ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

مینو خالقی - «صلح پایدار تنها زمانی ممکن است که طرفین به هزینه‌های تنش‌آفرینی بیشتر از منافع آن بیندیشند»، شاید بیش از هر زمان دیگری درباره رابطه ایران و آمریکا، خصوصا در شرایط فعلی، مصداق داشته باشد.
روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

محمدمهدی محمدی - اقتصاد دیجیتال با تعریف سازوکارهای اقتصادی مبتنی بر داده و فناوری، به یکی از مهم‌ترین عناصر ساختار اقتصادی جهانی تبدیل شده است. این مفهوم نه تنها شامل تجارت الکترونیک می‌شود، بلکه به تمامی ابعاد استفاده از فناوری‌های دیجیتال در زندگی روزمره، از مبادلات مالی تا ارتباطات، پرداخته و تأثیر قابل توجهی بر رفتارهای اجتماعی، فرآیندهای مدیریتی و ساختارهای زیرساختی جوامع دارد. با پیشرفت‌های مداوم و ظهور فناوری‌های نوآورانه، به‌ویژه در حوزه‌های هوش مصنوعی، بیگ دیتا، اینترنت اشیاء و بلاک‌چین، تحولات عمیق‌تری در بازارهای جهانی و شکل‌گیری مدل‌های کسب‌وکار جدید مشاهده می‌شود.
چهارشنبه ۰۱ مرداد ۱۴۰۴ - 2025 July 23
کد خبر: ۳۰۷۹۶
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۴
نصرت الله تاجيك سفیر سابق ایران در اردن

لزوم بازنگري در راهبرد امريكا

آمريکا اشتباه فاحشي در اجراي اين سياست و عدم استفاده از همراهي کشورهاي موثر در مناطق گوناگون دارد که ثبات را در آن منطقه براي توسعه اقتصادي و برقراري دموکراسي به همراه نخواهد داشت . . .
تدبیر24: روي کارآمدن شخصي و شخصيتي به نام اوباما در سال 2009 با همه ويژگي هايي که داشت و دارد در حقيقت، حاصل عقلگرايي هيات حاکمه آمريکا و تصميم سازانش براي جبران خرابکاري هاي جورج بوش و نومحافظه کاران که بيشتر در سياست خارجي و کمتر در اقتصاد داخلي تجلي يافت، بود. دولت اوباما در مسايل داخلي و مخصوصا خارج کردن اقتصاد آمريکا از رکورد- که روي اقتصاد جهان اثر دارد- تا حدي موفق بوده است. مهمترين اقدام دولت دموکرات ها براي کاهش مخارج دولتي، برگشت نگاه از سياست خارجي و کشورگشايي محافظه کاران به داخل و حذف تدريجي هزينه هاي گزاف و کمرشکن اشغال افغانستان و عراق از خزانه آمريکا و در حقيقت از دوش مردم آمريکا بود که به ستوه آمده بودند. از اين به بعد آمريکا با يک تضاد روبه رو بود که در جريان خيزش مردمي شمال آفريقا از سال 2010 اين تضادها شدت گرفت:

1- اجراي هر سياستي داراي هزينه هاي مالي و معنوي است و براساس ضرب المثل «بي مايه فتير است» آمريکا نمي تواند بدون هزينه کردن، حضور سنگين و موثر در نقاط مختلف جهان و مخصوصا خاورميانه داشته باشد. حتي اگر انگليس يا فرانسه را به دليل سوابق حضورشان در منطقه، همراه داشته باشد که در همين همراهي هم بايد کمي شک کرد که خود نياز به مقاله جداگانه اي دارد.

2- اگر آمريکا بتواند هزينه هاي جنگ و اشغال را يا از کشورهاي اشغال شده تامين کند (مانند نفت عراق) يا از محل فروش تسليحات به کشورهاي منطقه جبران کند، يا آن هزينه ها را بر دوش دوستان منطقه اي خود (سعودي و قطر) بگذارد، اهرم قابلي براي اجراي سياست هايش ندارد. يعني به دليل فقدان توانمندي در کشورهايي که آمريکا مي خواهد از توانمندي هاي نرم و سخت افزاري براي اجراي سياست هايش استفاده کند، آنها با اشتباهات خود، آمريکا را به باتلاق سياست هاي منطقه اي فرو برده اند (نحوه اقدامات ترکيه، سعودي و قطر در ماجراي سوريه يک نمونه اين ناتواني است). اما اوضاع روابط بين الملل مانند فانوس، چراغ گردسوز يا سه فتيله نيست که آمريکا هروقت خواست شعله اش را پايين و بالابکشد! آمريکا از سال ها پيش يک استراتژي مبنايي و دوپايه که نگارنده در قالب «تصوير بزرگ» و «تصوير کوچک» آن را نام گذاري کرده است براي سياست خارجي و اقتصاد خود تعريف کرده. اما آمريکا يا بايد ابتدا آن استراتژي را تغيير دهد يا نمي تواند از عواقب و مسووليت هاي عملکردي خود در نقاط مختلف جهان مانند همين کشتار صهيونيست ها در غزه و شهادت بيش از هزارو700نفر مردم غيرنظامي تاکنون - که نزديک به يک چهارم آنها کودک هستند- شانه خالي کند.

الف) در «تصوير بزرگ»، شرايط حاکم بر صحنه بين الملل ناشي از روند حاکميت يکجانبه گرايي و استيلاي کامل آمريکا در ابعاد سياسي- اقتصادي و فرهنگي است. آمريکا اشتباه فاحشي در اجراي اين سياست و عدم استفاده از همراهي کشورهاي موثر در مناطق گوناگون دارد که ثبات را در آن منطقه براي توسعه اقتصادي و برقراري دموکراسي به همراه نخواهد داشت.

ب) در «تصوير کوچک»، غرب به رهبري آمريکا به دنبال تحقق تغييرات سياسي، اقتصادي و ژئوپليتيکي در جهان و مخصوصا در خاورميانه و از جمله تغيير نقشه بعضي از کشورهاست. دو اقدام يا هدف اساسي آمريکا به عنوان اصول ثابت معادلات منطقه اي براي آمريکا عبارتند از: حفظ و تقويت امنيت رژيم صهيونيستي، تداوم جريان منابع موادخام و انرژي جهت تقويت اقتصادش، به چرخش درآوردن صنعت غرب و رونق دادن به صنايع تسليحاتي اش.در اين راستا در مرحله اول، ژئوپليتيک هر منطقه را به هم زده تا بتواند راحت تر به شکل دهي مناطق جديد بپردازد. اين مدل رفتاري جديد، عينا چند سالي است که از سال2011 در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا بعد از ماجراي اشغال ليبي، جريان سوريه و عراق اجرا شده است و اثرات آن چندي بعد، ظاهر خواهد شد. نتايج حاصل شده، مطلوب سياست خارجي ايران نيست ولي آمريکا هم با چنين ريسک هايي، دچار اشتباه شده است. اصول مسووليت پذيري و شفافيت ايجاب مي کند آمريکا بازنگري اساسي نسبت به راهبرد، سياست، اهداف و عملکردهايش در منطقه داشته باشد و حذف و ناديده گرفتن نقش مسوولانه و مثبت ايران را کنار بگذارد. در اين صورت دو کشور مي توانند با حل تدريجي مشکلات خود، ثبات و امنيت آينده منطقه را تضمين کنند.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: