تدبیر24: علی جهاندار، در سال ۱۳۲۷ در روستای شمام از توابع رستمآباد شهرستان رودبار به دنیا آمد.شغل اصلی مردم آن منطقه کشاورزی و دامداری بود او بیشتر زمان کودکی اش را صرف کمک به خانواده میکرد.او علاقهاش به موسیقی را اینچنین بیان میکند: از کودکی به هر صدای خوشی توجه میکردم خواه این صدای آبشار یا زنگولهای میبود. کمکم به نی محلی علاقه پیدا کردم و ازآن لذت میبردم و برای خود دنیایی را ساخته بودم که با دنیای دیگر همبازیهایم متفاوت بود در آن زمان هیچ وسیله ارتباطی نبود و هیچ کس در آن منطقه با آواهای موسیقیایی آشنایی نداشت. دوران نوجوانی ایشان از کار در کارگاه سد سازی سد سیاهرود آغاز گشت.مدتی را در آنجا مشغول بود و به پیشرفتهای قابل ملاحظهای دست یافت، که منجر شد مراحل کاری را به سرعت طی کند. در سن ۱۹ سالگی ازدواج کرد و پس ازمدتی به پیشنهاد یکی از پیمانکاران به اهواز رفت. در آنجا پیمانکار قسمتی از پروژه هفت تپه اهواز بود، ولی برای اینکه نزدیک به اداره فرهنگ و هنر اهواز باشد، خانهای استیجاری در اهواز انتخاب کرد تا شاید از این طریق به آواز که یکی از علاقههای ذاتی شان بود، بپردازد. برحسب اتفاق رئیس اداره فرهنگ و هنر اهواز صاحبخانه منزلشان بود. ماجرا از این قرار بود که جهاندار که یک شب درحال آوازخواندن در منزل بود، صاحبخانه میآید و از ایشان میپرسد که شما میخواندید؟ جهاندار که فکر میکرد ایشان از آواز خواندنش شاکی شده، پاسخ میدهد که بله، من میخوندم. صاحبخانه هم میگوید که شما خیلی خوب و منظم میخونید. بنده رئیس اداره فرهنگ و هنر اهواز هستم. اگر مایلید به آنجا بیایید تا بیشتر آشنا شویم. سپس در مراسمی که به همت اداره فرهنگ و هنر برگزار شد، جهاندار بهعنوان خواننده آن مرکز معرفی میشود. شهرام میرجلالی نوازنده تار و عود نیز در سن ۱۲سالگی در آن گروه عضویت داشت. زمانی که برای پروژه نیروگاه رامین به اصفهان رفت (بعد از انقلاب) برادر علیرضا افتخاری همکار ایشان بود که مسبب آشنایی ایشان با آقای علیرضاافتخاری میشود.آقای افتخاری زمانی را در کلاسهای استاد شجریان گذرانده بودند، ولی درآن زمان دیگر کلاس نمیرفتند و سال ۶۲ بود که ایشان نزد استاد شجریان رسیدند. زمینه این آشنایی را محمد موسوی فراهم کرده بود.از سال ۱۳۶۸ - ۱۳۶۲ جهاندار نزد شجریان به تحصیل آواز مشغول بود و در این مدت تمام پروژههایی که در آن کار میکرد را رها ساخته بود.در حال حاضر علی جهاندار به آموزش آواز میپردازد و همچنین در حال تهیه اثری است که ردیفهای آوازی را آموزش میدهد. پای صحبت این هنرمند نشستهایم:
از آشناییتان با آواز بگویید.
هنر با خود فرد زاده میشود و اگر تلاش همراه آن شود نتیجه بخش خواهد بود. من هم از همان كودكی از حنجرههای خوانا خوشم میآمد و به صورت خودجوش از آوازهای تاج اصفهانی، خواجه امیری، گلپایگانی استفاده میبردم و آوازهایشان را از رادیو دنبال میكردم. فیزیك حنجره من هم به آقای خواجهامیری نزدیك است و از این بابت خوشحالم. بعدها از سالهای 54، 55 به دلیل كامل خواندن استاد شجریان به كارهای او علاقهمند شدم و از سال 1362 تا 1370 در خدمت ایشان هرچیزی كه بهعنوان ردیف، تلفیق شعر، مركب خوانی و شیوه بود را آموزش دیدم و هنوز هم با ایشان رفت و آمد دارم اما كلاسها تا آن زمان بود.
ایشان با شما صداسازی هم كار كردند؟
صداسازی را آقای نوربخش باب كردند نه استاد، آن هم خروجی نسبی دارد. آیا تا كسی صدا نداشته باشد میتوان آن را پرورش داد؟ این روش صداسازی را قبول ندارم و بدان معتقد نیستم. مگر بزرگان ما صداسازی كار كردهاند؟
اوضاع فعلی آوازخوانان و آواز را چگونه میبینید؟
بنده به علت ریاضتهایی كه برای دانستن آواز كشیدهام از قبیل دانستن ردیف، كامل بودن اندوختههایم و اطلاعات مربوط به این موضوع، در هر گودی از موسیقی كه وارد شوم موفق و سربلند بیرون خواهم آمد. چون حریف این كارم، اما به دلیل حفظ جایگاه خود و رعایت اصول فرهنگی وهنری از پهن كردن سفره در هر مكان و خواندن در جاهای نامناسب، جایی كه در شأن هنر نباشد پرهیز میكنم. شما ملاحظه بفرمائید كه آثاری از من به همراهی بزرگان موسیقی در بازار موجود است. یادآور شوم مملكتم را دوست دارم و به آن عشق میورزم، صدا و سیما، اداره فرهنگ و ارشاد را خانه خود و مردم عزیز ایران را اعضای این خانه به حساب میآورم. چند باری را هم كه در رسانه، از جمله شبكه جام جم برای هموطنانم برنامه موسیقی اجرا كردم چشمداشت مالی نداشته و هرگز هم نخواهم داشت. این موضوع مهم در بُعد فرهنگ و هنر، در شخصیت من و خیلیهای دیگر وجود دارد. آنهایی كه از جایگاه هنری و سطح دانش بالاتری از دیگران قرار دارند مراعات خیلی از مسائل را كرده، عوامفریبی و هرجا سفره دل وا نمیكنند. ما هنر را برای هنر انتخاب كردهایم نه برای چهره شدن و... اما متاسفانه افرادی با دانش اندك، نه برای امرار معاش كه در این حد هیچ مانعی ندارد بلكه برای تجارت وارد این عرصه میشوند و بیشتر به ظاهرشان میپردازند تا درون و علم و دانش این كار، اصول فرهنگی را رعایت نمیكنند، با عوامفریبی چهره میشوند و بر سرزبانها میافتند. هر روز صدا و چهره آنها از رسانه پخش میشود و به همین علت موسیقی و آواز درست به گوش مردم ناآشنا و بیگانه میشوند. در تمام دنیا همین است هنرمندان حقیقی فقط به دنبال ترویج فرهنگ و هنر مملكتشان هستند، نه چیز دیگر. اما هستند كسانی كه از هنر برای رسیدن به شهرت، پول، مقام و در تیتر بودن استفاده میكنند.
در مورد تقلید از استاد شجریان كه گریبانگیر آواز شده بفرمائید؟
آنها فقط تقلید صوت استاد را میكنند اما هرگز به این فكر نرسیدهاند كه از ریاضتهای استاد برای كسب علم و دانش آوازخوانی تقلید كنند، چون سخت است. اگر صداها شبیه استاد باشد ولی دانش او را نداشته باشند چه فایدهای دارد؟ در نتیجه طی مرور زمان دستشان برای مردم روخواهد شد و به علت نداشتن دانش و تكراری خواندن با مشكلات زیادی روبهرو میشوند. این را هم شما بدانید كه هركسی بیشتر صدای خود را به استاد نزدیك كند بیشتر ضرر خواهد كرد و منفعت از آن كسی است كه سواد و دانش خود را به او نزدیك كند.
آیا با این تك قطبی شدن آواز جایی برای پیشرفت خوانندگانِ مكاتب و شیوههای دیگر آوازی وجود دارد؟
بله، خواننده باید صدای خوش داشته باشد. لازمه خواندن و جذب مردم صدای خوش و دانش است اگر اینها با پشتكار همراه شود، حرفهای كار كند و كار او محتوا داشته باشد حتماً به خواسته خود رسیده و موفق خواهد بود. اما قبول دارم كه كار بسیار سختی پیش رو دارد و با مشكلاتی مواجه خواهد شد.
قوانین را چقدر موثر در اوضاع موسیقی میدانید؟
ببینید ما ایرانی هستیم، در این مملكت زندگی میكنیم و به قوانین هم پایبندیم. اگر هر صنفی حدومرز خود را بشناسد، بداند هركشور و نظمدهنده آن برای خود قوانینی دارد و در راستای همین قوانین و عرف جامعه قدم بردارد میتواند از كار خود راضی باشد و بهره رسانی كند. همین قوانین موجب ترقی او خواهد شد ولی اگر غیر از این عمل كند مطمئن باشید به جایی نخواهد رسید.
بسیاری از موسیقیدانان و كارشناسان بر این عقیدهاند كه شما به حق واقعیتان در موسیقی نرسیدهاید، حرفهای بیشتری برای گفتن دارید و میتوانستید بیشتر از اینها بهرهرسانی كنید.
البته همینطور است كه میفرمائید. مسائلی نه از جانب بیگانگان، بلكه از جانب نزدیكان و اطراف خودم برایم حادث شد كه با خودم،دلم و موسیقی قهر كردم. هرچند زیاد مهم نیست و من نمیخواهم مرور خاطرات كنم، اما بخشی هم مقصر خودم بودم كه از موسیقی فاصله گرفتم،آن موضوع در بعد موسیقی بود ولی من با تمام آن مسائل كه منجر به موارد جانبی زیادی شد بازهم برهمان دوستی پایبندم.
میخواهم پرسشی مطرح كنم تا بهتر به جواب سوالم برسیم. ابتدا قرار بود شما خواننده كاست مژده بهار باشید؟ چه شد كه مرحوم بسطامی این اثر را خواندند؟
بله قرار بود كه من بخوانم. اما اتفاقی افتاد كه نمیخواهم آن موضوع را باز كنم. باید بگویم ما پیشینهای داریم كه در آن مردانگی، احترام به پیشكسوت و استاد از اصول است و من آن اصول را رعایت كردم. هرچند باعث دلتنگی و تغییر مسیر موسیقی من شد ولی من راضی هستم، چون وقتی به خودم نگاه میكنم، از آن وفاداری و احترامی كه به استاد خود گذاشتم و سرتسلیم در مقابل خواسته او فرود آوردم احساس شعف و رضایت دارم. من از پدر خود سیلی خوردم و این سیلی باعث شد كه به اهدافم نرسم، اما سرم را بالا نگرفتم تا به چشمان پدرم نگاه كنم.
اگر این حوادث رخ نمیداد آیا میتوانستید موسیقی و آواز را از این مرحله كه استاد شما رسانده فراتر ببرید؟ و بیشتر به مردم ایران و حتی جهان بهره رسانی كنید؟
میتوانستم، میتوانستم، صدرصد میتوانستم.عرض كردم،از این كه وفادار بودم راضی هستم و با این فكر خودم را راضی نگه میدارم. فقط همین برای من مانده. در این لحظه اشك در چشمانمان حلقه زد...
نظرتان را در مورد خروجی كارگاه آواز استاد شجریان بیان بفرمائید.
خروجی آن خوب نیست، اتفاقاً در همایشی هم كه برگزار كردم گفتم: دلم برای آن هنرجویان میسوزد. به این دلیل كه ما نمیتوانیم به صورت حاشیهای چیزی به كسی یاد بدهیم، در این كارگاه زمانی كسی یاد میگیرد كه استاد همانگونه كه برای ما میخواندند و با ما كار میكردند برای این جوانان هم بخواند و با آنها كار كند. آنها چیزی یاد نگرفتهاند اما به آنان القا شده كه یاد گرفتهاند. این شیوه كه سی دی پخش شده را از بازار بگیرند و بخوانند فایدهای ندارد، چون گوشههای آن كامل نیست و ناقص است، خیلی از گوشهها و پیچیدگیها را ندارد. آیا همانند زمانی كه بیات ترك درس میدهیم، این آثار آن همه پیچ و خم و ورود به شور و غیره را دارند؟ در مجموع این هنرجویی كه زیر بغلش را هندوانه میگذاریم كه آقا شاگرد فلانی است، این شاگرد نیست و شاگردی كردن فرق میكند، من اصلاً راضی نیستم و نمیدانم چرا این اتفاق افتاده. باید عرض كنم اتفاق مثبتی كه رخ نداد هیچ، اتفاق منفیای هم پیش آمد. چون آن بچهها یك شخصیت كاذبی پیدا كردند كه برای موسیقی بسیار مضر است و همین بساط پیدا میشود كه شما میبینید و در روزنامهتان به نقد میكشید. آقا میگوید: من شاگرد فلانی هستم ولی بار موسیقی ندارد. اگر از آنان گوشههای آوازی را بپرسید هیچ كدامشان نمیدانند. اصلاً بیان و شناخت شعر ندارند، آواز را نمیشناسند، جملهبندی و تحریری كه شعر را به تكامل برساند نمیدانند. فقط دستشان را باز میكنند، میگویند ما شاگرد فلانی هستیم و این جز ضرر برای موسیقی چیز دیگری نیست. من به كنسرت یكی از بهترینِ آنها رفتم، در طول اجرا یكجا این بچه دل من را تكان نداد، آنجا بود كه فهمیدم چه كلاهی بر سر این بچه رفته است. آقا، این كارگاه باعث شد تا ادعا زیاد ولی محتوا كم باشد. اگر استاد با این هنرجویان كه صداهای خوبی هم دارند از همان ابتدا به شیوه صحیحی كه با ما كار شد كار میكرد مسیر موسیقی و آوازشان این نمیشد.
اما همینها در سراسر كشور برای خودشان كلاسهایی را تشكیل داده و هنرجویان و مخاطبان فراوانی هم پیدا كردهاند.
شما مطمئن باشید هرچیزی كه برای موسیقی ضرر دارد من به صورت رُك، واضح و شفاف بیان میكنم، اگر كسی هم خوشش نیامد، نیامد. اینها میروند و با نام آقای شجریان كلاسهایی را در ایران دائر میكنند، كلاسهایی از قبیل صداسازی، ردیف، شیوه خوانی و ... كه اصلاً خودشان هم به این مسائل واقف نمیباشند و باعث ترویج نادانی میشوند. این را ما تشخیص میدهیم و از ما بپرسید، چون راویان این مكتب هستیم و از ابتدا شاگرد استاد بوده، سالها با او زندگی كردهایم و در كوره این شیوه ذوب و پخته شدهایم. اگر به دست آنها كتاب شعر یا ادبیات بدهید حتی از روهم نمیتوانند بخوانند چه رسد به دیگر مسائل آواز، اما استاد یك شعر ساده را طوری میخواند كه آتش برجان میزند. در گذشته شاهد بودم خیلی از شاگردانشان را به علت كم كاری از كلاس اخراج كردند. واضحتر بگویم، بهترین صداهای كشور در یك جا جمع شدند كه بهتر شوند اما برعكس، یك چیز منفی به آنها داده شد.
نظرتان در مورد همایون شجریان چیست؟
همایون از خون آن پدر و حریف موسیقی و
آواز است. مثالی میزنم: آقا، حنجره خواجه امیری شوخی ندارد، صدا میخواهد، یعنی
در جاهایی خواندن آثار او كار هیچ بشری نیست. خود استاد میگوید:اگر من صدای او را
داشتم، پرنده را در هوا نگه میداشتم. من هم خودم آثار او را میخوانم و به
هنرجویانم هم توصیه میكنم تا از او بخوانند چون ادا
درنمیآورد، شكست حنجره و صدا دارد، صدا را خوش میكند، به معنی واقعی آواز میخواند
آن هم مردانه. ولی دانش استاد در موسیقی بسیار وسیع است. اگر موسیقی را تهران فرض
كنیم او همانند كسی است كه آمار شهروندان را به همراه آدرس و پلاك منزلشان دارد.
آواز را با دانش همراه كرد، هرجایی كه خواند باعث رواج ادبیات ایران شد. با هر
نوازندهای كه كاركرد او را معروف كرد و بالا كشید، امكانات سازها را بهتر از
نوزاندگان آن ساز میداند. مانند همایون مثنوی، هیچ وقت آقای صارمی در دستگاه
همایون به عراق و افشاری و دیلمان نرفته بود، استاد امكانات ساز آقای صارمی را از
خودش هم بهتر میشناخت و او را به دنبال خود میكشاند. نوا و مركبخوانی در یك شبنشینی
ضبط شد. باید او را همانند بزرگان ادبیات دانست ولی این را هم بگویم كه همایون
هرچه كند به پدر خود نخواهد رسید و اصلاً تواناییهای او را ندارد. اما استعداد
بسیار خوبی دارد و مستعد میباشد و هیچ كمكی از پدر نمیگیرد. همایون ادعایی هم در
مورد دانستن ردیف و دانشهای جنبی آواز ندارد، این نكته را بارها و بارها با من در
میان گذاشته است. اما چون صدای او رنگ و بوی پدر را دارد خودبه خود او را از
دیگران متمایز میكند. اما آنهایی كه شاید در حدود 50 جلسه در كارگاه آوازِ استاد
شركت كردهاند و همین كارهایی كه به بازار عرضه شده را خریداری، حفظ و تحویل دادهاند،
حتماً باید فكری برای خود بكنند و بازهم بگویم این كار استاد اصلاً درست نبود.
شاید هم مقصر ما بودیم كه امتحان ورودی این كارگاه را گرفتیم، اما آن هم به دستور
خود استاد بود و ما از آینده خبر نداشتیم.
علی حسینی