هيچ احمدي نژاد ديگري هرگز نمي تواند روند اعتدال گرايانه جامعه را مختل كند. اما اگر عواملي كه باعث ظهور احمدي نژاد و ايده هايش شد، بار ديگر در اقتصاد ايران برقرارشود، معضل . . .
تدبیر24: من نه تنها واژه اعتدال بلكه هيچ واژه يي را خود به خود واجد ارزش وتوانمندي براي گفتمان سازي يا تغييرشرايط عيني و مادي جامعه نمي دانم بلكه كاملابرعكس معتقدم اين تحولات مادي و عيني جامعه است كه ادبيات و واژگان خاص خودش را هميشه پديد مي آورد. در واقع زماني كه جامعه به سمت تغيير از يك مسير سياسي، اقتصادي واجتماعي به مسير ديگري گرايش پيدا مي كند كه خود آن هم ناشي از تغيير عوامل بسياربنيادين در ساختار توليدي و اقتصادي هر جامعه است، آن زمان شروع به اختراع انديشه مناسب براي آن تغيير مسير و ساختار مي كند و براساس آن انديشه، گفتمان جديدي را خلق مي كند. به هيچ وجه تصور نمي كنم خود اين گفتمان يا مفهوم اعتدال، مفهومي باشد كه به خودي خود يا خلق الساعه بتواند چيزي را پديد آورد. بلكه بازتاب يك تغيير گرايش و تغيير مسير در ساختار اجتماعي- سياسي ايران است كه عيني، مادي و واقعي است. ظرف20 الي 25سال گذشته يا به تعبيري ظرف 36 سال گذشته يا حتي كمي عقب تر در تمام نيم قرن اخير جامعه درمعرض شديدترين تلاطم هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي بوده كه اين تلاطم ها به خصوص در دو دهه اخيربه صورت راديكاليزم حاد بروز و ظهور پيدا كرده است. پيروزي آقاي دكتر روحاني در انتخابات رياست جمهوري و غلبه گفتمان اعتدال به مفهوم شكست اين گفتمان راديكال گرايانه و تندروي درساختار سياسي، اجتماعي و اقتصادي است. اين امرنشان دهنده آن است كه بخش اصلي جامعه ايران چه در طيف هاي سياسي، چه در بخش اصلي قدرت سياسي و چه اقشاراجتماعي به سوي مركز تمايل پيدا كرده اند يعني ازهر دو سوي طيف تند و راديكال در سمت چپ و راست ساختار سياسي ايران گرايشي به سمت مركز ديده مي شود و پيش از انتخابات هم پيش بيني كرده و تذكر دادم كه چنين گرايشي در جامعه قابل مشاهده خواهد بود. طبق اين گرايش، ملت و حكومت ايران توامان به اين نتيجه رسيده اند كه از طريق راهكارهاي حاد و تند نمي توان مسائل سياسي، اقتصادي و اجتماعي بسيار بغرنج ايران را حل كرد و نياز داريم نگاه كارشناسي را در كشور حاكم كنيم. محمود احمدي نژاد آخرين تلاش براي يك حركت راديكال گرايانه درجهت حل و فصل مشكلات اقتصادي، اجتماعي ايران بود كه به شكست كامل منجر شد. اما پس از آن بار ديگرحاكميت و مردم ايران يقين پيدا كردند كه هيچ راه حلي براي حل مشكلات متعدد ايران در حوزه هاي مختلف جز در يك محيط معتدل و آرام به لحاظ سياسي و اجتماعي ممكن و متصور نيست. به همين دليل شاهد خواهيم بود كه گفتمان اعتدال با پيروزي دكتر روحاني به عنوان روبنا و بازتاب آن به عنوان تغييرگرايش اساسي درساختار سياسي، اجتماعي ايران مطرح شده است.
در واقع زماني كه عنوان مي شود به لحاظ اجتماعي، سياسي و فرهنگي تغيير ايجاد شود، به مفهوم همين تمركز بر راه حل هاي كارشناسانه، پرهيز از راهكارهاي راديكاليزم و پرهيز از خشونت گرايي است. تغييربه لحاظ اقتصادي هم به اين معناست كه اقتصاد ايران چاره يي جز اين ندارد كه به سوي اقتصاد آزاد ومبتني بر رقابت بين نيروهاي توليدي وگسترش بخش خصوصي پيش رود. جاي خوشحالي و اميدواري است كه در اثر تلاطم هاي 20سال گذشته، نيروهاي چپ ما يقين پيدا كرده اند كه يكي از مشكلات اساسي نبود دموكراسي در ايران، نبود بخش خصوصي مستقل و نيرومند است. خود اين مساله در گفتمان اعتدال گرايانه بازتاب پيدا كرده است. اين گفتمان در اقتصاد به اين معنا هم است كه اگرچه اقتصاد آزاد، يگانه راه حل مسائل و مشكلات اقتصادي ايران است اما به صورت اقتصاد ليبرالي كور كه آدام اسميت به دنبال آن بود و هم اكنون در هيچ كجاي جهان وجود ندارد و چيزي كه برخي نيروهاي غيرمسوول عنوان مي كنند، اقتصاد آزاد و رها و يله كاپيتاليستي نيست بلكه بايد با احتياط كامل و با حداقل ممكن دخالت دولت در مواردي كه بازارشكست مي خورد، وارد اقتصاد شود و مساله را حل كند. براين اساس به ازاي كاهش دخالت در امور اقتصادي، نظارت و هدايت خود را نيرومند و گسترده كند اما هرجا كه بخش خصوصي و اقتصاد آزاد با شكست مواجه شد، دولت بايد ورود پيدا كند و متاسفانه موارد شكست بازار در اقتصاد ايران كم نبوده است.بنابراين بايد گفت رويكرد ما بايد مبتني بر اقتصاد آزاد باشد. همچنين با توجه به شكنندگي ساختار اجتماعي ايران و با توجه به ضرورت حفظ قدرت خريد اقشار فرودست جامعه، نياز به برقراري يك چتر بسيار نيرومند و كارآمد از سوي تامين اجتماعي وجود دارد كه بتواند از تبعات يك اقتصاد آزاد مردم را مصون نگه دارد.
من معتقدم به هيچ عنوان مفهوم «اعتدال» نمي تواند به سرنوشت مفهوم عدالت محوري كه محمود احمدي نژاد در دولت هاي نهم و دهم پايه ريزي كرد، دچار شود. آن چيزي كه دراصل مهم است، خود گفتمان اعتدال نيست. بلكه تغيير در آرايش نيروهاي سياسي، اجتماعي است. چنانچه آن تغييراتفاق بيفتد، هيچ احمدي نژاد ديگري هرگز نمي تواند روند اعتدال گرايانه جامعه را مختل كند. اما اگر عواملي كه باعث ظهور احمدي نژاد و ايده هايش شد، بار ديگر در اقتصاد ايران برقرارشود، معضل عدالت گرايانه راديكالي را خواهيم داشت. به عنوان مثال چنانچه همين امشب نفت درهربشكه به قيمت 200دلار برسد و ايران بتواند روزي دو الي سه ميليون بشكه نفت خام صادر كند، همين امشب تحولات سياسي حادي در كشور رخ خواهد داد. بنابراين مي توان گفت گفتمان اعتدال گرايانه، مخلوق و محصول به بن بست رسيدن روش هاي ناكارآمد راديكالي پيشين در اداره جامعه است. تا زماني كه آن بن بست ها وجود دارد، گفتمان اعتدال به مشكلي عادي تبديل نخواهد شد.
خوشبختانه براي نخستين بار ظرف 25سال گذشته دركشورشاهد هستيم كه دراكثريت اركان قدرت هم اكنون اين اراده و عزم رسيدن به اعتدال و هماهنگي وجود دارد. آن هم به دليل به بن بست رسيدن روش هاي ناكارآمد قبلي است. تقريبا همه جهت هاي سياسي جامعه چه چپ و چه راست متوجه شده اند كه راديكاليزم راه حلي براي حل مشكلات بسيار كشورنيست. هيچ راهكار و به اصطلاح آمپول بدون دردي در اقتصاد، سياست و فرهنگ موجود نيست كه بتواند يك شبه مشكلات عديده كشور در اين حوزه ها را برطرف كند. براي هر كار و دستاوردي بايد فكر كرد و راه حل كارشناسي به كار گرفت و از روش هاي علمي براي حل آنها استفاده كرد. حركتي كه حالا، اكثريت جامعه ما و همين طور مقام معظم رهبري هم به آن رسيده است. برهمين اساس به روشني مي توان ديد كه مثلادرمذاكرات هسته يي به يك وفاق بي سابقه يي در كشور رسيده ايم. اين توافق همانند «اعتدال» مخلوق راهكارهاي راديكالي گذشته به بن بست رسيده است كه حالامسير جديدي در كشور را طي مي كند.