وی افزود: بدون اینکه لب به اغراق بگشایم، میگویم کسانی که در این واقعه به شهادت رسیدند، مشیای داشتند و نیتهای خالصی داشتند که شهادت پایان بخش زندگی شان بوده است. شاید این شامل کسانی میشود که ندای الهی را با عمل خود و زندگی خودشان پاسخ دادند و خداوند در این تخاطب با مخاطبهایی سخن گفت که این ندا را لبیک گفتند. فرزند شهید بهشتی اظهار کرد: اینکه گفته میشود افرادی به مرحلهای میرسند که به مقام شاهد میرسند و شهید میشوند. یعنی هم شاهدند و هم ناظر. در اینجا شاهد به معنی گواه است. یعنی وجود آنها خود گواه است. گواهانی که در میان ما بودند و هستند.
ما در سالروز شهادت کسانی دورهم جمع شدهایم که زندگیشان یکپارچه شهادت و گواهی بود. وی ادامه داد: وقتی شهید بهشتی صحبت از عشق میکنند، منظور عشقی فراتر از عقل است. منظور عشقی نیست که با عقل رقابت میکند و آن را از میدان بهدر میکند. عشقی که در تعارض با عقل نیست، ایمانی که عمیق و ژرف است. ایمانی که آگاهانه و فهمیده انتخاب شده است. ایمانی که تحمیل نشده است. محمدرضا بهشتی افزود: وای به روزی که ایمان تحمیل شده به مردم جای ایمان حقیقی را بگیرد.
وی با نقل مطلبی از شهید بهشتی گفت: زمانی شهید بهشتی در مسجد اعظم قم خطاب به طلاب و بعضی روحانیون چنین گفت: «به طلاب و فضلای حوزه هم به دنبال این بحث یک پیشنهاد دارم و آن پیشنهاد این است که به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را بر مبنای معیارهای اسلامی بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. آگاهی بدهید، زمینهسازی کنید برای رشد اسلام، ولی بر مردم هیچ چیز را تحمیل نکنید. انسان بالفطره خواهان آزادی است، میخواهد خودسازی داشته باشد، خودش، خودش را بسازد، اما برخلاف دستور قرآن مبادا مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید که اگر تحمیل کردید آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد.
انسان عاشق آزادی است، میخواهد خودش به دست خود و با انتخاب خود، خود را بسازد،» «اما شاکرا و اما کفورا»؛ آنقدر تحمیل راه و عقیده بر انسانها نامطلوب است که خدا به پیامبر اکرمش خطاب میکند. (پیغمبر اصرار داشت، پافشاری میکرد، زحمت میکشید، خودش را به رنج و تعب میانداخت که مردم را به راه خدا بیاورد) که ای پیغمبر کار تو هم حد دارد. (افی انت تکره الناس حتی یکونوا مومنین ) تو میخواهی مردم را وادار کنی، مجبور کنی که آنها مومن باشند؟ اینکه راه پیغمبر نیست…» بهشتی افزود: شرط ورود به این تخاطب، عمق ایمان و انتخاب آزادانه است. اگر بخواهیم با تحمیل ایمان وارد این وادی شویم به جایی نخواهیم رسید. باید اکنون را درک کنیم. گذشته و آینده دراختیار ما نیست.
ما فرزند اکنونیم و باید این مناسبتها را بهانه و فرصتی برای این قرار دهیم که بدانیم چه کردهایم و چه میکنیم. وی با انتقاد از نحوه معرفی شهید بهشتی به نسل امروز گفت: متاسفانه چند جمله بیشتر از شهید بهشتی نقل نمیشود؛ آن هم گزینشی و سلیقهای! نمیگذاریم انسانها آنطور که هستند، شناخته شوند. جمله «بهشت را به بها میدهند نه به بهانه»؛ جملهای است که بیشتر معروف شده است. در این جمله شهید بهشتی دعوت به سعی و تلاش را مورد تاکید قرار داده است. جامعه ما به این نگرش نیاز دارد. محمدرضا بهشتی در پایان گفت: شهید بهشتی خطاب به هملباسان خود میگوید «مبادا در مقابل سوالات بنیادین و اساسی جوانان ما عصا بلند کنید و برآشوبید، اگر میخواهیم جوانان ما انتخابی آگاهانه داشته باشند باید برای سوالات بنیادین آنها جوابهایی مستدل داشته باشیم».