مجید جلالی فردی محترم در این فوتبال است؛ اما حرفهای او در دفاع از بیانیه کانون مربیان به هیچ عنوان به دل ما ننشست.
تدبیر24: علی جوادی - او وقتي در برابر سوال عادل فردوسيپور قرار گفت كه چرا فوتبال ما را با 24 سال پيش مقايسه كرديد و چرا نوشتيد «آنها كه از كروش دفاع ميكنند، به دنبال منافع شخصي خود هستند» حرفهايي زد كه شگفتانگيز بود.او گفت: منظور ما از اين بيانيه اين بود كه فوتبال ما در مسير پيشرفت قرار بگيرد. سوال ما از جلالي اين است: آيا بهتر نبود اين جمله قشنگ، به جاي آن دو جمله بسيار زشت در بيانيه قرار ميگرفت؟ آيا اگر بيانيه را محترمانهتر مينوشتيد، لازم بود كسي اين بيانيه را تعبير و تفسير كند؟ اين جملهاي كه شما ميگوييد، به هيچ عنوان از آن بيانيه تند، تعبير نميشود.
شايد بايد حق را به امير حاجرضايي داد كه گفت: فوتبال ايران اسير هزاران ليليپوتي شده كه اجازه نميدهند فوتبال ما رو به جلو حركت كند. آنها كه رشد اين فوتبال و پيوستنش به جريان سريع فوتبال مدرن دنيا برنميتابند، آن را با منافع شخصيشان دقيقا در تضاد ميبينند و دست به هر كاري ميزنند تا فوتبال ما سنتي و عقبافتاده باقي بماند. آنها كه به عادل فردوسيپور انگ دلالي زدند كه براي كروش بازيكن از خارج ميآورد و اشكان دژاگه و رضا قوچاننژاد را مثال زدند. البته آنها در مسير صعود تيم ملي به جام جهاني و در جام جهاني، زبان به كام گرفته بودند و مجبور شدند سكوت كنند.
كانون مربيان قبل از آنكه به بحث مربيان خارجي بپردازد، بهتر است به اين نكته مهم ورود كند كه در سالهاي اخير چند ميليارد تومان از پول بيتالمال براي بازيكنان خارجي كه اصلا يك دقيقه هم بازي نكردند، هزينه شد؟ آيا آن پول بيتالمال نيست؟ اتفاقا اين پول مفت را همانها ميدهند كه به مربي خارجي و دلارهاي حقوقش نقد دارند.
كانون مربيان به اين بپردازد كه چرا جنگهاي داخلي و فرسايشي آدمهاي درون اين فوتبال، تمامي ندارد؟ به اين بپردازد كه چرا مربيان فعال اين فوتبال دور يك ميز نمينشينند و همديگر را قبول ندارند؟ تغيير سبك تيم ملي كه جلالي دم از آن ميزند، آيا نياز به ابزار و بازيكن ندارد؟ كانون مربيان به اين بپردازد در اين فوتبال كه دلالي به همه سلولهايش رسوخ كرده، چرا فقط علي دوستيمهر و مهدي مهدوي كيا بايد زندگيشان را صرف فوتبال پايه كنند؟ به اين ورود كند كه چه كساني در كار تيم ملي خلل ايجاد كردند و در جريان مسابقات مقدماتي جام جهاني براي نشستن روي نيمكت تيم ملي مذاكره كردند.
كروش يك بيگانه است كه بايد برود و ميرود. او متعلق به اين فوتبال نيست و در اين 40 ماه اگر مدام غر زده براي اين بود كه نيازهاي روز فوتبال دنيا را بدانيم. او در كنار فدراسيوني كار كرده كه فقط به همه نيازهاي ضروري تيم ملي خنديده. او يك وصله ناجور است كه بايد برود و ميرود؛ اما ما به فدراسيوني كه به قول حاجرضايي، انسانهاي بزرگ و تاثيرگذار در درون خود ندارد چه بگوييم؟ با ليليپوتيها و تفكر آنها و آدمهايي كه آرزوي عقبافتادگي ما را دارند، چه كنيم؟