این جملات عبدالرضا دشتیزاده - مدیر ادارهی میراث فرهنگی سازمان منطقهی آزاد قشم - است که نسبت به حرکتهای مرموز و بیسر و صدای برخی کشورهای حاشیهی خلیج فارس برای به نام زدن بعضی از این جزایر، در خلأ نبودن موزه یا مکانی برای نشان دادن این هویت تاریخی در خلیج فارس هشدار میدهد.
او در گفتوگو با خبرنگار سرویس میراث فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اظهار کرد: در حال حاضر برخی کشورهای حاشیهی خلیج فارس، ادعای مالکیت برخی از این جزایر ایرانی را دارند، برای همین یافتههای مردمشناسی جزایر ما را میخرند و به موزههایشان میبرند. آنها تاریخ گسترده و پیوستهای ندارند که موزه داشته باشند، پس به این کارها دست میزنند تا هویتشان را بسازند.
دشتیزاده با تأکید بر ضرورت توجه به هویت تاریخی خلیج فارس از طریق راهاندازی موزه در جزایر آن، گفت: کل نوار ساحلی شمال خلیج فارس به ایران تعلق دارد و ۳۵ جزیره هم که نیمی از آنها مسکونی و دارای جمعیت پایدار هستند، در خلیج فارس به نام ایران است؛ ولی متأسفانه با وجود حساس بودن برخی از این جزایر، مانند ابوموسی، تنب کوچک، تنب بزرگ، خارک، لارک و هرمز، اما یک موزه شامل آثار تاریخی و مستند در منطقهی خلیج فارس وجود ندارد.
وی ادامه داد: بیشتر مردم، موزه را مکانی میدانند که در آن، اشیای تجملی باستانی یا عتیقه بهنمایش گذاشته میشود، در حالی که استاندارد موزه خیلی پویا است و در نمایش و معرفی سیر تکامل فرهنگی هر منطقه نقش دارد. در استاندارد تعریفشده برای موزهها حتما باید فضایی به آمفیتئاتر، ارتباط با جامعهی محلی، بازی و آموزش کودکان، مکتبخانه، گالری، فرهنگسرا و کافیشاپ اختصاص داده شود.
او سپس به اهمیتی که در «حرف» به جزایری مانند ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک داده میشود، اشاره و یادآوری کرد: ماجرای تعلق داشتن این جزایر به تمدن ایران به کسی میماند که داشتن فرزندی را ادعا میکند، اما برای به اثبات رساندن ادعای خود، لازم است سندی داشته باشد.
وی اظهار کرد: مطالعات اندکی که در برخی جزایر خلیج فارس انجام شده، مستند و شفاف نشان میدهد که ایرانیها در دروههای متعددی در این جزایر حضور داشتهاند، آثار تاریخی هم موجود است؛ ولی باید جایی باشد که این مستندات در آن نمایش داده شود.
مدیر ادارهی میراث فرهنگی سازمان منطقهی آزاد قشم در ادامهی این گفتوگو دربارهی دلیل راهاندازی نشدن موزه در جزیرهی قشم، گفت: متأسفانه در این جزیره، موزهای که مختص میراث فرهنگی و مردمشناسی باشد وجود ندارد،. این در حالی است که قشم، بزرگترین جزیرهی خلیج فارس بهشمار میآید؛ اما عمق فاجعه این است که جزیرهی ابوموسی که مورد مناقشه در منطقه است نیز موزه یا محلی ندارد که هویت تاریخی آن را به اثبات برساند. این در حالی است که میراث فرهنگی از ارکان اصلی هر جامعه بهشمار میآید و هویت و تمامیت ارضی ما را بالا میبرد و به حفظ غرور جامعهی محلی کمک میکند.
دشتیزاده همچنین بیان کرد: گردشگری در هر منطقه نیز با وجود موزهها توسعه مییابد و انعکاس بینالمللی یک موزه به همان کشور صاحب موزه برمیگردد.
او دربارهی دلیل بیتوجهیها نسبت به راهاندازی موزه در جزایر خلیج فارس، گفت: دید ملی نسبت به این مسائل کمتر وجود دارد، در حالی که تصمیمگیران باید به این نتیجه برسند که این یک مسألهی ملی است.
وی یادآوری کرد: وقتی شهری موزهای نداشته باشد، گویی بیهویت است، چراکه مدرنیته، سیمای شهر را کاملا برهم ریخته است. بیتوجهی ما به ایجاد موزهها و نمایش هویت تاریخی ایران به شکلی است که گاهی تصور میکنم، اجداد بدنامی داشتهایم که انگار میخواهیم از آنها فرار کنیم،. در حالی که ایران مانند باغچهای است که اگر نسبت به آن عرق و تعصب داشته باشیم، دیگر لازم نیست از باغچهی دیگری بدزدیم، چون ما همهچیز داریم. وقتی این نگاهها نباشد و با این مفهوم ناآشنا باشیم، هنگام تخریب اثر تاریخی هم میگوییم، از این آثار زیاد داریم.
دشتیزاده افزود: مشکل این است که دید مردمی نسبت به میراث فرهنگی و ایجاد تشکلهای مردمی وجود ندارد و جامعهی محلی کمتر دربارهی موزه، میراث فرهنگی و حفظ آثار تاریخی حرف میزند. تصور ما این است که وضعیت اقتصادی، بحرانی است و در این شرایط نمیتوان موزه ساخت. اگر اینطور است دست کم میتوان از بافت خانههای روستایی دارای ارزش میراثی در جزایر، با تغییر کاربری برای نمایش آثار محلی و تاریخی استفاده کرد.