افراطی گری دینی ، نتیجه قرائت نادرست از دین است و می تواند هم در مسیحیت رخ دهد هم در اسلام. هم در میان شیعیان و هم در میان اهل سنت. نتیجه هر افراطی نیز نارضایتی مردم است. کسانی که امروز در ایران با ادعاهای مذهبی و انقلابی راه افراط می پیمایند، بر مردم سخت می گیرند و با این کارها، بر نظام تحمیل هزینه می کنند، یا دشمنانی در لباس دوست اند یا دوستان نادان.
تدبیر24: کتاب های تاریخ دوران دبستان را همه به یاد داریم که در آن ، سلسله های حکومتی در ایران یکی پس از دیگری معرفی می شدند. نقطه مشترک همه این سلسله ها، "علت انقراض"شان بود که با چنین ادبیاتی توضیح داده می شد: در سال های آخر این سلسله، مردم از حکومت ناراضی بودند و به همین دلیل در برابر دشمن خارجی که اتفاقاً زیاد هم قوی نبود، نایستادند و حکومت سقوط کرد.
هاشمی رفسنجانی در سخنان اخیر خود ، نکته بسیار مهمی را بیان کرده است ؛ بخوانید: «اما اگر دل مردم عراق با حکومت بود اینها نمی توانستند این موفقیت ها را کسب کنند و شهری مثل موصل را با آن جمعیت و قدمت زیاد به تصرف خود درآورند یا تکریت را در اختیار بگیرند.»
واقعیت هم همین است. بدیهی است که مردم عراق داعش را دوست ندارند اما نارضایتی های عمومی در جامعه عراق از عملکرد مسوولان آن کشور باعث شد یک نیروی مهاجم خارجی، ولو با نیروی اولیه اندک، بتواند وارد کشور شود و بخش های زیادی از آن را به تصرف خود در آورد.
در سوریه هم اگر حکومت اسد، رفتاری مبتنی بر حفظ حقوق عمومی داشت، جرقه های اولیه اعتراضات شکل نمی گرفت و شعله ور نمی شد تا کشورهای غربی و عربی، با سوء استفاده تمام از وضعیت داخلی سوریه ، آن را به عرصه تاخت و تاز تروریست ها تبدیل کنند.
هم باید از تاریخ عبرت گرفت و هم از آنچه در اطراف مان می گذرد. کشورها وقتی شکست می خورند یا حداقل آسیب های جدی می بینند که مردمانشان از حکومت های خود ناراضی باشند. خطای راهبردی که حاکمان می توانند مرتکب شوند این است که رضایت عمومی را فروگذارند و رضایت گروه های خاص را به عنوان حامیان اصلی حکومت بر آن اولویت دهند. این خطایی بود که اسد در سوریه مرتکب شد و همه تمرکزش را بر روی ارتش و حزب بعث گذاشت و تنها زمانی دیگران را دید و انتخابات را از حالت تک حزبی خارج کرد که نیمی از کشورش به دست مخالفان و تروریست ها افتاده بود.
ایجاد نارضایتی می تواند از جانب خود حکومتگران باشد یا توسط گروه های پرنفوذی که ادعای طرفداری از حکومت و ارزش های آن را دارند صورت گیرد. این ها همان افراطی هایی هستند که با سخنان و عملکردهایشان، نه تنها موجب آزار مردم می شوند، بلکه هزینه های حکومت را نیز بالا می برند.
هاشمی رفسنجانی در سخنان اخیر خود گفته است: «هر انقلابی در فردای پیروزی خود گرفتار تند روها و افراطی ها و هیجانات می شود که اگر مهار نشوند چه بسا اصل انقلاب را تهدید کند. ما نیز در ابتدای انقلاب گرفتار همین جریانات شدیم که اگر مهار نشده بودند نقشه های تجزیه خواهانه و تفرقه افکنانه بسیاری در سر داشتند اما با درایت امام و یاری همراهان خوب ایشان و همکاری مردم اوضاع عادی شد و به نیروهای افراطی مجال داده نشد... افراط به نفع هرج و مرج طلبان است و نباید اجازه داد در میان شیعیان نیز افراطی گری رواج پیدا کند.»
واقعیت نیز همین است. افراطی گری دینی ، نتیجه قرائت نادرست از دین است و می تواند هم در مسیحیت رخ دهد هم در اسلام،هم در میان شیعیان و هم در میان اهل سنت. نتیجه هر افراطی نیز نارضایتی مردم است. کسانی که امروز در ایران با ادعاهای مذهبی و انقلابی راه افراط می پیمایند، بر مردم سخت می گیرند و با این کارها، بر نظام تحمیل هزینه می کنند، یا دشمنانی در لباس دوست اند یا دوستان نادان.
جمهوری اسلامی، نه بر اساس توان نظامی و موشک های دور و نزدیک بردش، پا برجاست نه به واسطه اقتصادش و نه به خاطر حمایت قدرت های جهانی. آنچه این نظام را نگه داشته، پشتوانه مردمی اش است کما این که در طول 8 سال دفاع مقدس ، این نیروهای مردمی بودند که گاه حتی با دستان خالی و سلاح های ابتدایی در برابر متجاوزان تا بن دندان مسلح ایستادند و نظام و کشور را حفظ کردند.
دلسوزان نظام باید موضوع "افراطیون ناراضی ساز" را به عنوان خطر و تهدید استراتژیک برای نظام جمهوری اسلامی ایران جدی بگیرند و نگذارند این افراد و جریان ها، حائل بین مردم و نظام شوند. اگر خدای ناکرده،فردا خطری از بیرون کشور را تهدید کند،همین مردم هستند که باید از کشور و نظام دفاع کنند،نه اندک افراطیونی که دوست دارند همه را تکفیر کنند.