" وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ "
تدبیر24 : خداوند در قرآن کریم در چندین و چند آیه رسول خود را بشارت دهنده و انذار کننده خطاب کرده و در آیات دیگری نیز با صراحت می فرماید که اگر می خواستیم کافران را با قدرت در برابر دین خدا به خضوع در می آوردیم.
آنچه که از متن و بطن آیات قرآن قابل استنتاج است، این اصل اساسی است که راه حق و باطل مشخص است و بشر با حق اختیاری که به او به عنوان وجه ممیزه از دیگر موجدات بخشیده شده می تواند و مختار است که راه درست را برگزیند و یا آنکه بر مدار غیر حق گام بردار، از اساس فلسفه وجودی معاد نیز بر همین اصل استوار است که بشر در قبال انتخاب ها و تشخیص های خود میتواند به سعادت نیل یابد یا به ورطه کجی ها سوق داده شود.
به گزارش خبرنگار تدبیر24 رئیس دولت یازدهم که درس خوانده مکتب فقاهت شیعی بوده و سال هاست که در کسوت اجتهاد قرار دارد منطبق بر همین اصول پیش گفته در جمله ای صریح و ساده عنوان داشت که نمی توان به زور کسی را با زور و شلاق به بهشت رهنمون کند. در واقع رئیس دولت یک تفکر مبنایی دینی را به زبان ساده و همه فهم عنوان کرد اما عده ای که بدنبال بهانه جویی و ایراد گیری هستند این سخن رئیس جمهوری را پیراهن عثمان کردند تا بر دولت یازدهم بتازند، کسانی که خود آشنا به مفاهیم بدیهی اسلامی هستند و عجیب است که منظور رئیس جمهوری را متوجه نشده باشندو اینچنین دست به غوغاسلاری می برند.
پیش از ورود به بحث اصلی خوبست که این نکته را هم ملحوظ کنیم که استفاده از واژه شلاق در سخن رئیس جمهوری نه به معنای کارکرد این وسیله در احکام تعزیری و تنبیهی اسلامی که استعاره ای از جبر و اجبار است، چرا که مقدمه و موخره سخن رئیس جمهوری نیز بر همین معنی استوار بوده و امکان دارد همپوشانی واژگانی پیرامون این نکته باعث سوء تفاهم و خلط مبحث شده و عده ای پنداشته اند که منظور رئیس جمهوری عدم برخورد با منکرات و مسلمات شرعی است و از همین حیث چنین واکنش هایی را به منصه ظهور می رسانند.
در واقع اصل کلام رئیس جمهوری مبنی بر عدم اجبار در دینداری و اصل اختیار بشری نکته ای نیست که کسی بتواند با آیات متواتر و احادیث مکرر متخاصم آن بوده و ردیه ای بر آن بنگارد.
حال باید پرسید چرا این سخن رئیس دولت یازدهم با واکنش های خشمگینانه و نابردبارانه برخی از چهره های سیاسی روبرو شده که از حسن اتفاق خاستگاه سیاسی و فکری آنان در نقطه مقابل رویکردهای رئیس جمهوری قرار می گیرد؟
آیا اختلاف سیاسی مجوزی برای واکنشهای اینچنینی آنهم در حوزه های اندیشه ای و تفکر دینی بدست میدهد و مجاز و رواست که بی محابا و بدون تامل واکنشهای تند و خشمگنانه به منصه ظهور برسد؟
حجت الاسلام احمد خاتمی تنها چند روز پس از سخنان رئیس جمهوری در واکنشی تند و البته تهدید آمیز آنهم در مراسمی به مناسبت بعثت رحمته للعالمین،می گوید: " نمیخواهیم کسی را به زور به بهشت بفرستیم ولی شما با اظهارات خود جاده جهنم را برای کسی صاف نکنید." وی دربخش دیگری از سخنان خود نیز اضافه می کند: "میگویند بگذارید مردم به حال خودشان باشند و به زور به بهشت نبرید، چشم امر به معروف و نهی از منکر را تعطیل میکنیم و به آقای دزد و دختر و پسر بدحجاب میگوییم بچه خوبی باش، آیا این اسلام است یا دغدغه اجرای دین را داشتن است."
رئیس جمهوری درسخنان خود بر دو نکته مهم تاکید دارد. او بر اصل اختیار و آگاهی بشر و عدم اجبار و سلب اختیار و حق انتخاب اشاره می کند نکاتی که در جای جای متون اسلامی اعم از آیات و روایات بر آن اشاره رفته است وی در دومین نکته بر حفظ و رعایت حریم خصوصی افراد تاکید ورزیده و تصریح می دارد که این حق بدیهی را باید محترم شمرد، نکته ای که هم در متون اسلامی و هم در قانون اساسی و قوانین موضوعه بدان اشاره رفته است.
در واقع رئیس دولت از وجه رحمانی اسلام بدفاع پرداخته و نگرش خود را بر این پایه استوار کرده که با زبان زور و اجبار نمی توان جاذبه داشته و با این رفتارها و خط مشی ها به دفع حداکثری و جذب حداقلی خواهیم رسید. نکته ای که البته تجربه و و سابقه و عقبه عملکردی طیف فکری آقای خاتمی نشان می دهد که چندان مورد التفات این طیف نیست و آنان با تفاسیر صعب و سخت و نگاه غیر انعطافی مجالی برای ارائه دیدگاه های همپذیر و تساهل مدارانه و تعامل نگرانه قایل نیستند.
نکته کلیدی هم در تمامی منازعات سیاسی و فکری میان این دو نحله همینجاست. عده ای دایره خودی ها و خودی شدن ها را بسیار تنگ و سخت میبینند و عده ای دیگربا تاسی به منش و روش رسول اکرم (ص) و آیات و روایات متعدد معتقدند که جوهره و ذات دین مبتنی بر رحمت و رافت و عطوفت است.
البته نیک مشخص است که حملات به روحانی پیرامون بکارگیری جملات اینچنینی بیشتر از آنکه معطوف به اختلاف نظرها و تفاوت نگرش ها وتفاسیر دینی باشد متاثر از منازعات سیاسی و ملهم از مجادلات اینچنینی است. رئیس جمهوری نه امربه معروف را منکر شده و نه سخن اش مبنی بر تایید ناهنجاری و بی بندوباری و غیره و ذالک است این را خود آقای خاتمی هم می داند اما بالاخره جهت خط و نشان کشی برای دولت لازم است که فریادها بلند شده و ندای وا اسلاما سر داده شود،هر چند که اکثریت مردم نشان داده اند که چه سلیقه و روش و قرائتی را از اسلام و قانون و حقوق و اختیارات خود می پسندند و بدنبال چه چیزی هستند.