«داعش» فقط محصول جهل، عقب ماندگي، محروميت، فقر و توسعه نيافتگي سياسي و اجتماعي نيست. «داعش» در عين حال محصول خشونت سياسي حاکم در خاورميانه هم هست.
تدبیر24: تصاوير اعدام هاي دسته جمعي هزاران کودک و بزرگسال، زن و مرد، پير و جوان، انسان هايي که کنار هم رديف شده و سپس به رگبار گلوله بسته شده اند، پرسش هاي عميقي درخصوص انسان، فرهنگ، تمدن، تاريخ، پيشرفت و... مطرح مي کند. اگر از جرم آنها از داعش بپرسيم به ما خواهند گفت که جرم آنها صرفا اين بوده که شيعه هستند؛ همين و بس.
اينکه چه جرمي مرتکب شده بودند، کدام خبط و خطاي مهمي انجام داده بودند که بايد بدون محاکمه و فقط به رگبار بسته مي شدند، پرسش هايي هستند که داعش و داعش ها در طول تاريخ نتوانسته اند به آن پاسخي بدهند. بسياري خواهند گفت که از گروهي که فکر و عقيده اي را که کاملابا فکر و عقيده آنان يکسان نيست شرک، نفاق، بدعت و کفر مي پندارند و در نتيجه آنان را واجب القتل مي دانند، خيلي انتظار ديگري نمي توان داشت. بسياري خواهند گفت که از يک گروه تندرو که شست وشوي مغزي داده شده اند که هرکس مثل ما فکر نمي کند، ما تکليف و وظيفه شرعي داريم که او و آنها را به قتل برسانيم، انتظار زيادي نمي توان داشت.
بسياري خواهند گفت از انسان هايي که در روستاها، بيابان ها و مناطق محروم و دورافتاده عربستان، افغانستان، پاکستان، يمن يا چچن زندگي مي کنند خيلي انتظار بيشتري نمي توان داشت؛ انسان هايي که در فقر و محروميت بزرگ مي شوند و تنها پنجره اي که به دنيا دارند پنجره اي است که روحانيون وهابي و سلفي به روي آنها گشوده اند. پنجره اي که در بيرون آن هر که و هر چه هست گمراه و فاسد است و فقط سلفي ها بندگان شايسته، برگزيده و راهي بهشت موعودند. درک «داعش»، درک القاعده، درک طالبان خيلي پيچيدگي ندارد. خاستگاه آنها جوامع عقب افتاده و محروم از توسعه سياسي و اجتماعي بوده است. نه در ترکيه، نه در مالزي، نه در اندونزي، نه در بنگلادش و نه در هيچ کشور اسلامي ديگري که يک درجه اي از توسعه سياسي و پيشرفت اقتصادي و اجتماعي صورت گرفته، «داعش» و گرايشات «داعش» وجود ندارد. اما در عراق که طي نيم قرني که از استقلالش مي گذرد، کمتر روي توسعه سياسي و پيشرفت را به خود ديده، يا در عربستان که اساسا چيزي به نام جامعه مدني در آن به چشم نمي خورد، يا در اردوگاه هاي فلاکت زده آوارگان افغاني در وزيرستان و لاهور پاکستان که به جز فقر و عقب ماندگي و محروميت و به جز تعليم و تربيت ديني اسلام راديکال سلفي آموزش ديگري وجود ندارد، خيلي تصادفي نيست که ملامحمد عمر و «داعش» ظهور کنند. در عين حال «داعش» فقط محصول جهل، عقب ماندگي، محروميت، فقر و توسعه نيافتگي سياسي و اجتماعي نيست. «داعش» در عين حال محصول خشونت سياسي حاکم در خاورميانه هم هست. و مي رسيم به سطح سوم خشونت و نسل کشي «داعش» در عراق. رفتار «داعش» در عراق از يک منظر تاريخي خيلي هم بي سابقه نيست. نسل کشي «داعش» در عراق يادآور نسل کشي توتسي ها و رواندايي ها در آفريقا، تاميل ها و سنگالي ها در سريلانکا، صرب ها عليه مسلمانان در بوسني، اعدام هاي دسته جمعي در کامبوج توسط پل پت و خمرهاي سرخ و جنايات و نسل کشي صدام و حزب بعث عليه کردهاي عراقي است.
در جريان آنچه تحت عنوان سياست «انفال» در فاصله 69-1365توسط صدام در مناطق کرد نشين عراق صورت گرفت بيش از 150 هزار کرد يا در اردوگاه هاي اکراد در بغداد و ساير شهرهاي عراق يا در جريان اعدام هاي دسته جمعي يا بمباران هاي تعمدي شهرها و روستاهاي کردنشين کشته شدند تا کردها مجبور به ترک مناطق کردنشين بشوند و بالاخره به کار گرفتن سلاح شيميايي از جمله در حلبچه قريب به 163هزار کرد از بين رفتند. في الواقع از بعد تاريخي هر چه عقب تر مي رويم کارنامه ما انسان ها در نسل کشي و کشتار دسته جمعي هولناک تر مي شود. شيعياني که در موصل، کرکوک، تکريت و شمال سامرا به دست شبه نظاميان «داعش» قتل عام شدند، همان گناهي را دارند که اکراد در زمان صدام داشتند. اگر جنايات «داعش» را محصول عقب ماندگي سياسي، توسعه نيافتگي اجتماعي، اقتصادي، فکري و فرهنگي بدانيم، جنايات اروپايي هاي پيشرفته در طول جنگ جهاني دوم را به کدام دليل و انگيزه اي بايد نسبت دهيم؟