میزگردی با حضور سعید لیلاز، محمد قوچانی و علی میرزاخانی
چرا «اکونومیست» نداریم؟
آفتهای روزنامهنگاری دولتی در میزگردی با حضور سعید لیلاز، علی میرزاخانی و محمد قوچانی
تدبیر24: هفته نامه تجارت فردا به
بهانه 170سالگی نشریه اکونومیست پرونده ای منتشر کرده وبه همین مناسبت سراغ
محمدقوچانی،علی میرزاخانی وسعید لیلاز سه روزنامه نگار مطرح ایرانی رفته و ازآنها
پرسیده زمینه مورد نیاز برای این که نشریه ای 170ساله شود،چیست؟ وچرا اما رسانه
های ایران چنین عمری نمی کنند وتیراژشان پایین است؟
به نوشته هفته نامه تجارت
فردا؛
دعوت کردن سه دوست برای
ناهار آنقدرها سخت نیست اما قانع کردن شان برای گفت وگو سخت است. سه چهره مطرح
مطبوعاتی که هرکدام در حوزه ای سرآمد و سرشناس هستند. سعید لیلاز که نویسنده و
صاحب نظری نام آشنا در عرصه سیاست، اقتصاد و تاریخ است. محمد قوچانی با نبوغی که
در خلق مطبوعات مدرن ایران دارد و علی میرزاخانی که از یک دهه پیش، رسانه قدرتمند
و اثر گذاری همچون دنیای اقتصاد را مدیریت می کند. با این حال هر سه حاضر می شوند
در تجارت فردا کنار هم بنشینند و در مورد دشواری های نشر مطبوعات در ایران گفت وگو
کنند. پاسخ به این سوال که چرا در ایران نشریه ای به ماندگاری اکونومیست نداریم؟
آن قدرها سخت نیست اما توضیحش زمان زیادی می خواهد تا آنجا که میزگرد در بستری
تاریخی پیش می رود و گاهی همراه با اختلاف نظر است. آنجا که سعید لیلاز می گوید
«ماده مسیر خودش را می رود» و علی میرزاخانی پاسخ می دهد «اندیشه می تواند به ماده
تبدیل شود» و محمد قوچانی هم می گوید «اندیشه می تواند ماده را صورت بندی کند».ما
دو ساعت گفت وگو می کنیم و در انتها این محمد قوچانی است که با تحلیلی خوشایند،
پایانی خوب برای این گفت وگوی خانوادگی رقم می زند.
خلاصه ای از گفت وگوی تجارت
فردا با سه روزنامه نگار مطرح ایرانی را می خوانید:
محمد قوچانی : در هیچ کجا
نمی توانید روزنامه ای پیدا کنید که هشت سال تا یک روز پنجشنبه، بنویسد مثلاً سید
محمد خاتمی یا محمود احمدی نژاد بهترین رئیس جمهور دنیاست و از روز شنبه، تیتر
اصلی اش را علیه مثلاً سید محمد خاتمی یا محمود احمدی نژاد بچیند. مصیبت روزنامه
دولتی این است که خواننده هیچ وقت شخصیت و پر نسیب آن روزنامه را جدی نمی گیرد.
سعیدلیلاز: این ساختار
اجتماعی و طبقاتی و اقتصادی است که اجازه می دهد نهادهای قدرتمند نظیر رسانه ها
شکل بگیرد. بنابراین وقتی شما ایران را با بریتانیا مقایسه می کنید قیاس مع الفارق
است چون قبل از اینکه اکونومیست منتشر شود، آدام اسمیت، کتاب ثروت ملل را نوشته
بود. می خواهم بگویم اکونومیست، عقبه ای همچون آدام اسمیت دارد و آدام اسمیت هم
افکار طبقه ای قدرتمند و مستقل از دولت را تئوریزه کرده است.
سعید لیلاز: خیلی از پدیده
های اطراف ما به وجود آمده اند چون سلطان های ما عشق شان کشیده. به اصطلاح
ناصرالدین شاه عشقش کشیده سینما را وارد کشور کند. ورود سینما به ایران، به خاطر
نیاز یا فشار مردم نبوده و چون سلطان از آن خوشش آمده، دستور داده برای ایران هم
بسازند.
علی میرزاخانی: ورود صنعت
روزنامه نگاری به ایران مبتنی بر نیازهای مردم نبوده. جامعه ایران از زمان های
بسیار دور، اطلاعاتش را به روش های دیگری کسب می کرده و نیازی نداشته که از
تکنولوژی روزنامه نگاری استفاده کند. در حالی که صنعت روزنامه نگاری در غرب، بر
اساس نیازهای اجتماعی شکل گرفته است. یعنی تقاضایی وجود داشته که بر اساس این
تقاضا، نشریات به وجود آمده اند
علی میرزاخانی: اگر ما
انتظار داریم نهادی که در غرب شکل گرفته و کاملاً موفق بوده است در ایران هم موفق
عمل کند، متضمن این است که بدانیم آیا تقاضای لازم برای آن در ایران وجود دارد یا
نه. باید ببینیم تقاضایی که در غرب نسبت به یک کالا شکل گرفته، در ایران هم وجود
دارد یا نه؟ من اعتقاد دارم در مورد نشریات تا کنون چنین تقاضایی وجود نداشته و
اگر می بینیم نشریات ما با تیراژ اندک منتشر می شوند، به این دلیل است که اصولاً در
ایران احساس نیاز به نشریات و به تبع آن تقاضا برای خرید نشریات اندک است.
سعیدلیلاز: دوست
دارم یک اکونومیست ایرانی به شما معرفی کنم. عمر اکونومیست ایرانی حتی از
اکونومیست هم قدیمی تر است. اگر شما به من اجازه بدهید از بند روزنامه و نشریه و
صنعت چاپ خارج شوم، به شما یک اکونومیست معرفی می کنم.فکر می کنید اکونومیست این
نهاد چه بوده است؟ روحانیت. روحانیت برای بازاریان همان کارکرد را دارد که
اکونومیست برای فعالان اقتصادی.
محمد قوچانی: سال ها قبل از
آنکه علم اقتصاد وارد ایران شود، نهاد بازار در ایران شکل گرفته بود. علم اقتصاد
شکل نگرفته بود اما سازوکار اقتصادی مثل عرضه و تقاضا و قیمت و صادرات و واردات
شکل گرفته بود و بازار با همین چارچوب ها داشت کار می کرد. واقعیت دیگر هم این است
که قبل از اینکه نهاد مطبوعات در ایران شکل بگیرد، نهاد بازار و حتی نهاد تغذیه
کننده فکر و اندیشه بازار شکل گرفته بود. اما چرا «المکاسب» تبدیل نشد به «ثروت
ملل»؟ من فکر می کنم مقصر اصلی روشنفکران بودند. می خواهم این را بگویم که ما به
ازای هر آنچه در غرب به وجود آمد و گسترش یافت، در ایران هم به نوعی وجود داشت.
مثلاً اگر آنها «ثروت ملل» را داشتند، ما هم «المکاسب» را داشتیم. اما «المکاسب»،
«ثروت ملل» آدام اسمیت و حتی «اصول ثروت ملل» پل بورگار نشد چون روشنفکران رفتند و
فقط اصول ثروت ملل را ترجمه کردند.
محمدقوچانی: روشنفکر چون
ابزار ارتباطی نداشت، روزنامه را وارد کشور کرد و چون پول نداشت، به دولت متوسل
شد. کافی است به روند شکل گیری مطبوعات در ایران نگاه کنید. می بینید در هر دوره
ای، حاکمیت روزنامه داشته است. مثلاً امیرکبیر در دوره ناصرالدین شاه دستور می دهد
روزنامه وقایع اتفاقیه تاسیس شود، در دوره رضاشاه روزنامه اطلاعات با هماهنگی
دربار شکل می گیرد، در دوره جمهوری اسلامی هم خیلی از رسانه ها با پول مستقیم دولت
منتشر می شوند. روزنامه همشهری به عنوان روزنامه ای حاکمیتی و روزنامه ایران به
عنوان روزنامه دولتی و همچنین جام جم به عنوان روزنامه ای حکومتی نماد های این سنت
هستند. اطلاعات نماد عصر پهلوی اول، کیهان نماد عصر پهلوی دوم و همشهری نماد عصر
سازندگی در جمهوری اسلامی است. این نشریات بر اساس نظام عرضه و تقاضای بازار تولید
نمی شوند. اینکه کدام نشریه بازدهی دارد را بازار تعیین می کند و اگر سازمان های
دولتی نباشند، خیلی از روزنامه ها و نشریات دولتی نمی توانند 500 نسخه بفروشند.
علی میرزاخانی: باید دید
مطالبات جامعه مطبوعاتی ما چه چیزی است. شما در جمع مدیران مطبوعاتی که با متولیان
امور جلسه می گذارند می بینید دو خواسته روشن مطرح می شود: آگهی و یارانه.
علی میرزاخانی: روشنفکر
ایرانی از ابتدا، هویتی جدا از هویت جریان های اقتصادی تعریف کرد. بر اساس همین
هویت، بیشتر به دولت وابسته است تا بخش خصوصی
سعید لیلاز: دولت
احمدی نژاد به هاکوپیان دستور داده بود که به نشریه های اصلاح طلب آگهی ندهد...
محمد قوچانی: ما در هشت سال
گذشته زندگی مطبوعاتی کردیم، هم ما و هم روزنامه دنیای اقتصاد، اگر روزنامه دنیای
اقتصاد روزنامه تخصصی بود ولی ما نشریه اپوزیسیون هم بودیم. آگهی به ما نمی دادند
ولی ادامه حیات پیدا کردیم، یعنی این پیشنهاد که سوبسید حذف شود، کاملاً قابل دفاع
است.
میرزاخانی: دستور داده
بودند که به دنیای اقتصاد هم آگهی ندهند. یعنی وزیری بوده که به شرکت ها تک تک زنگ
زده گفته آگهی ندهید. ولی آن اتفاقی که آقای لیلاز می گویند، نیفتاد.
قوچانی: هم رضاشاه سعی کرد
بازار را محدود کند و هم غلامحسین کرباسچی. احمدی نژاد هم بازار را محدود کرد.
دولت ها معمولاً بازار را کوچک می خواهند. می خواهم بگویم حتی سیستم های حکومتی با
ایدئولوژی متفاوت علیه بازار بسیج شدند. اما این هم باعث نشده روشنفکر ایرانی
نگاهش را به بازار تغییر دهد. چرا؟
میرزاخانی: به نظر من بی
اعتمادی جریان روشنفکری به بازار یکی از دلایل اصلی است. بازار متصل به یک جریان
فقهی بوده که جریان روشنفکری به آن اعتقاد نداشته و آن را مدافع سنت گرایی می
دانسته و از آن طرف جریان سنتی هم به جریان روشنفکری اعتماد نداشته است.
قوچانی: الان ده ها نشریه
در حوزه چاپ می شود که چون متکی به منابع عمومی است و از قواعد بازار پیروی نمی
کنند حرفه ای نیستند. اما مکتب اسلام تابع قواعد بازار بود و موفق هم بود.
میرزاخانی: نشریات هم،
زایده هایی از حاکمیت بوده اند. یعنی به دنبال دولتی شدن بیشتر اقتصاد و افزایش
سازمان های اقتصادی، بولتن های سازمانی هم به گروه نشریات اضافه شدند.
لیلاز؟: سازمان های
دولتی سعی می کنند از طریق انتشار رپرتاژ آگهی، عملکرد بهتری در افکار عمومی ایجاد
کنند. نوعی مسابقه خوب بودن میان مدیران شکل می گیرد در حالی که اکثراً، انسان های
نالایقی بودند. وقتی پول نفت به این حوزه سرازیر می شود، تعداد بولتن ها افزایش می
یابد. همین الان هم در حوزه نفت، صدها نشریه منتشر می شود که محتوای ضعیفی دارد
اما بسیار خوش آب و رنگ است.
قوچانی: شرکت ملی نفت،
نشریه ای منتشر می کرده، به اسم تلاش. من دوره کاملش را دیده ام. این نشریه پر از
روشنفکران ایرانی است. حتی افرادی مانند ابراهیم گلستان در این نشریه کار می کرد.
این یعنی عمق وابستگی روشنفکری ایرانی به نهاد دولت.
قوچانی: به نظر من
مطبوعات نیاز به دو عامل مهم دارد. اول سرمایه گذاری و دوم ثبات. ثبات حتی به
سرمایه گذار هم اطمینان می بخشد. روزنامه نگاران ایرانی اما در طول صد سال گذشته این
را اشتباه فهمیده اند. کارشان این بوده که ضربه ای بزنند و عملیات چریکی می کردند.
قوچانی: امروز ذهنیت
روزنامه نگار ما هم تغییر کرده است. در جریان یکی از انتخابات های اخیر، دوستی گفت
اگر آقای فلانی رئیس جمهور شد، مدیریت روزنامه ایران را به شما می دهیم. به ایشان
گفتم من هم در اولین اقدام روزنامه ایران را تعطیل می کنم! امروز ذهنیت خیلی از
روزنامه نگاران تغییر کرده و مثلاً وقتی قرار است از بین گزینه های موجود، بین
روزنامه ایران که دولتی است و روزنامه ای که دولتی نیست، یکی انتخاب شود، بیشتر
دوستان، روزنامه بخش خصوصی را انتخاب می کنند.
قوچانی: اجازه دهید به
یک نمونه تاریخی اشاره کنم. جلال آل احمد مهم ترین نماد روشنفکری ضد دولت پهلوی
است. اما همین فرد با پول موسسه کیهان، مجله ای به نام کیهان ماه چاپ می کند که
رساله غرب زدگی هم ضمیمه آن بوده است. جالب اینجاست که قبل از چاپ گفته است، عمله
ظلم است. اما در نهایت خودش با کیهان کار می کند!
لیلاز: دنیا از زمانی
که اکونومیست شروع به کار کرده بسیار دولتی تر و سوسیالیستی تر شده است اما
اکونومیست هنوز روی مطالبات متمرکز است.
قوچانی: آن قدر
در دهه اخیر در مطبوعاتی مانند دنیای اقتصاد، شرق، شهروند امروز، مهرنامه، تجارت
فردا و ... از اقتصاد آزاد دفاع شده که اکنون به یک شعار عمومی تبدیل شده است و
روزنامه نگاری ایرانی هم دریافته که باید به دامن بازار برگردد و از آغوش دولت دور
شود