در سالهای اول انقلاب، «ترور» رخداد مکرری بود که چهرههای برجسته انقلاب را نشانه میگرفت. با گذشت سه دهه از آن زمان، تغییر قالب این رخداد از وجه «فیزیکی» آن به وجه «شخصیتی» همچنان دامنگیر چهرههای برجسته نظام است که عموماً فارغ از جبهه گیریهای معمول سیاسی، جایگاهی فراجناحی دارند.
تدبیر24: شهید بهشتی که روزگاری از شعارهایی که علیه او در تریبونهای مختلف سر میدادند لب میگزید و گلایه نمیکرد، حکیمانه تکرار این روند را برای دیگر چهرههای خدوم نظام پیش بینی کرده بود که میگفت «آسیاب به نوبت خواهد بود». آسیابی که گاه دامن رؤسای قوا را گرفته، گاه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را نشانه رفته و تا مرز اهانت به نوه بنیانگذار انقلاب که منادی اخلاق در حکمرانی اسلامی بود، پیش رفته است.
این در حالی است که بارها در ذم این رفتار سخنها گفته شده و پرهیزها داده شده است. چه آنکه رهبر معظم انقلاب شهریور سال 85 در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری با انتقاد از برخوردهای تخریبی با هر انگیره، تخریب چهرههای سیاسی دینی و انقلابی را به دور از هرگونه منطق شرعی و عقلی ارزیابی و تأکید کردند: راه ابراز مخالفت با جهتگیریهایی که به نظر انسان اشتباه میآید، اهانت و تخریب نیست بلکه تبیین روشنیها و تاریکیها، آن هم بدون نام آوردن از اشخاص است. حضرت آیت الله خامنه ای، اتهام و افترا و بیان مطالب غیریقینی را درباره افراد برخلاف منطق قرآن خواندند و افزودند: حتی اگر هدف، مقابله با خطی انحرافی باشد، روشهای تخریبی، این هدف را محقق نخواهد کرد بنابراین باید از تخریب و اتهام با هر انگیزهای دوری کرد.
رویکردی که در کلام رئیس جمهوری در مراسم افطاری با اصلاح طلبان نیز اینگونه مورد توجه قرار گرفت که «نباید شخصیتهای انقلاب و چهرههای ملی را تخریب کرد». اما پس از سخنان رهبری، گوش تخریب کنندگان به این نصایح بدهکار بود و نه پس از سخنان رئیس جمهوری. چه آنکه در سال 85، سخنرانی هاشمی رفسنجانی با شعارهایی در قم، تقطیع شد؛ سخنرانی سیدحسن خمینی در سالگرد بنیانگذار انقلاب در سال 89 نیمه کاره ماند، سخنرانی ناطق نوری در لیالی قدر سال 91 با وقفه هایی روبرو شد و سخنرانی علی لاریجانی در سالگرد پیروزی انقلاب سال 91 در قم، ناتمام ماند. تخریبهایی که تنها به قطع سخنرانیها ختم نشده و از توزیع شبنامه گرفته تا انتشار مطالبی از تریبونهای رسمی و علنی عنوان میشد. کما اینکه در سال جاری نیز روزی ساز «ممنوع البیانی» خاتمی را کوک کردند، روزی از «لزوم حبس هاشمی» نوشتند و روزی عدالت خواهی ناطق نوری در برخورد با مسببان اصلی فساد به دور از هرگونه مصلحت سنجی را مورد هجمه خود قرار دادند. حجتالاسلام علی اکبر ناطق نوری، فقدان حزب به معنای حقیقی و نبود ضوابط و قواعد رقابتهای حزبی را علت پایمال شدن مصالح ملی در مقابل منیتهای فردی و گروهی میداند. او به خبرآنلاین گفت: در فقدان یک تشکیلات مسئول به عنوان حزب است که هر جماعتی به تشخیص خودش حتی به بهانه احساس تکلیف شرعی وارد میدان میشود و دست به تخریب میزند.
تغییر هدف تخریب گرانحمیدرضا جلایی پور، جامعه شناس و فعال سیاسی که اعتقاد دارد تخریب کنندگان شخصیتهای نظام، برای خود پوشش عقیدتی قائل هستند و اقدام خود را درست میپندارند؛ به تشریح تفاوت تخریب کنندگان اوایل انقلاب و تخریب کنندگان کنونی پرداخت. او ابتدا نیروهای طرفدار «جمهوری اسلامی» در سالهای پس از انقلاب را به دو بخش تقسیم کرد. نخست عدهای که معتقد بودند پس از خونهایی که برای انقلاب ریخته شده باید به شعارهایی همچون اعمال آزادی و برابری و رفاه در جامعه عمل شود.
این بخش به دنبال ساختن فضای جامعه و گسترش اخلاق و ایجاد توسعه متوازن در کشور و برقراری ارتباطی تعاملی براساس منافع ملی با همه دنیا به جز اسرائیل جنایتکار بودند. دسته دوم کسانی بودند که فکر میکردند چون انقلاب کرده اند باید همچنان به انقلاب کردن ادامه دهند و شرط بقای انقلاب و حفظ نظام را تقابل با دنیا میدیدند. این افراد برای رسیدن به هدفشان که مبارزه با امپریالیسم جهانی بود، هر کسی را که میخواستند له میکردند. این روند تخریبی به نام مدیریت جهانی در دوره احمدی نژاد تشدید شد و اقتصاد و دیپلماسی ما را درنوردید.
به گفته وی اوایل انقلاب، تخریب گران چون میخواستند عدالت را در جهان پیاده کنند در پی انقلاب بودند و انگیزهای ایدئولوژیک و صادقانه داشتند اما این روزها آنها با انگیزه های مادی به این امر میپردازند. کسانی که نظام اداری و بوروکراتیک را در 8 سال گذشته به نفع خود تخریب کرده بودند چون نامزدشان در این انتخابات رأی نیاورد، به کسانی که پایه گذار این دولت بودند حمله میکنند. کما اینکه به آقایان هاشمی، خاتمی و ناطق نوری که از سال 88 به بعد جلوی کارهای تخریبی آنها را گرفته و هزینه آن را پرداختند اهانت میکنند. چرا که این افراد مردم را تشویق به رأی دهی به آقای روحانی کردند.
جلایی پور بر این باور است که «چنانچه روابط ما با دنیا -جز اسرائیل - عادی شود، امور سیاسی و اقتصادی سر و سامان بگیرد و فضای فرهنگی و اجتماعی کشور رشد یابد، آقایان دلواپس حرفی برای زدن نخواهند داشت. برای همین هم ناراحتند. چرا که با فحش به دنیا و تحریمهای پیاپی کشور، آنها برایمان نفت می فروخته و پول وارد میکردند.»
او که تعبیر «جدید الاسلام» را برای آنها که نه هویت ایرانی مشخصی دارند و نه برای انقلاب و دفاع مقدس کاری کردهاند، تعبیر صحیحی میدانست؛ گفت: تخریب کنندگان دو هدف عمده را دنبال می کنند.
یکی درگیر کردن دولت با حواشی و ایجاد رعب و وحشت در دولتمردان که خوشبختانه دولت یازدهم نشان داده دچار این معضل نمیشود و دیگری ناامید کردن نیروهای جامعه مدنی و خانهنشین کردن آنها.
از نگاه وی، تیزابی که این فحاشی ها را حل میکند، «شفاف سازی» است که دولت در یک سال گذشته در پیش گرفته. شفاف سازی با افشاگری های «میگم- میگم» فرق می کند و از جنس اطلاع رسانی درباره ارائه بورس و وام به افرادی است که شایستگی لازم را نداشته اند.
حمله به چهره های مؤثرامیر محبیان تحلیلگر سیاسی و رسانه ای می گوید «هرچه فرد مؤثرتر باشد حملات به او بیشتر صورت خواهد گرفت».
محبیان گفت: «تخریب ناجوانمردانه جعد عاجز است و انسان صاحب نظر به نقد دست مییازد و نه تخریب.» او هدف تخریبگران را بزرگنمایی مطالب حاشیه ای قلمداد میکند و بر این باور است که تخریب ها معمولاً عمر طولانی ندارند مگر آن که دائماً تجدید شوند.
محبیان با بیان اینکه «تخریب راه گشوده به وسعت بی ایمانی افراد است» ادامه داد: حتی خداوند، پیامبران و اولیا هم هدف تخریب قرار گرفته اند. بر این اساس هرچه رقیب بی ایمان تر باشد، تخریب هم بیشتر خواهد بود و هر چه اثر گذاری بیشتر، تخریبها هم کثیف تر خواهند شد. چرا که هدف تخریب سست کردن افراد در رسالت و صحت پیامشان است.
روشنگری، راه مقابله با تخریبمحسن غرویان مدرس حوزه علمیه نیز «ترور شخصیت چهرههای انقلاب» را کار احزاب، افراد و گروه هایی میداند که میپندارند موقعیتشان را از این راه میتوانند حفظ کنند.
به گفته وی شخصیت هایی که مورد این حملات قرار میگیرند، یک «فرد» نیستند بلکه نماد یک تفکر هستند که وقتی با دیدگاه دیگری در تقابل قرار می گیرند، گروه مقابل برای اینکه جریان فکری مزاحم خود را از بین ببرد، دست به ترور شخصیت هایی می زند که نماد آن تفکرند. کما اینکه آقایان آیت الله هاشمی، حجت الاسلام ناطق نوری و علی لاریجانی یک جریان فکری و نگاه سیاسی اجتماعی خاص دارند و گروهها و احزابی که پارادایم فکری مخالف آنها را دارند سعی میکنند این نمادها را از راه ترور شخصیت، تهمت و بهتان بردارند.
وی افزود: راهی برای مقابله با اینها به نظر نمیرسد جز تبیین و روشنگری. روشنگری و پاسخگویی به این شبهات و شایعه پراکنی ها تنها راه کاستن از این تهاجمات است. البته اگر به حد جرم برسد قوه قضاییه باید به عنوان مصداق تشویش اذهان عمومی با آن برخورد کند چون ممکن است زمینه ساز ترور فیزیکی و برخوردهای خشن شود.