تدبیر24: انگیزه مصاحبه موفقیت دو زن ( برومند و حکمت) در پروژه ای جدید بود که شاید تاریخ سینمای ایران را ورق بزند آن هم در روزهایی که برخی ها فقط از ˈ نبایدهای زنانˈ می گویند.
صراحت لهجه و جسارت حکمت را همه به خوبی می شناسند. با این حال در همان دقایق نخست ، صدای رسایش لرزان و چشمانش تر شد. دوندگی در اتاق های وزارتخانه ها خسته اش کرده بود، انتظار نداشت همه او را از سر خود باز کنند. می گفت این حرف ها را فقط به ایرنا می زند چون می داند مسئولان می خوانند.
ورود به عرصه فیلم کودک، دنیای جدیدی را به او نمایانده و دغدغه هایش را بیشتر کرده است. می خواهد از طریق سینما به دل کودکان مناطق محروم راه پیدا کند ولی ظاهرا این راه چندان هم که تصور می کرده هموار نیست.
متن این گفت و گو را می خوانیم:
کم کم عرصه هایی که زنان فقط تحت شرایطی اجازه ورود به آنها را دارند رو به گسترش است. برای این نسل که با باید ها و نبایدهای مختلف و سلایق متفاوت روبرو است، همکاری دو زن در تولید یک فیلم سینمایی که پدر بزرگ و نوه را با هم به سینما می کشاند، می تواند الگو باشد. چه سختی هایی کشیدید تا موشها دوباره به سینماهای ایران آمدند؟
حکمت - زمانی که خواستم این کار را شروع کنم کاری بودک ه سی سال نشده بود تجربه نشده بود و در دنیا هم به خاطر سختی آن هیچ کس دنبال آن نمی رود در حالی که بخش جذاب سینمای کودک است. ما همین طور که گام به گام وارد شدم وحشتم بیشتر شد چون آزمون و خطا کار زیاد بود. پا به میدانی جدید گذاشتیم تا رخدادی جدید را به بهترین شکل ممکن ایجاد کنیم. آن هم در بخش خصوصی. روی این تاکید دارم. چه راهکارهایی باید پیدا می کردیم تا فیلم را تمام کنیم. پیدا کردن این راهکارها و همدل کردن آدم هایی که در بخش صنعت همراهت باشند نیروی عظیم و هوشیاری و هوشمندی می طلبید. بعد این که پروژه ات را چه طور تعریف کنی. چنین هزینه ای در بخش خصوصی...
یعنی اقتصاد کامل؟
حکمت - بله و بخش دیگر ، نگاه اجتماعی آن بود. کنار هم قراردادن این دو بخش یعنی نگاه اجتماعی و مردم شناسی که در آن آسیب شناسی و روانشناسی دارد و بخش دیگر یعنی صنعت، پوست کند ولی خب سربلند بیرون آمدیم. دو سال و خرده ای... یک شبهایی باورتان نمی شود من گاهی فکر می کردم فردا جنازه من را چه طور از خانه ام تشییع می کنند؟ آیا امشب سکته خواهم کرد یا نه. و بعد هم، عدم همدلی... عدم همدلی خیلی ها. ادم از دولتش توقع دارد از خیلی کس ها توقع دارد. تو داری یک پروژه ملی را رقم می زنی.. یاورت کیست؟ گروهت هستند و این چند نفری که اسپانسرت شده اند و واقعا دست مریزاد دارند.
تا الان از روند کار راضی هستید؟
حکمت – خب تا الان هر کس می بیند می گوید باورمان نمی شود تعجب می کنیم . در بخش گیشه هم که رکود زده است آن هم در شرایطی که هنوز موج فیلم شروع نشده. من فکر می کنم تازه از هفته دوم موج فیلم شروع می شود . تیم ما حدود چهار هزار نفر کارافرینی کرده است. فکر کنم از دولت بیشتر دراین زمینه کار کرده ایم.
شما الان در اوج تهیه کنندگی و حرفه ای هستید. دنیای تهیه کنندگی را چقدر مردانه و چقدر زنانه می بینید؟ فکر می کنید جنسیت در آن ملاک است ؟
حکمت – نه. در تمام دنیا ، تهیه کنندگی مردانه تعریف شده است ولی به نظر من اصلا جنسیت در آن معنا ندارد. شاید برای ما راحت تر باشد به عنوان زن چون ما از لحاظ قوانین مشکلات زیادی داریم ولی زنان ما در هر شرایطی جایگاهشان را پیدا می کنند و وقتی هم که پیدا کردند آنقدر باهوش هستند که بدانند چه رفتار و کرداری باید داشته باشند تا در کار موفق باشند. اگر فقط تهیه کننده مرد پشت این کار بود مطمئنا مشکلاتش بیشتر از من بود. این همدلی که به هر حال با زنان این سرزمین هست، هر چند که قوانینش این را نمی گوید من فکر می کنم خاص است.
یعنی شما راحت تر در پیگیری ها جواب می گرفتید.
حکمت - من راحت تر جواب می گیرم چون بلدم اگر جواب نگیرم از چه راهکارهایی استفاده کنم. مهمتر از همه وقتی که خیلی کم می آورم با مردمم در میان می گذارم. پشتیبان اصلی من مردم هستند و من انرژی ام را از مردم این سرزمین می گیرم. چون فکر می کنم با صداقتی که در کارهایم داشته ام مردم همیشه جواب درستی به من داده اند. هر وقت کمی می اورم به شکل یک بیانیه یا درد و دل با مردم در میان می گذارم و مردم جواب خوبی به من می دهند. ولی در این پروژه می دانستم خیلی سخت است و از عهده هر کسی بر نمی آید و قائل بودم به موانعی که جلوی رویم بود ولی خب راه را باز کردیم و شد
ایده اولیه شهر موشهای دو از چه کسی بود؟
حکمت- من چندین سال دنبای کار کودک خوب بودم . یک فضای شاد و پرامید که بتوانم یک زندگی اجتماعی برای بچه ها به اتفاق خانواده تعریف کنم. تو خودت بهتر می دانی که ما اصلا زندگی اجتماعی نداریم .دو نسل یا سه نسل در کنار هم را که اصلا نداریم و این سم مهلک جامعه کنونی است. باید آسیب شناسان اجتماعی بدون سانسور این بیماری بسیار خطرناک را ریشه یابی کنند. اگر ما زندگی اجتماعی درستی داشتیم بدون نگاه سیاسی ، آمار اعتیاد و ترک تحصیل و غیره کمتر بود.
چند سال به خانم برومند می گفتم که بیا کاری کنیم بچه ها از خانه بیرون بیایند و در کنار خانواده در سینما باشند.دو ساعت هم برای من مهم بود، اینکه بتوانم ولو برای دو ساعت ،10 میلیون نفر را شاد کنم برایم راضی کننده است. این دو ساعت در کنار خود بیرون شام خوردن و صحبت کردن خانواده است. یعنی خانواده را از پشت موبایل و کامپیوتر و آپارتمان های 50 – 60 متر بیرون بکشم و چند ساعت در اجتماع باشد. این یعنی تعریف چند ساعت زندگی اجتماعی برای یک خانواده.
خانم برومند مرتب می گفت ˈ باشه ببینیم چی میشهˈ. تا اینکه آقای سرتیپی پیشنهاد داد که یا خانه مادر بزرگه یا شهر موشها. ما وارد مذاکره با خانم برومندشدیم. خیلی می ترسید ، نگران نوستالژی بچه ها بود می گفت کار عروسکی سخت است از پس آن نمی توانیم بربیاییم . گفتیم یاورتان هستیم.
ما کار را با بودجه دو میلیاردی شروع کردیم ولی هرچه جلوتر رفتیم جذابیت کار بیشتر شد و اینکه باید حرفه ای تر کار کنیم. و الحمدالله مشکل بودجه و پول آن هم حل شد.
در نهایت چقدر هزینه شد؟
حکمت- هفت و دویست. خوشحالیم که این کار را کردیم. از طرف دیگر همزمان با فیلمنامه یک گروه ˈ خلاقهˈ تشکیل دادیم که بهترین های عرصه مطبوعات و تبلیغات در آن بودند و کار را تا الان پشتییبانی کرده اند تا الان که نوع تبلیغات ما به گونه ای دیگر است.
یعنی حرفه های هر رشته؟
حکمت- حرفه ای هایی که نوع جشن ها، تبلیغات، ارتباط با بچه ها و همراه کردن گروه های مختلف مردمی با خودمان را این گروه خلاقه انجام می داد که دست مریزاد دارد.
مدرسه موشها و شهر موشها کاراکترهایی دارد که در طول همه این سال ها زنده مانده اند. شما در این فیلم کاراکتر های جدیدی تعریف کرده اید. این کاراکتر ها را چه کسی خلق کرد؟
حکمت- فرهاد توحیدی. ما باید این نوستالژی را ابتدا برای مردم تعریف و در مرحله بعد برای بچه های نسل امروز تعریف جدیدی ارائه می کردیم. خانم برومند و آقای توحیدی به این نتیجه رسیدند که بچه های موش های قدیم ، قهرمانان الان ما باشند . این که این ها در چه شهر و محیطی زندگی می کنند. تعاریف محیط زیستی ، شهر پاک ، خانواده، قهرمان بودن بچه ها، انرژی بچه ها و به روز زندگی کردنشان برایمان مهم بود و جمعیت این خصوصیات ، فیلمنامه را رقم زد.
نقد می کنند که چرا این بچه ها لزوما در ایران زندگی نمی کنند. شما شهری فانتزی تعریف کرده اید که قابل بسط و گسترش است.
حکمت – خب اگر می گفتیم در ایران هستند آن وقت می گفتند چرا ایرانیان را موش کرده اید. ببینید کودک مهم است. کودک و همزادپنداری او، شادی اش، مفاهیم انسانی در فیلم به او القا می شود مهم است. مفاهیم انسانی این فیلم در قالب شعر و قصه آنقدر تاثیر گذار خواهد بود که برای نسل های فردای ما هم خواهد ماند. از دریچه چشم کودک ببینیدو ازدریچه نسل های گذشته. من بازخورد ها را می بینیم. مردم این شهر را دوست دارند.
در حاشیه این فیلم کارهای جدیدی هم شده مثل تولید انبوه عروسک های فیلم.
حکمت – ببینید وقتی من می گویم همه کار ها هوشمند طراحی و اجرا شده همین است.این ها ایده آن گروه خلاقه است. جشن کلید زدن فیلم، اولین مصاحبه مطبوعاتی، جشن برج میلاد با آن عظمت و همین طور تمام تولیدات کنار فیلم از لوازم تحریر، عروسک، سی دی قصه ها و ترانه هایش را همه اش گروه خلاقه برنامه ریزی کرده است. همزمان با فیلمنامه این گروهها شکل می گرفت. ما پولیش عروسکی که ساخته شده به آزمایش فرستادیم که اگر کودک آن را در دهانش بگذارد آیا مشکلی برایش پیش خواهد آمد یانه. با چنین وسواس و دقتی کار هار ا انجام دادیم چون فقط فیلم برایمان مهم نبود. سلامتی بچه ها برایمان از پولی که در پروژه گیرمان می آید مهم تر است . خشحالی بچه ها از آن هم مهمتر. برای تمام قومیت های ایران می خواهیم برنامه بگذاریم. ما درسیستان و بلوچستان با آن وسعت یک سینما نداریم. یک مرکز فرهنگی برای این بچه ها نداریم. این ها بچه های ایران اند.کردستان هم طوری دیگر.
برایشان برنامه داریم که شهر موشها را مجانی برایشان پخش کنیم. جشن های ده هزار نفری و یا هر چند نفره. همه اتفاقاتی که برای بچه های تهران می افتد برای انها هم ببریم. این وظیفه ما است.
یعنی تور شهر موشها هم خواهید داشت؟
حکمت – بله در مناطق محروم. لطفا دولت آقای روحانی وسعت استان کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان را ببیند چقدر است و مراکز فرهنگی آن چقدر؟ ما برای بچه ها چه کرده ایم؟ از آنها کمک هم که می خواهیم جواب نمی دهند. من خیلی متاسفم. پیغام دادم آقای یونسی شما مسئول قومیت ها هستید. هیچ کس جواب نمی دهد.
چه مشکلی دارید؟
حکمت – کمک کنند.
یعنی تسهیلات فراهم کنند که شما در این استان ها برنامه اجرا کنید؟
حکمت - برویم... جشن های بزرگ اجرا کنیم. باورتان نمی شود آقای زم برای مناطق آزاد دستور داد. رفتیم مناطق ازاد گفتند خیلی خوب است مرسی ولی فلان مسئول باید دستور دهد. نامه زدیم تا الان دو ماه است خبری نیست. همه نگران تهران هستند. به آقایان می گویم تهران مایه نگرانی نیست چون همه پای ماهواره اند و دیالوگ های آنها را گوش می دهند. شما باید جوابگوی نسل های آینده باشید.
خواهش کردیم کمک کنند تا این جشن و شادی را برای همه بچه های ایران ببریم دریغ از یک جواب. رفتیم پیش آقای وزیر اموزش و پرورش که زنگ سینما را در اول مهر با شهر موشها به صدا در آوریم و از دستورشان سه ماه است می گذرد .مرتب تماس گرفتیم، آقایی که نه می دانست حکمت کیست و نه می دانست برومند کیست گفت ˈ اون فیلمتون رو بردارید بیارید شورا ببیندˈ.
این رفتارهای توهین آمیزدر بخش فرهنگی یعنی چی؟ نمی فهمم... دیگر خیلی چیز ها را نمی فهمم. وقتی وارد این جریانات می شوی و به بچه های این سرزمین فکر می کنی، کمبود ها و مشکلات را می بینی وظیفه و رسالت بقیه، بودجه های کلان دولت و سازمان های مختلف، و این که این بار را یک تنه باید به دوش بکشی... همه این ها خسته ات می کند.
کاری که از لحاظ فرهنگی باید مسئولان دولتی با بودجه های کلان و دستگاه های عریض و طویل انجام دهند ما داریم انجام می دهیم... پروژه شهر موشها می خواهد به دوش بکشد. حتی کمک هم که می خواهیم جواب نمی دهند. من واقعا سوال دارم. سوال دارم از دولت آقای روحانی : این چیدمان دولتی به چه فکر می کند؟ من این را فقط به ایرنا می گویم چون می دانم می خوانند. برای بچه های این سرزمین به چه فکر می کنند؟ وقتی بخش خصوصی کاری کرده و کمک می خواهد تا شادی را به میان بچه های مناطق محروم ببرد که هیچ امکانات فرهنگی ندارند باید با این پاسخ ها روبرو شود؟
خیلی درد دارد که می روید و استان ها را رصد می کنید. می بینید هیچ چیز وجود ندارد
سینمایی هم اگر بوده در هفت هشت سال گذشته تعطیل شده.
حکمت – تعطیل شده ولی آدم می تواند دوباره امکانات فرهنگی ایجاد کند. روابط عمومی ها که هزار ماشاءالله. روابط عمومی هایی که در وزارتخانه ها چیده شده که من یک روز در نامه ای خصوصی خدمت آقای روحانی می رسانم اصلا تنها کاری که نمی کنند روابط عمومی است.
ما دو سه ماه با اداره بهزیستی به نتیجه رسیدیم که 500 هزار کودک آسیب پذیر داریم. وزارت رفاه جلوی کار ما را گرفت. برای 500 هزار کودک اسیب پذیر برنامه چیده بودیم. جلوی کار را کلا گرفتند.
چرا؟
حکمت - این را از آنها باید بپرسید من نمی دانم
دلیل و بهانه شان چه بود؟
حکمت – شما به عنوان خبرنگار بروید بپرسید که چرا جلوی پروژه ای که در آن برای 500 هزار کودک آسیب پذیر برنامه ریزی شده بود، گرفتید؟ آنچه فهمیدم این است که در بخش های مختلف، بازدارندگی بسیار زیاد است. من با صدای بلند اعلام می کنم ، بعد از دو سال و نیم که این پروژه را دنبال کردیم،بخش های مختلف دولت روحانی که به هر حال ما عقبه آن هستیم، بازدارنده اند، چیدمان این وزارتخانه ها بازدارنده است. یعنیˈ می خواهی کار کنی؟ خب ما که نمی گذاریم کار کنی... می خواهی برای بچه های این سرزمین کار کنی؟ اصلا نمی گذاریم.ˈ خب چه کسی باید برای بچه ها کار کند ؟ هیچ کس.
می خواهید نامه به روحانی بنویسید؟
حکمت – خیلی خصوصی به اطلاع اقای روحانی خواهم رساند که من در وزارتخانه های مختلف ایشان، که همه هم با سفارش بوده به چه دستاوردهایی رسیدم. خیلی دردناک است. ما انتقاد داریم که فساد در دولت گذشته زیاد بوده، خب این دولت هم رصد می شود. این ها را می گویم تا از اعتقادم مراقبت کنم.
یک سوال بسیار ویژه دارم از آقای روحانی: چه کسی نگران کودکان این سرزمین است؟ آیا در حد نمایش به یک یتیم خانه برویم و دست بر سر آنها بکشیم کودکان این سرزمین ما مشکلاتشان حل می شود؟ باز هم من فقط این حرفها را با ایرنا می زنم. اگر هم جلسه بگذارند یک یه بک با اسناد آنها را نشان خواهم داد.فقط فهمیده ام که تنها کسی که نگران است خانم ابتکار است... فقط ابتکار و لا غیر. هیچ کس نگران هیچ چیز نیست.
من این نامه ها را به شما نشان می دهم. می خواستیم دفترچه محیط زیستی میان دانش آموزان توزیع کنیم درمورد رانندگی و محیط زیست و آسیب های مختلفی که کودکان با آن روبرو می شوند و در آخر هم نقاشی کنند و شعارهایی بنویسند و همه این ها را با کاراکتر های شهر موشها همراه کنیم.تاریخ 10 مرداد 93. سه نفر را گذاشتیم که دنبال این نامه بدوند هیچ جوابی نگرفتیم.
به آقای دکتر فانی وزیر آموزش و پرورش تاریخ 12 خرداد 93 نامه زدیم. ایشان دستور دادند به زیرمجموعه، بپرسید اتفاقی از آن زمان افتاده؟
وزارت راه به ما گفتند 18 هزار کشته در اثر تصادفات داریم. از ما خواستند در این زمینه کار کنیم. گروه نشست 10 روز پروژه تعریف کرد. از آن تاریخ تا الان روابط عمومی قرار است با ما جلسه ای بگذارد. دیگر تلفن را هم جواب نمی دهند. گفتیم می شود شخصیت های محبوب کودکان این نکات را در جاده ها به بچه ها یاد بدهند ولی هیچ کاری نشد.
وزارت نفت اقای زنگنه بر سر کار امدند و چقدر لطف داشتند. سه نامه رفته درباره بهینه سازی سوخت هیچ جوابی نیامده. بهزیستی که سه ماه وقت ما را گرفت. برو و بیا و جلسه بگذار. داشتیم برای 500 هزار کودک به قرارداد می رسیدیم، روابط عمومی وزارت رفاه گفتند می خواهیم چنین کاری م بکنیم. اما بعد نامه زدند که شما حق ندارید این کار را بکنید. به وزارت نیرو بابت آموزش مصرف صحیح برق و آب نامه زدیم.
شاید این ها را تبلیغ بخش خصوصی می دانند و انتظار دارند مبلغی بپردازید؟
حکمت – آهان یعنی ما به وزارتخانه ها پول بدیم؟
ممکن است فکر می کنند دارند تبلیغ شهر موش ها را می کنند؟
حکمت – شهر موش ها تبلیغ خودش را دارد. این ها کاری است که می تواند در جامعه اثر بگذارد. من به انداز دلسوزی خودم کارم را می کنم. تنها کسی که تا الان به ما کمک کرده به غیر از اسپانسر هایمان که پا به پای فیلم همراهمان بودند، آقای ضرغامی و آقای قالیباف بودند. هیچ کس کمک نکرده. اشکال ندارد کمک نکنید ولی انتظار نداشته باشید بخش فرهنگ هنگام مشکلات به شما کمک کند. دیگر از این حرف ها نزنید که مشکلات داریم چون ما تجربه اش کرده ایم و اسناد و مدارک آن هم هست. غیر از محیط زیست که نه پول دارد و نه امکانات ولی لااقل همدلی با ما داشت؛ بقیه حتی جواب تلفن ما را هم نمی دهند.
شاید موفقیت شما در اکران شما را بیشتر به بخش دولتی بشناساند.
حکمت – من اصلا نمی خواهم خودم را به آنها بشناسانم. کاری ندارم. وقتی وزارتخانه ها ی ما دغدغه مسائل اجتماعی و بچه های این مملکت را ندارند من اصلا نمی خواهم خودم را به آنها بشناسانم. تیم شهر موشها کار خود را انجام می دهد. ما می خواستیم از این طریق برای حل برخی مشکلات اجتماعی استفاده کنیم. چه کسی می اید مخلصانه این طور پیشنهاد بدهد؟ همه اش دیوار سیمانی است. کاری می کنند که خسته شوی و بگویی دیگر نمی خواهم. خب از اول بگویید ولی دیگر شعار ندهید.
من اصلا منظورم آقای روحانی نیست. من به صداقت آقای روحانی ایمان دارم . منظورم زیر مجموعه است. چرا؟ چون آقای روحانی این شعار را داده شما فقط آن را تکرار می کنید و عملکردتان چیز دیگر است؟
وزارت بهداشت بابت مشکلات دارو و غیره با ما تماس گرفتند تا ما کمک شان کنیم. خب چهار تا بیلبورد به ما بدهید ما عروسک هایمان را در اختیارتان می گذاریم.
تقاضایشان چه بود؟
حکمت – گفتند وضع این طوری است شما یک کاری بکنید. خب من چکار کنم؟ من مشکلات شما را می دانم ولی چه کار می توانم بکنم؟ من عروسک و کاراکتر را حق خودم می دانم و می توانم از طریق آنها مثل آب خوردن، پول در بیاورم. می خواهیم کار کنیم ، فرهنگسازی کنیم.
خب تجربه شما بسیار نو است. این شخصیتها و عروسک ها همگی نو هستند.شاید بیش از اندازه توقع دارید؟
حکمت – نمی دانم واقعا . شادی و دست زدن و پاکوبیدن بچه ها و زنده بودن کاراکتر ها و محبوب شدنشان برای من مایه خوشحالی است. اما من از این فیلم، اثر گذاری و فرهنگسازی می خواستم. دوست دارم با قهرمانان کودکان آمار تصادفات را یک درصد پایین بیاورم، مصرف آب را کمتر کنم. خب آدم دوست دارد این کارها را بکند. در مسائل اجتماعی بغلتد و تاثیرگذاری فرهنگی داشته باشد. بتواند کاری کند تا چهارنسل تاثیر داشته باشد.
این ها نهادهایی را لازم دارد که هنوز در ایران تشکیل نشده. ما هنوز یادنگرفته ایم که می توانیم از این شخصیت های داستانی و سینمایی برای مسائل اجتماعی استفاده کنیم. شاید ادامه نمایش شهر موشها روند کار راتسهیل کند. بعضیها زمان لازم دارند تا مسائل را بهتر درک کنند.
حکمت – ما می خواهیم شهر موشها را در شهرها و مناطقی که امکانات ندارند مجانی نشان دهیم. بیایید کمک فکری کنید. این هم برای دولتمردان ما پیچیده است؟ خیلی سخت است؟
.این کودک بعدا که بزرگ می شود به او می گویند چرا در صحنه نیستی؟ بعد معتاد می شود و آفتابه به گردنش می اندازند و در شهر می گردانند. خب او کودک دیروز شما بوده است. این ها بچه های ما هستند از کره مریخ که نیامده اند. همه ما مسئول هستیم.
تحقیقی کرده ایم که در برخی مناطق هیچ امکان فرهنگی وجود ندارد. استان سیستان و بلوچستان چقدر جمعیت و وسعت دارد ، یک دانه سینمای دویست نفره دارد. خب وقتی شما هیچ خوراک فرهنگی به او نمی دهی کسان دیگری این خوراک را تامین می کنند. خیلی روشن است. مطمئنا آنها بیشتر تاثیر گذار خواهند بود. وقتی به فاصله شهرشان با تهران نگاه می کنند و تفاوتی که بین کودک تهرانی و خودش را می بینند، از داخلی آن خیلی آسیب ها بیرون می آید.
چند روز می گفتم کاش اصلا این فیلم را کار نکرده بودم. کشف و شهودی که به خاطر کودکان این سرزمین در من بوجود آمد ، همه ازار دهنده بود. وقتی نمی دانی و کنجکاو نیستی آرام تر هستی. وقتی رصد می کنی حالت بد می شود. وقتی آمار می گیری دیوانه می شوی. وقتی نمی دانی عذاب وجدان هم نداری اما وقتی می دانی این فکر مثل خوره تو را می جود.همه اش ذهنت درگیر است. مسئولان ما در آن استان ها می بینند و خوشحالم که اینقدر حالشان خوب است.
شاید لازم باشه اول برای بزرگتر ها فیلم بسازید.
حکمت – برای بزرگتر ها نه برای دولتمردان. من اصلا دوست ندارم در تهران تبلیغ کنم. البته بدم هم نمی آید!
خب فروش در تهران بیشتر و تبلیغ در آن هم اسان تر است.
حکمت - بله اما من فکر می کنم که باید چکار کنم تا از میدان هفت تیر به پایین را به سینما بکشانم. میدان هفت تیر به بالا فرهنگ سازی شده و بچه هایشان را به سینما می آورند. هفت تیر به پایین ، افسریه و خانی آباد و بقیه را چه کار کنم؟ برای آنها باید چه برنامه ای بریزم؟
خبری از سینماهای جنوب شهر وفروش شهر موشها دارید؟
حکمت - روند آن رو به رشد است اماشرایط اقتصادی خیلی خوب تعیین کننده است. من یک سوال دیگر دارم. متولی این کودکان کیست؟
علی القاعده باید آموزش و پرورش باشد.
حکمت - آموزش و پرورش می گوید فیلم را بیاور ما باید ببینیم. شما اگر خیلی درایت داشتید که اینقدر ترک تحصیل و معتاد زیر 15 سال در مدرسه ها نداشتیم. شما مسول هستید. باید پاسخ دهید. حالا می خواهید فیلم من را رصد کنید که ببینید خوب است یا بد؟ اگر دیدگاهت درست بود که این وضعیت نبود. بعد من را می خواهید رصد کنید؟ این تناقض ها عجیب غریب است.
حالا فیلم را دیدند یا ندیدند؟
حکمت - نه . من هیچ وقت نشان نمی دهم. من از یک جا مجوز می گیرم. دیگر نمی دانم...
شاید علت این است که جلوتر از زمان حرکت می کنید.
حکمت – بچه های ما از ما جلوتر حرکت می کنند.
من انتظار یک روحیه خوب را داشتم در این گفت و گو.
حکمت - روحیه ام اصلا خوب نیست چون دغدغه هایم جواب نمی گیرد. دغدغه های بزرگتری دارم. خانم برومند هم همین است. همه کاسب و دلال شده اند. پولی که در کاسبی و دلالی هست در چیز دیگری نیست. همه دنبال آن پول هستند. کسی دغدغه فرهنگ و بچه و کودک را ندارد.
وقتی خبر حضور شما در پروژه شهر موش ها را شنیدم گفتم بعد از فیلم هایی مثل زندان زنان شما فیلمی بدون دغدغه تهیه می کنید.
حکمت – این به تفکر من مربوط می شود. در شرایطی که تحریم ها با مردم این چنین کرده. درناامیدی کامل، فیلم اجتماعی تاثیر عکس می گذارد. مردم خسته هستند. در این شرایط است که باید شما خنده و امید بیاورید و این امید است که تغییر را می سازد. اینقدر گرفتاری در میان مردم زیاد است و حالشان بد است. من ˈ ورود آقایان ممنوعˈ را هم با همین دید ساختم. اعضای یک خانواده حوصله همدیگر را ندارند. آن لبخند است که امید می آورد و باعث اتفاقات خوب می شود. خمودگی و به کنج خزیدن است فاجعه آفرین است. من بسیار خوشحال شدم آقای روحانی با امید و شادی آمد ولی آقای روحانی با این دولت ، امید و شادی نصیب کسی نخواهد شد. فیلم اجتماعی در این شرایط حال خود من را هم خوب نمی کند. شاید محبوب تر بشوم ولی حال من را خوب نمی کند. حق مردم این نیست. مدام دارند گزیده می شوند.
نوشتن برای کودکان سخت تر از نوشتن برای بزرگسالان است. نوشتن داستان کوتاه هم از رمان نویسی دشوارتر است. شما هم بعد از فیلم ساختن برای بزرگسالان به کار دشوار فیلمسازی برای کودکان رسیدید.
حکمت – من برایم نیاز کودکان ملاک است.
ظاهرا دغدغه کودکان گرفتارتان کرده و شاید رهایتان نکند.
حکمت – من سینمای اجتماعی ام را هم می سازم. دو روز پیش کار فیلم شکاف تمام شد. فیلمنامه هایم هم حاضر است اما آیا این ملت ناامید خسته من باز هم کشش خواهد داشت؟ سینمای اجتماعی مشکلات را می گوید تا شاید گرهی باز شود ولی این اتفاق هم نمی افتد.
الان بخصوص در شرایط اقتصادی و تحریم ها و مشکلاتی که مردم دارند من شادی را برایشان لازم می دانم و اعتقادم این است. سعی می کنم ارتباط تنگاتنگ با مردم را داشته باشم. می بینم که آدم تحمل خودشان را هم ندارند. خبر ها هم ناامید کننده. خب نقش من چه می شود؟ این که برای مردم امیدواری بیاورم. بک بچه دوم دبستانی در 24 ساعت آیا ده دقیقه با پدر و مادرشان صحبت می کنند؟
همه زندگی در موبایل و تبلت خلاصه شده.
حکمت - چرا کسی برای خانواده ها تبیین نکرده که باید چه خوراکی به بچه ها بدهند که 24 ساعت این موبایل و تبلت در دستشان نباشد.این وظیفه همه ماست.
عملکرد یکساله دولت در بخش فرهنگ را چطور می بینید؟ چه تحولی صورت گرفته؟
حکمت – هیچ. خودشان بگویند چه تحولی صورت گرفته. تحول را آدمها رقم می زنند که حمایت معنوی می خواهند.