تدبیر24: عملكرد دولت يازدهم از آغاز فعاليت خود تاكنون داراي نقاط مثبت و منفي بوده است و هيچ فرد يا گروهي منكر آن نيست چون ذات همه دولتها همين است اما بايد در نظر داشت دولت يازدهم آنچه را تحويل گرفت كه مشكلات زيادي در آن نهفته و برخي از آنها بارز بود. اكنون كه بيش از يكسال از روي كار آمدن دولت تدبير و اميد گذشته است بايد اين سوال را داشت كه دكتر روحاني و يارانش تا چه اندازه در رفع اين مشكلات موفق بودند و البته چه سنگ اندازيهايي در اين مسير وجود داشته است.
امير محبيان از فعالان سياسي اصولگرا با گفتن
اينكه « در سال دوم فشارها بر دولت افزون خواهد شد. البته حتما دولتيها
ميدانند كه تحمل فشار جزيي از كارشان است و به همين دليل گمان نميكنم
تاثيري در تلاش و تاثيرگذاري آنها داشته باشد. » اصرار دارد كه دولت بايد
حاشيه گريز باشد. اين تحليلگر مسائل سياسي همچنين با گفتن اينكه «جريان
اصولگرايي با وجود پتانسيل بالاي سياسي و اجتماعي هنوز گرفتار بحران رهبري
سياسي است. » معتقد است كه در غياب مرحوم عسگراولادي و بيماري آيتالله
مهدي كني و همچنين وضعيت خاص آقاي ناطق نوري اين جريان بايد قيد اتحاد را
بزند و در نهايت براي همگرايي تلاش كند. امير محبيان در اين راستا به
سوالات «آرمان» پاسخ داده است كه در ادامه ميخوانيد:
دولت
يازدهم سال نخست فعاليت خود را با موفقيت ها و البته برخي ناكاميهايي به
پايان رساند و اكنون نيمه دوم را در حال گذراندن است. چالش هاي پيش رو در
سال دوم را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
سال نخست معمولا سال امن
براي دولتهاست زيرا هنوز موج انتظارات آغاز نشده است، هر چند دولت روحاني
در همان سال نخست هم زير فشار قرار گرفت و فعاليت خود را با فشار و تهديد
شروع كرد. بر اين گمانم كه در سال دوم فشارها بر دولت افزون خواهد شد.
البته حتما دولتيها ميدانند كه تحمل فشار جزيي از كارشان است و به همين
دليل گمان نميكنم تاثيري در تلاش و تاثيرگذاري آنها داشته باشد.
افزايش
فشارها در سال دوم هم امري معمول است؟ در حالي كه بسياري عملكرد سال نخست
دولت را مثبت ارزيابي ميكنند، اين هجمهها و فشارها، ريشه در چه موضوعاتي
دارد؟
يك دليل افزايش فشارها، نزديكي به انتخابات مجلس است.
ميخواهند با هجمه و فشار، دولت را در انتخابات به انفعال و خنثي بودن
بكشند و هم به دليل اين است كه مخالفان تندرو دولت سريعتر از آنچه گمان
ميرفت روحيه خود را بازيابي كردند. در سال دوم بعضي وزارتخانهها زير فشار
خواهند بود، وزارت ارشاد به دلايل مختلف از سوي مخالفان دولت زير فشار
خواهد ماند، فقط هوشمندي مسئولان وزارتخانه است كه آنها را از تركش حملات
نجات خواهد داد. وزارت علوم نيز از فشارها خلاص نخواهد شد زيرا دغدغه
مخالفان، وزير نبود بلكه سياستهاي وزارتخانه بود كه ظاهرا كسي صحبت از
تغيير آن نميكند. وزير خارجه هوشمندانه فشارها و تهديدها را به فرصت
تبديل كرد اما بايد خود را براي زماني كه مذاكرات به نتيجه نرسد، آماده
سازد. مخالفان تند دولت منتظر نتيجه مذاكرات هستند تا در صورت به نتيجه
نرسيدن آن براساس روش «ديدي گفتم» روحاني را زير سوال ببرند. دولت هم با
وجود شعارها متاسفانه سياست تبليغاتي منسجمي نداشته و برنامه روشني بر
پايه مديريت برداشت ندارد.
فارغ از پيش بيني آينده و استراتژي مخالفان، دولت يازدهم تا به امروز به چه ميزان توانسته انتظارات عمومي را برآورده كند؟
واقعيت
موجود اين است كه دولت پيشين با نوع مديريت و رفتاري كه داشت، ناخواسته
سطح انتظارات و مطالبات مردم را بسيار پايين آورد و مردم فعلا همين كه
جنجال نيست، احساس آرامش ميكنند. اما مهلت فعلي تداوم چنداني نخواهد داشت.
به زودي مطالبات در حوزههاي مختلف مطرح ميشود و مخالفان هم بر اين امواج
سوار خواهند شد. هر دولتي بايد بداند كه مهمتر از فعاليتهايش ايجاد
تصويري از عملكرد دولت است كه مردم آن را موفق ارزيابي كنند. موفقيت تصادفي
نيست، موفقيت محصول برنامهريزي است، هر دولتي هم كه برنامهريزي براي
مديريت افكار عمومي نداشته باشد در واقع براي شكست خود برنامهريزي كرده
است.
نقاط قوتي كه در كارنامه يكسال دولت ملموس هستند، كدامند؟
مهمترين
نقطه قوت دولت، اولا آن است كه پس از يك دوران پر جنجال بر سر كار آمد لذا
پس از پيروزي، افكار عمومي خسته به يك فضاي آرام و انفعالي وارد شد. دومين
نقطه قوت دولت آن بود كه پروژه محورياش يعني مذاكرات هستهاي، پروژه اصلي
نظام است، لذا در حاشيه امنيت سياستهاي كلان نظام بود و مخالفان در هجوم
به اين سياستها محدوديت داشتند. واكنشهاي ظريف هم جز در چند مورد اوليه
هوشمندانه بود. همچنين لازم به اشاره است كه از مهمترين نقاط قوت به گمانم
عملكرد خوب و بدون سر و صدا و البته موفق وزير بهداشت بود. مردم نتيجه يك
مديريت تخصصي و بدون جنجال را احساس كردند.
نقطه ضعفي هست كه بتوان آن را هزينهسازتلقي كرد؟
اولا
بزرگترين تلهاي كه فراروي دولت روحاني است، اين است كه از فضاي عقلاني
خارج شده و در فضاي احساسي واكنش نشان دهد، يا آنكه ادبيات فاخر و مودبانه
را كناري نهد و تسليم ادبيات تند و خشن مخالفانش شود. افكار عمومي از
روحاني و مردانش اين انتظار را دارند كه شان و جايگاه موقعيت خود را در
رفتارشان در نظر بگيرند. دومين نقطه ضعف كه نبايد گرفتار آن شود افتادن در
گرداب دامن زدن به مطالبات فزاينده از طريق دادن شعارهاي فريبنده است. اگر
دولت به دام دفاع از عملكرد يا برنامهها از طريق شعار دادن بيفتد، ديري
نميپايد كه چونان مردم فريبان جلوهگر خواهد شد و رقيبان شعارها را سكوي
حمله به دولت خواهند كرد. سوم هم اينكه فقدان استراتژي براي مديريت افكار
عمومي است، هدفم آن نيست كه دولت واكنش تبليغاتي ندارد، طبعا چنين
واكنشهايي را ميبينيم ولي سردرگمي موجود نشانگر فقدان استراتژي است.
مطمئن باشيد دولت از بيتوجهي به همين مساله هم صدمه خواهد خورد.
اين ذهنيت كه گفته ميشود دولتِ فعلي در دشوارترين شرايط ممكن شروع به كار كرد را چقدر بر اساس واقعيت ميدانيد؟
طبعا
ظهور هر دولتي مولود نواقص دولت پيشين است، هرچه مشكلات دولت پيشين بيشتر
باشد دولت پسين شرايط دشوارتري خواهد داشت. اما من شخصا معتقدم هر دولتي
مشكلات خود را دارد و بايد بر اساس راهحلهايش ارزيابي شود نه مسائل
فرارويش! شما نميتوانيد دولتي را مثال بزنيد كه در وضعيت ايده آلي قبول
مسئوليت كرده باشد. دولت روحاني هم مشكلاتي فرارويش داشت كه با شعار حل
آنها رأي آورد، لذا وجود مشكلات نبايد بهانه عدم حل مسائل شود بلكه بايد
انگيزه حل مساله شود.
اولويت اصلي در سال اول چه مسالهاي بود و از اين پس بايد پيگيري كدام موضوع مهمتر انجام شود؟
اولويت
دولت در سال نخست پيوند زدن همه امور به مذاكرات هستهاي بود، اقدامي كه
ضمن قرار دادن اكثر فعاليتها در حالت تعليق فشار بسياري را بر دوش
وزارتخارجه وارد آورد. البته خوشبختانه به مرور اين اشتباه اصلاح شد و
هنوز هم در مسير تفكيك امور از مذاكرات قرار داريم، در سال دوم دولت بايد
بكوشد به أفكار عمومي اثبات كند كه فلسفه وجوديش فقط مذاكرات هستهاي نيست
زيرا در غير اين صورت با شكست فرضي مذاكرات، دولت شكست خورده تلقي ميشود.
دولت رابطهاش با نهادهاي ديگر، بالاخص مجلس را خوب مديريت كرد يا...
به
گمانم هماهنگي مجلس با دولت مرهون هنرنمايي يا مديريت محض دولت نيست، بلكه
بيشتر به نوع نگاه اكثريت اصولگراي مجلس به دولت پيشين و به ويژه موضع
دكتر لاريجاني و منش او بر ميگردد. لاريجاني نگاه مثبتي به شخص روحاني و
منش معتدل او دارد. همين امر منجر به هدايت امور به نحوي شده است كه اكثريت
مجلس فضاي تعاملي با دولت را گستردهتر كردند. ضمن آنكه اكثريت اصولگراي
مجلس مايل نيستند كه با تندروهاي مجلس هم موضع باشند.
تعداد پرشمار سئوالات مجلسيها به ضعف دولت بر ميشود؟
اکثرمجلس
نشينان تندرو نيستند، هر چند در ميان مجلس نشينان تندرو هم هست و مخالفان
دولت هم دنبال بهانه هستند تا دولت را نقد كنند، مهم اين است كه دولت
بهانهسازي براي مخالفانش نكند، كه بايد بگويم دولت به اندازه كافي هم
بهانهسازي براي حمله به خود كرده است به نحوي كه تندروها با استفاده از
اين بهانهها اكثريت معتدل مجلس را منفعل كردند. من بدون شك بر حسب تجربه،
ضعف دولت در كنترل فضاي ذهني مجلس را در افزايش فشارها موثر ميدانم.
البته ناگفته پيداست كه شرايط نسبت به چند سال پيش بهتر شده و تعامل،
تعاملي معقول است.
گروهي تندرو خطاب ميشوند، اصلا وجود چنين پديدهاي را قبول داريد يا خير؟
تندروي
هميشه بوده، هست و خواهد بود. تندروي يعني غلبه احساس بر عقل يا منافع
نزديك بر منافع راهبردي كه همان كوته انديشي است. به همين دليل هميشه
بايد شاهد تحركات تند چنين گروههايي باشيم و البته نگذاريم تخريب هايشان
غيرقابل جبران باشد.
اين گروه چه هزينههايي را تحميل ميكنند؟
تندروها
هر چند انرژي فراواني دارند، اما اين انرژي بهدليل فقدان راهبرد عقلاني
تخريبي است. وضعيت تندروها مثل ديناميت است، پرانرژي ولي در جهت تخريب! با
ديناميت ميتوان ساختماني را تخريب كرد ولي نميتوان ساخت.
دولت بايد در قبال تندروها چه واكنشي نشان بدهد؟
تحمل
هوشمندانه، قرار دادن تندروها در برابر افكار عمومي و نيز ايجاد اتحاد
عملياتي با معتدلين بعلاوه خودداري از دادن بهانه و گافهاي سياسي.
از بحث دولت خارج شويم. موافقيد به بررسي شرايط جريان اصولگرايي بپردازيم.
حتما.
به هرحال اصولگرايان هميشه و در همه بحثها برجسته هستند و براي كشور و
همچنين اتفاقاتي كه قرار است در آينده بيفتد، وضعيت اين جريان اصولگرايي
اهميت زيادي دارد
اصولگرايان يكسال بعد از انتخابات رياستجمهوري و يكسال مانده به انتخابات مجلس چه شرايطي دارد؟
جريان
اصولگرايي با وجود پتانسيل بالاي سياسي و اجتماعي هنوز گرفتار بحران رهبري
سياسي است. شوك دوم خرداد، ضربه نخست را به قابليتهاي رهبري اصولگرايي زد
و به مرور با ظهور جريانهاي طغيانگر و مسامحه كاري با آنها اين بحران عمق
گرفت، درگذشت مرحوم عسگر اولادي و بيماري آيتالله مهدوي و موقعيت خاص
آقاي ناطق عملا رهبري سياسي معتدل را تضعيف كرد، الآن در واقع به نحوي علي
لاريجاني محور معتدلين شده است، او را نيز تيم ايثارگران و رهپويان و
پايداريها قبول ندارند. اكنون تلاشهايي ارزشمند از سوي حجتالاسلام تقوي
صورت ميگيرد كه بايد تقويت و جهت داده شود. بر اين باورم هرچه سريعتر
بايد جريان اصولگرايي روي محور عقلانيت و اعتدال بازتعريف و نوسازي شود.
ترديدي نيست كه پروسه مردمسالاري در ايران بدون حفظ موازنه ميان اصولگرايان
و اصلاحطلبان ممكن نيست.
آيا آنها دنبال اين هستند كه شكست در سال ۹۲ را جبران كنند؟
اصولگرايان
معتدل خود را شكست خورده تلقي نميكنند، زيرا روحاني را زياد دور از خود
احساس نميكنند. اصولگرايان معتدل نگران اصلاح طلبان هستند، اين دغدغه را
ميتوان در همپيماني ناخواسته با تندروها بر روي استيضاح وزير علوم ديد.
مجلس دهم با توجه به خط و مشي دولت چقدر براي اصولگرايان اهميت دارد؟
مجلس
هميشه براي اصولگرايان اهميت داشته و خواهد داشت زيرا ركن مهم و دموكراتيك
قدرت است، ضمن آنكه مهمترين سازوكاري كه با آن ميتوان ركن پر قدرت دولت
را كنترل كرد، مجلس است. دقيقا به همين دليل تلاش زيادي را از خود نشان داد
تا به مانند مجالس سه گانه اصولگرايي هفتم تا نهم، مجلس دهم هم با اكثريتي
اصولگرا تشكيل شود.
آيا اصولگرايي اتحاد را تجربه ميكند يا به مانند انتخابات نهمين دوره همچنان چند پاره وارد انتخابات خواهند شد؟
اصولگرايي
حتما احتياج دارد تا به سوي همگرايي پيش رود، تاكيد بر همگرايي به اين
دليل است كه اتحاد كمي دور از دسترس است، اگر با وجود و ظهور جريانات تندرو
همگرايي هم دشوار شد بايد توافقاتي مبني بر عدم تنازع پديدايد. نبايد
فراموش كنيم كه رقباي اصولگرايي مترصد اختلاف اصولگرايان هستند، اگر كوتاهي
شود چه بسا اصولگرايان و حتي كشور هزينههاي سنگين دهد ضمن آنكه ضعف
اصولگرايان فرصت اعمال فشار اصلاحطلبان تندرو به دولت را فرآهم ميكند و
بعيد نيست دولت را از تعادل خارج كند.
انشقاق و اختلاف عقيدهها در جريان اصولگرايي ريشه در چه مسالهاي دارد؟
گروهي
در مفهوم اصولگرايي ابهام دارند، اينان به گونهاي اصولگرايي را تعريف
ميكنند كه يا دايره در برگيرندگي آن بسيار تنگ است و جز خود آنها يا
گروهشان كسي در آن نميگنجد يا آنچنان اصولگرايي را گسترده و رقيق تعريف
ميكنند كه نه تنها اصلاحطلبان بلكه اپوزيسيون را نيز در بر ميگيرد، اين
تعريفها هيچكدام جامع و مانع نيست. گروهي در شناخت منش اصولگرايي دچار
اختلاف هستند، بعضي تندروي را عين انقلابيگري ميدانند و اعتدال را خنثي
بودن! بعضي اعتدال را عنصر ذاتي اصولگرايي ميدانند. همچنين گروهي وحدت را
ضروري و گروهي وحدت را شعار شيطان ميدانند؟! اما در تشخيص رقيب نيز اختلاف
هست بعضي اصلاحطلبان را رقيب ميدانند بعضي اصلاحطلبان تندرو را! البته
بعضي همه غير از خود را دشمن ميدانند حتي اصولگرايان ديگر را! در تشخيص
رهبري اصولگرايان هم اختلاف هست، گروهي جامعتين را پذيرفتهاند و گروهي
آيتالله مصباح را! البته ذكر دو نكته ضروري است اين اختلافات بعضا شديدتر
در ميان اصلاحطلبان نيز هست ثانيا اكثريت اصولگرايان در مفاهيم و منش
و... وحدت دارند ولي اقليتي هست كه در همه موارد با اصولگرايان اختلاف
داشته و در همه مواردسازمخالف ميزنند. وضعيتي كه اصولگرايان بايد تكليف
آن را يكسره كنند.
مشكل اصلي چيست كه اتحاد در انتخابات را براي اصولگرايان به اتفاقي غيرممكن يا حداقل سخت تبديل كرده است؟
اتحاد
در حال حاضر براي اصلاحطلبان هم دشوار است، فعلا مهم اتحاد نيست بايد
عاقلانه اوضاع را تحليل كرد و به هماهنگي اكتفا كرد. علت اساسي آن هم اين
است كه اتحاد معمولا در محيطهاي دموكراتيك سخت رخ ميدهد، در محيط
دموكراتيك ائتلاف رخ ميدهد.
با توجه به اتفاق انتخابات سال ۹۲ و تغيير فضا، ميتوان درباره نتيجه انتخابات مجلس دهم پيشبينياي داشت؟
پيش
بيني و پيشگويي در سياست جاي ندارد ما بايد بر اساس اطلاعات دقيق سخن
بگوييم يا نهايتا در صورت ابهام اطلاعات، سناريوپردازي كنيم. درباره
سناريوهاي محتمل مجلس بحثهاي مفصلي است كه بايد جداگانه مورد بحث قرار
گيرد.
منبع: روزنامه آرمان / سعید شمس