به گزارش تدبیر24 به نقل از ابتکار، هفتم شهريورماه سال گذشته زني با مراجعه به کلانتري 169 مشيريه به مأموران اعلام کرد: دخترم به نام ليدا 31 ساله روز سوم شهريور با خودرو پرايد شخصي اش از خانه خارج شد و عنوان داشت که خيلي زود باز ميگردد اما با گذشت چهار روز هنوز به خانه نيامده و هيچگونه خبري از وي نداريم.
ساعت يك بامداد نهم مهرماه مأموران کلانتري 118 ستارخان هنگام گشت زني در خيابان صالحي به يک دستگاه خودرو پرايد سفيد رنگ رها شده در کنار خيابان مشکوک شدند که در بررسي سوابق خودرو مشخص شد که خودرو داراي دستور توقيف است.
کارآگاهان اداره يازدهم در تحقيقات پليسي خود متوجه شدند که فقداني از چندي پيش با فردي به نام عبدالله 36 ساله در ارتباط بوده است. بلافاصله محل کار اين شخص در يک نمايشگاه فروش خودرو در خيابان آزادي شناسايي و در تحقيقات از مدير نمايشگاه مشخص شد که وي روز ششم شهريور، پس از گذشت چند سال کار در نمايشگاه ـ به عنوان نگهبان ـ و در حاليکه پيش از آن هيچ تصميمي براي تغيير کار خود نداشته، به صورت ناگهاني اقدام به تسويه حساب با مدير نمايشگاه کرده است. با توجه به اطلاعات به دست آمده، دستگيري”عبدالله" در دستور کار کارآگاهان اداره يازدهم قرار گرفت و سرانجام کارآگاهان موفق به شناسايي محل کار جديد وي در منطقه مهرآباد جنوبي شدند که در آنجا و در يک ساختمان در حال ساخت، به عنوان نگهبان و البته با حقوقي کمتر از حقوق نمايشگاه مشغول به کار شده بود. با شناسايي ساختمان در حال ساخت به عنوان محل کار جديد عبدالله، کاراگاهان اداره يازدهم 28 آبان ماه سال 91 با مراجعه به اين ساختمان اقدام به دستگيري عبدالله وانتقال وي به اداره يازدهم پليس آگاهي کردند.
عبدالله در اظهارات اوليه خود در خصوص نحوه آشنايي خود با فقداني به کارآگاهان گفت: از حدود شش ماه پيش بود که با ليدا در زمان خريد مواد مخدر آشنا شده بودم؛ وقتي ليدا متوجه شد که من به عنوان نگهبان نمايشگاه اتاقکي را در اختيار دارم که ميتواند در آنجا مواد مصرف کند، هر هفته يک بار و در زمان تعطيلي نمايشگاه براي مصرف شيشه به محل کار من ميآمد و در اتاقک نگهباني موادخود را مصرف ميکرد. حدود سه ماه پيش ـ صبح روز جمعه ـ ليدا به نمايشگاه مراجعه کرد و مثل هميشه در داخل اتاقک نگهباني شروع به مصرف شيشه کرد اما بعد از چند لحظه ديدم که مرده است. من نيز جسد او را به داخل چاهي در زير زمين نمايشگاه انداخته و پس از گذشت چند روز از زمان مرگ وي، با مدير نمايشگاه تسويه حساب کرده و در منطقه مهرآباد جنوبي به عنوان نگهبان ساختمان مشغول به کار شدم.
با توجه به اظهارات عبدالله در خصوص مرگ فقداني در داخل اتاقک نمايشگاه و قرار داشتن جسد ليدا در چاهي در زيرزمين نمايشگاه، بلافاصله هماهنگيهاي لازم با آتش نشاني، تشخيص هويت، پزشکي قانوني و بازپرس پرونده انجام و ظهر روز 30 آبان جسد فقداني کشف و به پزشکي قانوني انتقال داده شد.
با انتقال جسد به پزشکي قانوني و انجام معاينات پزشکي، علت مرگ”اصابت دو ضربه با جسم نوک تيز به قسمت چپ سينه" اعلام شد. با توجه به اعلام نظريه پزشکي قانوني و قطعي شدن وقوع جنايت، عبدالله که ديگر چاره اي جز بيان حقيقت نداشت در اعترافات خود به کارآگاهان گفت: وقتي ليدا به محل کار من آمد، در حين مصرف شيشه ناگهان حالش بد شد و با من درگير شد. در حين درگيري ليدا با ليوان دسته داري که در داخل اتاقک نگهباني بود ضربه اي به پيشاني من زد که باعث خونريزي شديد آن شد و تمامي لباسهاي مرا خوني کرد. من هم چاقوي کوچکي را برداشته و يک ضربه به سينه ليدا زده و ضربه اي ديگر به سينه اش زدم که پس از ضربه دوم تمام کرد. پس از کشته شدن ليدا جسد او را به داخل زيرزمين برده، پس از باز کردن درب چاه جنازه را به داخل چاه انداخته و درب آنرا مجددا بستم.
با تکميل تحقيقات پرونده اين جنايت با صدور کيفرخواست به شعبه 74 دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد که تا به زودي مرد جنايتکار پاي ميز محاکمه قرار بگيرد.