امكانات مناسبي براي سايرين به ويژه دولتهاي رقيب فراهم ميآورد تا بتوانند از قدرت مانور بيشتري در عرصه ديپلماتيك برخوردار شده و حتي در برخي موارد مبادرت به محاسبات خطر ناكي كنند . . .
تدبیر24: ديپلماسي براساس ساختارهاي داخلي، شرايط ژئوپلیتيك، ژئواستراتژيك و نيز ويژگيهاي ساختاري نظام بينالملل شكل ميگيرد. ويژگي ساختاري نظام بينالملل نیز بر اساس محاسبه هزينه و فايده نسبي است و از آنجا كه اصولا دولتها به لحاظ تواناييها و امكانات مشمول قانون كميابياند بنابراين كمبود منابع و عدم تعادل هزينه و فايده؛ اعم از سياسي، اقتصادي، فرهنگي و امنيتي در بلندمدت ميتواند تبعاتي در چارچوب هدفها و منافع ملي در پي داشته باشد.
دستهبندي بازيگران منطقهاي و بينالمللي به دوستان و دشمنان هميشگي و ثابت در شرايطي كه نظام بينالملل در قرن21 از تحرك و پويش فوقالعادهاي برخوردار است باعث تحليل توان يك ديپلماسي كارآمد ميشود. اين امر رقبا را براي بهرهگيري از فرصتهاي مناسب جهت تامين منافع خودشان جری ميكند اما آنچه مسلم است همكاري ميان كنشگران در عرصه بينالملل نسبي است به گونهاي كه حتي در شرايط بحراني نميشود به كمك و مساعدت دوستان و متحدين کاملا اميدوار بود. با توجه به شرايط دگرگون محيط بينالملل بسيار دشوار است كه كنشگران سياسي، دنياي بينالملل را در قالب دوستان و دشمنان دائمي طبقهبندي كنند. اين نوع طبقه بندي به ميزان قابل توجهي از تحرك ديپلماسي كاسته و عملا يك حالت سكون و ايستا به سياست خارجي ميدهد.
تجربه دوران جنگ سرد حاكي از اين است كه با وجود تضادهاي جدي و شديد ميان دو بلوك سوسياليستي و سرمايهداري، شوروي و آمريكا تا پايان نظام دو قطبي همچنان به طور مستمر به همكاريهاي خود در عرصههاي گوناگون بهويژه نظامي ادامه ميدادند زيرا عدم همكاري ميان آنها، ميتوانست براي كل جامعه بينالمللي فاجعهبار باشد همچنين با وجود اينكه در آن دوران آمريكا دشمن شماره يك خودش را كمونيسم و دولتهاي كمونيستي معرفي ميكرد ولي وزارت خارجه اين كشور ميان كمونيستهاي مطلوب و غيرمطلوب تفكيك قائل شده بود. بدين ترتيب هنر ديپلماسي يك دولت براي تامين منافع خود اين است كه بتواند از قابليتها و تواناييهاي خويش براي تبديل دشمنان به بيطرفها و بيطرفها به دوستان بهره بگيرد.
همچنین بايد خاطرنشان كرد دوست يا دشمن پنداشتن برخي كنشگران بين المللي تا ابد؛ امكانات مناسبي براي سايرين به ويژه دولتهاي رقيب فراهم ميآورد تا بتوانند از قدرت مانور بيشتري در عرصه ديپلماتيك برخوردار شده و حتي در برخي موارد مبادرت به محاسبات خطر ناكي كنند. آنچه مسلم است به واسطه وجود كثرت كنشگران منطقهاي و جهاني؛ در آغاز هزاره سوم اداره روابط بينالملل و مديريت ديپلماسي بسيار پيچيده شده به گونه اي كه ديگر نميتوان به مثابه دوران جنگ سرد و به شيوه سنتي و بر اساس تقسيم دوست و دشمن، سياست خارجي را هدايت كرد.