تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۳۵۷۵۳
تاریخ انتشار: ۳۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۰

رمز ماندگاری شکاربان کوهستان

رؤیای کودکی اش وقتی شکل گرفت که همراه پدر به کوهستان می رفت . پدر همیشه این نوید را به او می داد که روزی جای او را در این کوهستان خواهد گرفت.
تدبیر24: حفاظت از حیوانات وحشی و گونه های نادر آرزویی بود که او برای رسیدن به آن تلاش کرد. وقتی پدربزرگ برای همیشه با تفنگ و دوربین شکاری خداحافظی کرد، پدر راه او را ادامه داد و روزها با چشم انداختن به دور دست ها گله های حیواناتی را به تماشا نشست که با خیالی آسوده در کوه و دشت زندگی می کردند.

بعد از پدر نوبت پسر بود که ادامه دهنده راه پدر و پدربزرگ باشد. هنوز هم خاطرات زیادی از دوران کودکی اش وقتی همراه پدر به منطقه «ورجین» در لواسانات می رفت به یاد دارد، روزهایی که در کنار پدر می نشست و از گونه های کمیاب حیوانات وحشی که سال ها در این منطقه زندگی می کردند حفاظت می کرد.

بارها چرخه زندگی این حیوانات و شکار آن ها را دیده بود و هنوز هم از شجاعت های پدر برای فراری دادن شکارچیان غیرمجاز و نجات حیوانات از چنگال آن ها حرف می زند.

سید محمد رودکی 36 سال شغل پدر را ادامه داد و با افتخار بازنشسته شد اما هر روز وقتی از پنجره خانه نگاهش به کوهستان می افتد دلش برای طبیعت وحشی آنجا تنگ می شود. می گوید دوست دارد بازهم به کوهستان برود و حیواناتی را که او روزگاری از آن ها حفاظت می کرد بازهم ببیند اما درد زانو اجازه این کار را به او نمی دهد. این شکاربان 66 ساله در گفت و گو با ما از 36 سال حفاظت از منطقه ورجین و حیوانات وحشی آن گفت.

چطور شد به شکاربانی علاقه مند شدید ؟ آیا کسی از نزدیکانتان در این کار فعالیت می کردند؟

پدربزرگم سید هادی رودکی نخستین شکاربان منطقه ورجین در لواسانات بود. ما در روستای «رودک» در بخش رودبار قصران زندگی می کنیم و با توجه به اینکه پدربزرگ من همه این کوهستان و اطراف آن را بخوبی می شناخت به عنوان نخستین شکاربان در این منطقه انتخاب شد. وظیفه شکاربان نیز حفاظت از گونه های مختلف حیوانات وحشی و کمیاب در این منطقه و مقابله با شکار آن ها و جلوگیری از فعالیت شکارچیان غیرمجاز است. چیز زیادی از پدربزرگم به یاد ندارم اما بعد از پدربزرگ، پدرم سید جمال راه او را ادامه داد. از همان دوران کودکی عاشق کوهستان و حیواناتی بودم که در آنجا زندگی می کردند. بارها می دیدم که پدرم برای حفاظت از حیوانات وحشی منطقه ورجین و جلوگیری از شکار نشدن آن ها جانش را به خطر می انداخت. چند بار همراه او به کوهستان رفتم و از نزدیک کار او را دیدم. دیدن گله های قوچ و میش اریال همچنین گرگ، پلنگ، کل، بز و پرواز پرندگان وحشی جذابیت خاصی برای من داشت و دوست داشتم در کنار آن ها در کوهستان زندگی کنم. بعد از اینکه پدر بازنشسته شد و تفنگ خود را آویخت تصمیم گرفتم راه او را ادامه دهم و در سال 1352 در سن 24 سالگی به استخدام اداره محیط زیست درآمدم و به عنوان شکاربان در منطقه ورجین مشغول به کار شدم. در مدت 36 سالی که در اینجا بودم بیش از 96 قبضه سلاح قاچاق از شکارچیان غیرمجاز کشف کردم و آن ها را تحویل محیط زیست دادم و همه تلاشم این بود که اجازه ندهم در فصل های غیر شکار حیوانات اینجا شکار شوند.

منطقه حفاظت شده ورجین چند هکتار است و چه گونه های حیوانی در آن زندگی می کنند؟

منطقه حفاظت شده ورجین در شمال شرق تهران است و مساحت آن نیز حدود 27 هزار هکتار و شامل دو کوهستان ورجین و اوشان است. این ناحیه سال های قبل از انقلاب جزو شکارگاه های اصلی پادشاهان قاجار و بعد از آن خاندان پهلوی بود و به همین دلیل از آن حفاظت می شد. حیواناتی مثل گوسفند وحشی یا قوچ و میش، بز کوهی یا کل و بز، گراز، خرس قهوه ای، کفتار راه راه، روباه، سمور، خرگوش، پلنگ و گرگ در این منطقه زندگی می کنند و تعدادی از گونه آن ها نایاب است. همچنین پرندگان شکاری مثل عقاب طلایی، قرقی، طرلان، کورکور سیاه، سنقر، سارگپه و انواع جغد از جمله جغد شاخ دار، انواع لاشخور مثل هما، دال و کرکس مصری، انواع شاهین و پرندگان دیگری همچون کبک، کبک دری، تیهو، مرغابی، طوطی طوق صورتی، دارکوب، کبوتر چاهی، بلبل وهدهد در این منطقه لانه ساخته و زندگی می کنند.

در این مدت حیوانات وحشی به شما حمله کرده اند یا آن ها را از مرگ نجات داده اید؟

حیوانات وحشی زیادی در طول خدمتم در این منطقه دیدم ولی آن ها بخوبی متوجه اسلحه ای که در دستم بود می شدند و به همین خاطر حمله نمی کردند. حیوانات وحشی بخوبی اسلحه شکاری را می شناسند و اگر آن را به طرفشان نشانه بگیرید بلافاصله فرار می کنند. بارها نیز حیواناتی مثل میش و کل و قوچ را از چنگال گرگ ها نجات دادم. البته شکار جزو طبیعت حیوانات وحشی است و باید در برخی مواقع اجازه می دادیم که گرگ ها شکار کنند. بارها نیز این حیوانات را از چنگال شکارچیان نجات دادیم. شکارچیانی که غیرمجاز و در فصل غیرشکار شبانه وارد این منطقه شده و اقدام به شکار می کنند.

فصل شکار در این منطقه از چه زمانی آغاز می شود و چند بار با شکارچیان متخلف درگیری پیدا کردید؟

فصل شکار در این منطقه سه ماه است و چله زمستان به پایان می رسد. در این مدت فقط شکارچیانی که مجوز دارند می توانند شکار کنند و بجز این زمان و بخصوص در زمان جفت گیری آن ها حق شکار ندارند. در فصل شکار با شکارچیان همراه می شویم تا مبادا آن ها گونه های نادر را شکار کنند. همچنین در ایام غیر شکار نیز با گشتزنی هر روزه در منطقه بر تردد آن ها در این منطقه نظارت می کنیم. طی این مدت با شکارچیان زیادی درگیر شدیم و با شلیک تیرهوایی آن ها را فراری داده ایم. حیوانات وحشی که در این منطقه زندگی می کنند هویت این منطقه هستند و ما اجازه نمی دادیم آن ها را شکار کنند. بیش از 96 سلاح قاچاق را از دست شکارچیان گرفتم و تحویل اداره محیط زیست دادم. چند سال قبل یکی از شکارچیان غیرمجازی که شبانه در منطقه شکار می کرد و مدت ها بود به دنبال او بودیم از کوه پرت شد. از خدا خواسته بودم به من کمک کند او را دستگیر کنیم و اجازه ندهیم او حیوانات را شکار کند. او در بیمارستان بستری شد و یکی از شب ها در خواب دیدیم که اسلحه او در زیر برف ها مدفون شده است. صبح روز بعد به همان مکانی که در خواب دیده بودم رفتم و اسلحه را پیدا کردم. بیشتر شکارچیان این منطقه را می شناسیم و اگر کسی بخواهد به صورت غیرمجاز برای شکار به این منطقه وارد شود بلافاصله شناسایی می شود.

به یاد ماندنی ترین صحنه ای که در 36 سال شکاربانی دیده اید چه بود؟

شکاربانی و حضور در کوهستان با خاطرات زیادی همراه است. ساعت ها کوهپیمایی می کردیم و مراقب بودیم که حیوانات این منطقه به دام شکارچیان نیفتند. یکی از روزهای تابستان با یکی از همکارانم درحال گشتزنی بودیم که متوجه 5 شکارچی شدیم که در قسمتی از کوهپایه ایستاده بودند. حسی به من می گفت آن ها میش شکار کرده اند و به همین خاطر از همکارم خواستم که به مکانی که شکارچیان بودند برویم ولی او می گفت آن ها چیزی شکار نکرده اند و لزومی ندارد این همه مسیر را برویم. ولی حسم به من می گفت آن ها یک میش باردار را شکار کرده اند و می خواهند او را قطعه قطعه کرده و گوشت آن را داخل کوله پشتی هایشان قرار دهند. با وجود مخالفت همکارم که می گفت نباید برای یک حیوان مسیر طولانی را برویم به آنجا رفتیم و با دستگیری شکارچیان متوجه شدیم آن ها یک میش باردار را شکار کرده اند.

چند فرزند دارید و از میان آن ها کسی شغل شما را ادامه داده است؟

7 فرزند دارم. چهار پسر و سه دختر ولی هیچ کدام آن ها علاقه ای نداشتند شکاربان شوند. می گفتند حقوق این کار کم و زحمت آن زیاد است. البته کسی که شکاربان می شود باید عاشق طبیعت و حیوانات باشد. چند سالی است که بازنشسته شده ام ولی هر وقت از پنجره به کوهستان ومنطقه ورجین نگاه می کنم دلم برای کوهستان و حیوانات آن تنگ می شود.

خودتان هم شکار کرده اید؟

برخلاف من که به گوشت شکار علاقه زیادی دارم همسر و فرزندانم علاقه زیادی ندارند و حاضر نیستند گوشت شکار بخورند. البته خودم هیچ وقت شکار نکردم و فقط چندباری که حیوان زخمی یا در حال مرگ را دیدم او را شکار کرده و گوشت آن را به خانه برده ام. گوشت قوچ و میش بسیار لذیذ است و چندباری گوشت آن را خورده ام. در آن زمان 25 قلاده گرگ در این منطقه زندگی می کرد و هر چندوقت یکبار به ما دستور می دادند تا تعداد این گرگ ها را کم کنیم و ما هم چندتایی از آن ها را شکار می کردیم. زمان زاد و ولد قوچ ها و میش ها در اواخر اردیبهشت است و ما سعی می کردیم محیطی را فراهم کنیم تا آن ها با خیالی آسوده بچه های خودشان را به دنیا بیاورند.

شکارچیان خارجی هم به این منطقه می آیند؟

با توجه به اینکه این منطقه در حاشیه تهران قرار داشته و مسیری خوبی برای تردد دارد تعدادی شکارچی خارجی نیز با گرفتن مجوز به این منطقه می آیند و شکار می کنند. بیشتر این شکارچیان از کشورهای اروپایی یا کانادا از طریق آژانس های مسافرتی به این منطقه می آیند.

زندگی در کوهستان و حفاظت از حیوانات وحشی چه حسی به شما می داد؟

ساعت های زیادی از زندگی ام در کوهستان سپری شده است. وقتی با دوربین شکاری به کوه ها نگاه می کردم و گله های مختلف حیوانات این منطقه را در حالی که بدون ترس درکنار یکدیگر بودند می دیدم از اینکه می توانستم از این مخلوقات کم نظیر خدا نگهداری کنم خوشحال بودم.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: