اگر درست یادم بیاید، از میان چهار گزینهای که آقای حسینی داشتند، سه تا از آنها فیلمساز بودند؛ آقایان عسگرپور، احمدرضا معتمدی و یک نفر دیگر که الان در خاطرم نیست. در آن مقطع، بچههای هیات اسلامی هنرمندان که به دیدگاه رییسجمهور نزدیک بودند، تلاش زیادی میکردند که فرد مناسب انتخاب شود، چون روی موضوع خیلی حساس بودند. البته این حساسیت و تلاش هیات اسلامی هنرمندان ربطی به کنار گذاشته شدن آن گزینهها و انتخاب من نداشت. اتفاقی افتاد که بعدا میگویم.
به گزارش شبکه ایران جواد شمقدری که همین روزها باید جای خودش را به گزینه دولت یازدهم برای سازمان سینمایی بدهد در تازه ترین گفتگویش که با «ایسنا» انجام شده نکات جالبی را درباره مدیریت صفارهرندی بر ارشاد بیان کرده و البته این واقعیت را هم آشکار کرده که احمدرضا معتمدی کارگردان فیلم «آلزایمر» در کنار محمدمهدی عسگرپور از جمله گزینه های دولت دهم برای معاونت سینمایی بوده اند. متن کامل گفتگوی شمقدری را در ادامه می خوانید:
آقای شمقدری! بحثمان را از زمانی آغاز کنیم که آقای احمدینژاد حکم مشاور هنری رییسجمهور را برای شما زد. آن زمان اگرچه شما بهعنوان یکی از اعضای کمیته فرهنگی تیم آقای احمدینژاد، از انتخابکنندگان وزیر ارشاد وقت بودید اما بعدا چالشهای شدیدی با آقایان صفارهرندی – وزیر ارشاد دولت نهم – و جعفریجلوه – معاون سینماییِ او - داشتید. اختلافات آن سالها این شائبه را ایجاد کرده بود که شما انتظار داشتید آقای صفارهرندی حکم معاونت سینماییاش را به نام شما بزند.جواد شمقدری: شاید آقای صفارهرندی جزو دو سه وزیری بود که زودتر از همه وزارتش قطعی شد. در جلسهای در حضور آقای احمدینژاد که قرار بود صحبت نهایی درباره این دو سه وزیر بشود، درباره آقای صفارهرندی بین اعضای کمیته فرهنگی اتفاق نظر بود و من هم به عنوان یکی از مدافعان مطالبی را درباره مناسب بودن ایشان برای مسئولیت وزارت ارشاد بیان کردم. وقتی کار تمام و حضور آقای صفارهرندی در آن مجموعه قطعی شد، آقای احمدینژاد خطاب به ایشان و من گفت بروید با هم وزارت ارشاد را درست کنید. طبیعی بود که این خطاب بیشتر به آقای صفارهرندی بود تا به من و بهنوعی باید منتظر میشدم ایشان برای برنامههایش از شمقدری کمک بگیرد. درهرصورت من فیلمساز بودم و در عین حال سوابقی هم در وزارت ارشاد داشتم و با فضا آشنا بودم.
آقای احمدینژاد خطاب به آقای صفارهرندی و من گفت بروید با هم وزارت ارشاد را درست کنید، اما نهایتا هیچ اتفاقی نیفتاد و من به رییسجمهور گفتم ظاهراً ایشان هیچ تمایلی به همکاری با بنده ندارند و چون این موضوع خلاف نظر اولیه آقای احمدینژاد بود، دلخور شدند
اما آقای صفارهرندی هیچوقت از شما کمک نخواست، درست است؟شمقدری: بله. حتی من یکی دو بار خدمت آقای صفارهرندی رفتم و طرح موضوع کردم اما نهایتا هیچ اتفاقی نیفتاد و به آقای احمدینژاد گفتم ظاهراً ایشان هیچ تمایلی به همکاری با بنده ندارند و چون این موضوع خلاف نظر اولیه رییسجمهور بود، دلخور شدند. در هرصورت آقای احمدینژاد بدون اینکه به من بگوید یا مشورتی کند حکم مشاور هنری رییسجمهور را برای من زد.
نام شما در دولت نهم برای تصدی وزارت ارشاد مطرح شده بود؟شمقدری: خیر. در دولت اول آقای احمدینژاد اصلا بحث معاونت سینمایی هم مطرح نبود و خود من هیچ تمایلی نداشتم.
پس فقط عضو کمیته فرهنگی بودید؟شمقدری: بله، البته کمیته فرهنگی اجتماعی. در آن کمیته، من، آقایان صفارهرندی، هاشمی ثمره، جهرمی و یک نفر دیگر که الان یادم نیست که بود، عضویت داشتیم. حتی یادم میآید تیمِ ما با گزینههای تصدی وزارت امور خارجه هم مصاحبه کرد. گزینه اولمان همین آقای صالحی بود که در دولت دهم وزیر شد. گزینه دوممان هم آقای سعید جلیلی بود که هیچ کدام انتخاب نشدند و وزارت به آقای منوچهر متکی رسید.
برگردیم به بحث آقای صفارهرندی. اختلاف جدیتان با اقدامات ایشان از کجا شروع شد؟ در هرصورت به نظر میرسید شما و ایشان از یک جناح فکری هستید.شمقدری: ببینید! آقای صفارهرندی تقریبا یک سال پس از وزارتش با آقای احمدینژاد دچار مشکل شد. آن زمان در یک برنامه صبح تلویزیون به این اختلافِ دیدگاه اشاره کردم و جنجالی درست کردند که شمقدری گفته اینها مثل زن و شوهری هستند که دارند همدیگر را تحمل میکنند. در هرصورت پس از دوسال – یعنی در سال 86 - آقای احمدینژاد تصمیمش قطعی بود که آقای صفارهرندی را عوض کند. آنجا خیلی ترسیدم که نکند گزینه بعدیاش من باشم، چون اصلا آمادگی نداشتم. بالاخره رییسجمهور تا پایان دولت نهم نتوانست به یک گزینه جامعالشرایط برای تصدی وزارت ارشاد برسد و تغییر آقای صفارهرندی هم اتفاق نیفتاد.
در این مدت، بهنظر میرسید اصطکاک شما بهعنوان مشاور رییسجمهور با وزیر ارشاد هر روز بیشتر میشود.شمقدری: بله اما آنچه که شما از این اصطکاک میدانید تنها بخشی بود که با دستور مستقیم آقای احمدینژاد در رسانهها منعکس میشد تا شاید رویه اصلاح شود. پس از دوسال – یعنی در سال 86 - آقای احمدینژاد تصمیمش قطعی بود که آقای صفارهرندی را عوض کند اما به گزینه جامعالاشرایطی نرسید. در این مدت، مهمترین چالش جدی ما با ایشان برای فیلم «درباره الی» اتفاق افتاد مهمترین این چالشها برای حل مشکل فیلم «درباره الی» بود. مشکل آن فیلم طوری داشت پیش میرفت که کاملاً در محاق قرار بگیرد و توقیف شود اما بهنظر میرسید اینکار درست نیست. بعدا وقتی دیدیم جشنواره «برلین» آن را انتخاب کرد، معلوم شد که تصمیم ما درست بود. یک چالش دیگر با معاونت سینمایی وقت پیش آمد و درباره «خاک آشنا»ی بهمن فرمانآرا بود. معاون سینمایی وقت اجازه نداد که این فیلم به جشنواره فجر بیاید اما قرار شد در جشن خانه سینما روی پرده برود! من میگفتم این دوگانگی زیبا نیست و بهاصل دوگانگی اعتراض داشتم. در واقع من یک اعتراض منطقی داشتم که اگر «خاک آشنا» فیلم بدی است، نباید در هیچ جشنوارهای بهنمایش دربیاید و اگر هم فیلم خوبی است، پس چرا اجازه ندادید در جشنواره فجر که مهمتر است، باشد؟
خُب شاید استدلال جعفریجلوه – معاون سینمایی وقت – درباره این دوگانگی، تفاوت رویکرد جشن خانه سینما با جشنواره فجر بود.شمقدری: درهرصورت این دوگانگی خیلی بد است. مشکل اساسی من با این رویکرد بود و همین رویکرد به یک گروه اپوزیسیون اجازه میداد که در یک جاهایی برای خودش منافع کسب کند. حرف من خیلی ساده بود و هست که نباید جشنی درست کنیم که اپوزوسیونپرور باشد و جشنواره فجر متهم به جشنوارهای دُگماندیشی شود.
اینطور که شما میگویید، کشمکش اصلی بین جواد شمقدری و محمدحسین صفارهرندی در حوزه تصمیمات و سیاستهای سینمایی بود. درست است؟شمقدری: نه کاملا. بهعنوان مثال یک گروه موسیقی اندونزیایی که سرودهایی با الفاظ اسلامی نظیر «لا اله الا الله» و «محمد رسولالله» اجرا میکردند به ایران آمده بودند. این گروه کنسرت در شرق آسیا کاملا بهعنوان یک گروه اسلامی شناخته شده بودند و زنهای گروه هم کاملا باحجاب بودند.
قبل از آمدن اینها به ایران، همه چیز برای برگزاری یک کنسرت هماهنگ شده بود، اما در شرایطی که مردم بلیت خریده بودند و درست لحظهای که قرار بود اینها روی سن بروند، کلِ برنامه از سوی وزارت ارشاد لغو شد که تبعات بسیار منفیای داشت. آنجا فریادِ آقای احمدینژاد از وزارت ارشاد درآمده بود و میگفت من به ماهیت کنسرت کاری ندارم اما چرا بهیک چیزی مجوز میدهید و بعدا لغوش میکنید؟ آنجا خود آقای احمدینژاد دستور دادند که موضوع و موضعشان در رسانهها منعکس شود. در نهایت تنها کاری که من توانستم انجام بدهم، این بود برای دلجویی از آن گروه کنسرت که یک گروه اسلامی بودند، دیداری با رییسجمهور ترتیب بدهم. اینها چند چالشی بود که بازتاب بیرونی پیدا کرد. باقی موارد هم درون سیستم بود و فکر میکنم به بازتابشان نیازی نیست. اولِ دولت دهم مرخصی گرفتم و رفتم کوه که نگویند وزیر ارشاد شود.
برسیم به دولت دهم. آنطور که میگویند، شما در دولت دهم هم عضو کمیسیون فرهنگی ستاد آقای احمدینژاد بودید و در مرکز تصمیمگیری برای انتخاب وزیر ارشاد. در آن زمان نظر اکثریت روی دکتر حسینی بود یا فرد دیگری؟زمان انتخاب وزرای دولت دهم مرخصی گرفتم و 7-8 روز رفتم کوهپیمایی که حتی موبایلم هم آنتن ندهد. یکی از دلایلم هم این بود که میترسیدم وزیر بشوم، چون وزارت ارشاد حوزهی تخصصیام نبود. اینطور که میگویید، نیست. من در دولت دهم سعی کردم در هیچ انتخابی ورود پیدا نکنم. آن ایام مرخصی گرفتم و 7-8 روز رفتم کوهپیمایی، چون نمیخواستم در این تصمیمات ورود پیدا کنم.
اما آن موقع بعضی رسانهها شما را بهعنوان یکی از گزینههای تصدی وزارت ارشاد معرفی میکردند.بله و اتفاقا شاید یکی از عللی که زمان انتخاب وزرا رفتم کوه که حتی موبایلم هم آنتن ندهد، این بود که میترسیدم وزیر بشوم، چون وزارت ارشاد حوزهی تخصصیام نبود.
چطور معاون سینمایی وزیر ارشاد شدید؟پاسخ به این سوال بماند برای بعد. فعلا جایش نیست! (خنده) آقای عسگرپور یکی از گزینههای دکتر حسینی برای معاونت سینمایی بود
بگذارید سوالم را طور دیگری مطرح کنم. بحثی که مطرح میشود این است که آقای حسینی بعد از قبول تصدی وزارت ارشاد، عسگرپور را برای معاونت سینمایی درنظر داشت؛ کسی که با شما اختلافات نسبتا مبنایی در حوزه سیاست و سینما دارد. آنطور که میگویند، حضور آقای عسگرپور بهعنوان معاون سینمایی قطعی شده بود اما ناگهان ایشان کنار رفت و شما که آنموقع ضمن مشاورت رییسجمهور، رابطه نزدیکی با آقای احمدینژاد داشتید، معاون وزیر شدید. چه اتفاقی افتاد؟آقایان عسگرپور و احمدرضا معتمدی از جمله گزینههای آقای حسینی – وزیر سابق ارشاد – برای معاونت سینمایی بودند و من اصلا جزو گزینههای ایشان نبودم اما بعدا ملاحضاتی برای ایشان پیش آمد که ترجیح دادند با فرد دیگری کار کنند. من تا اینجایش را میتوانم توضیح بدهم، بقیهاش با خودشان است، چون بیشتر از این خبر ندارم. در آن مقطع سه چهار گزینهی جدی مطرح بودند که اتفاقا نام من در میان آنها نبود. اگر درست یادم بیاید، از میان چهار گزینهای که آقای حسینی داشتند، سه تا از آنها فیلمساز بودند؛ آقایان عسگرپور، احمدرضا معتمدی و یک نفر دیگر که الان در خاطرم نیست. در آن مقطع، بچههای هیات اسلامی هنرمندان که به دیدگاه رییسجمهور نزدیک بودند، تلاش زیادی میکردند که فرد مناسب انتخاب شود، چون روی موضوع خیلی حساس بودند. البته این حساسیت و تلاش هیات اسلامی هنرمندان ربطی به کنار گذاشته شدن آن گزینهها و انتخاب من نداشت. اتفاقی افتاد که بعدا میگویم.
خیلیها میگویند شمقدری بهاعتبار مشاور رییسجمهور بودندش و البته اینکه خود را یکی از گزینههای تصدی مقام وزارت میدید، فراتر از حسینی عمل میکرد.شمقدری: واقعا اینطور نیست و من شخصاً چنین روحیهای ندارم. اعتقادم این است هر کسی که در هر ساختار سازمانی قرار میگیرد، اوج خیانت است که بخواهد بالادست خودش را اصطلاحا دور بزند و با جای دیگری ببندد. حتی وقتی آقای دکتر حسینی به من اعلام کرد که تو قطعاً معاونت سینمایی را بر عهده خواهی داشت، همانجا به او گفتم شما میدانید که من قطعاً در موضوع سینما صاحب نظر هستم اما تردید نکنید کاری را قبل از هماهنگی با شما انجام نخواهم داد. حقیقتاً هم همینگونه عمل کردم و فکر میکنم اینکه گفتند معاونان آقای حسینی خودمختار عمل میکنند، جفا در حق ایشان بود.
بعضی اظهارنظرهای شما هم به این بحث دامن میزد؛ مثل آنکه در مراسم معارفهتان گفتید، موضوعی را با آقای احمدینژاد طرح کردهام و درخواستم این است که آقای حسینی آن را پیگیری کند!شمقدری: ببینید! همانطور که گفتم، ممکن است آقای دکتر حسینی گزینهی دیگری در ذهنش بود اما نهایتا قبول کرد طبق ملاحظاتی با فرد دیگری کار کند. من تا اینجایش را میتوانم توضیح بدهم، بقیهاش با خودشان است، چون بیشتر از این خبر ندارم.شهادت میدهم به عهدی که با آقای حسینی بسته بودم عمل کردم.
به عهدی که بسته بودید پایبند ماندید؟شمقدری: بله، واقعا عمل کردم. اینجا میتوانم شهادت بدهم و انشاءالله آقای حسینی هم اگر نقدی باشد بگویند. میتوانم بگویم واقعا نزدیک به صددرصد هر کاری کردم، با تعامل فعال انجام دادم و حتی جایی که نظراتمان متفاوت بود، من به رأی ایشان عمل میکردم.
اما گویا آقای حسینی کمی به وضعیت سینما و مدیریتش در این چهار سال نقد داشت. این اواخر در جایی گفته شده بود که خیلی از اتفاقاتی که در معاونت سینمایی میافتاد، نظر ایشان نبود.شمقدری: ایشان این را نگفت. البته شاید آقای دکتر حسینی الان فکر کنند که در این دوره میتوانستند انتخابهای بهتری را در سطح معاونانشان داشته باشند، این طبیعت انسان است، اما ایشان در آن مصاحبه گفته بودند که «نقاط قوت بسیاری بود، نقاط ضعفی هم بود که شاید به مدیریتها برگردد». حال دقت کنید که این مدیریتها میتواند ناظر به مدیریت زیرمجموعه من باشد یا میتواند ناظر به مدیریتهای دیگر وزارتخانه باشد. ولی متاسفانه فضای رسانه تمام حمله را به سمت شمقدری برد. من به این حملات عادت کردهام. این اتفاقی بود که در این چهارسال زیاد میافتاد.
چند روز قبل داشتم به یک موضوع جالب درباره شما فکر میکردم که بیشتر شبیه چرخش روزگار است. روزی که مراسم معارفه شما در وزارت ارشاد برگزار شد و آقای جعفریجلوه دفترش را تحویل داد، آخرین گفتوگویشان را در دفتر آقای حبشی انجام داد. ایشان در آن گفتوگو آرزو کرد کسانی که منتقد عملکردش بودهاند، خودشان در این سمت – معاونت سینمایی - قرار بگیرند و مزه آن و فشارهایش را بچشند. این اتفاق برای شما افتاد. حالا اگر باز هم به 8 سال قبل برگردید و مشاور رییسجمهور باشید، آن انتقادها را دارید؟شمقدری: من میگویم کاش از دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد در همین معاونت سینمایی بودم تا آن چهارسال اول سوخت نمیشد اما دست تقدیر اینگونه نخواست. ببینید! ممکن است خیلیها از این دوران چهارساله با تعابیر بهشدت انتقادی یاد کنند اما در 30 سال گذشته، همینها حضور من را در خیلی جاها برنمیتافتند. من به این شرایط عادت کردهام و حتی قبل از قبول مسئولیت معاونت سینمایی، از هرنظر برای روبهرو شدن با جنگ روانی سنگین علیه خودم آمادگی داشتم. همین آمادگی باعث شده که تا امروز از هیچ اتفاق و اظهارنظری شٌکه نشوم.
حتی از اینکه میخوانند «آن چیز که از هنر بَری بود/طوفان شن شمقدری بود»؟شمقدری: (خنده زیاد) نه من عادت دارم. این شعر برای سال 74-75 است. تیمی این شعر را سرودند که آقای فراستی جزو آنها بود. آن موقع من جوانتر بودم و انصافا از آنها خیلی دلخور شدم، اما الان اگر کسی بخواندش، میخندم.
حتما بدل خودتان را هم در «خنده بازار» دیدهاید؟ انصافا از نظر ظاهری خیلی شبیه بود.شمقدری: بله! کلی خندیدم. البته سری اولی که بدلم را کار کرده بودند خیلی حساب شدهتر بود اما این قسمت اخیر از نظر محتوا خیلی چیز جدیدی نداشت.شعر «آن چیز که از هنر بَری بود/طوفان شن شمقدری بود» کار تیمی بود که آقای فراستی هم جزوشان بود. آنموقع که جوانتر بودم خیلی دلخور شدم اما الان به آن میخندم. کلا عادت کردهام از این چیزها ناراحت نشوم، حتی تمام کاریکاتورهایی که برایم کشیدهاند را روی گوشی تلفنم دارم. واقعا بعضیهایشان خیلی خندهدار هستند. (خنده)
از بحث اصلیمان منحرف شدیم. وقتی داشتید از ریاستجمهوری و کار بیدغدغه و غیراجرایی مشاوره دادن به حیطه گستردهای مانند وزارت ارشاد میآمدید، میدانستید که مدیریت سینما چقدر میتواند سخت باشد؟شمقدری: مدیریت بخش سینمایی وزارت ارشاد یکی از جاهای حساس این کشور است. کسانی که در فضاهای امنی مانند صدا و سیما مدیریت کردهاند یا مدیری که در پستوها کار کرده، مناسب مدیریت این بخش نیست و مطمئناً در 6 ماه دچار چالشهای جدی خواهند شد. اینجا مدیری میخواهد که بداند در سینما چه خبر است، فردی میخواهد که اهل مدیریت بحران باشد. در واقع مدیریت سینما در عرصه فرهنگ و وزارت ارشاد مثل نوک پیکان است که بیشترین ضربهها را میخورد و چون برداشتن اولین گامها با اوست، همیشه خوب و بد کل اتفاقاتِ وزارتخانه سر او خراب میشود.
به همین دلیل است که میگویم اینجا یک مدیر شجاع و آماده روبرو شدن با بحرانها نیاز دارد تا بتواند اضطراب و فضای تند و تیز اطرافش را کنترل کند و از پس اهداف تعیین شده هم بربیاید.
البته با توجه به اختلافنظرهای عمیقی که الان بین طیفهای مختلف سینماگران وجود دارد، بعید است که تمام شاخصههایی هم که گفتید بتواند به مدیر بعدی سازمان سینمایی کمک کند!شمقدری: نمیدانم. امیدوارم که درست برعکس اتفاقی که زمان مدیریت من افتاد، روحیهی تعامل، همکاری و همدلی بین گرایشهای مختلف بچههای سینما وجود داشته باشد، چون اگر همچنان هر کسی بخواهد اسب مراد خودش را بتازد، هر چقدر هم که مدیر بعدی توانمند و مبتکر و خلاق باشد، بالاخره قطعاً یک جاهایی دچار چالشهای جدی خواهد شد و سرنوشت سینمای ایران به آن نقطه مطلوبی که همه ما میخواهیم نخواهد رسید.