تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۳۶۸۵۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۴
مروری بر تحولات اکراین

نقش نوستالوژیک روسیه و پوتین نسبت به اقمار دیروز شوروی

این بحران شاید نقطه پایانی باشد به دوران پسا جنگ سرد که بر محاسبات استراتژیک و ژئواستراتژیک میان آمریکا، اتحادیه اروپا و روسیه سایه انداخته و فضای نسبتا آرام بعد جنگ سرد...
تدبیر24:دکتر مصطفی مطهری - بحران اوکراین به عنوان محور جدید مواجهه غرب با روسیه، از جمله بحران‌هایی است كه اكنون به سطح تقابل روسيه با غرب (آمريكا و اروپا) شیفت داشته و چرخش پيدا كرده است. تحولات اوکراین را می توان از جمله بحران های منطقه ای دانست که نقش قدرت های بزرگ در تعیین حساسیت، دامنه و گستره آن بسیار مهم بوده، بطوریکه شرایط ژئوپلتیک منطقه و فضای میدانیِ جغرافیایی میان روسیه- غرب و نیز رویکردهای سیاسی هر دو طرف در گیر در این منازعه توانسته است بحران را تشدید کند. این بحران فارغ از جنبه و ابعاد داخلی و منطقه ای خود، دارای وجوه و سطحی ملموس از رقابت های بین المللی میان قدرتهای بزرگ بین المللی است. در این راستا غالب تحلیل­های بیان شده درباره چیستی و چرایی موضع گیری روسیه درقبال بحران اوکراین در چارچوب نظریات و رویکردهای مبتنی بر منطق هزینه فایده با توجه به رهیافت های بیشینه ساز عقلانیت محور بوده و کمتر به موضوع نظریات فرهنگی روابط بین­الملل توجه شده است که با توجه به تلفیق سه عنصر منافع (Revenue)حیثیت، منزلت یا افتخار (Honor) و عقلانیت یا خرد (Reason)در این نظریه ( فرهنگی ) رویکردی چند بعد محور را در تحلیل بکار برده و خود را از یک نگرش تک بعدی در تحلیل پدیده های سیاسی فارغ می سازد؛ بعبارت دیگر گاها ممکن است دولت­ها به کنش یا واکنشی دست یازنند که با منافع و امنیت آن­ها در تضاد باشد اما در راستای حفظ اعتبار و حیثیت آنان صورت گیرد و به دولت­ها احساس غرور و افتخار ببخشد و این غرور به اتباع کشور مزبور منتقل نماید؛ به نوعی می توان مدعی شد که تحلیل رفتار و عملکرد تصمیم سازان و تصمیم گیران کرملین در مورد تحولات و یا بحران اکراین در این دسته بندی علمی - فرهنگی قرار داشته و صدق معنایی پیدا می کند .

از دید تحولات بین المللی این بحران شاید نقطه پایانی باشد به دوران پسا جنگ سرد که بر محاسبات استراتژیک و ژئواستراتژیک میان آمریکا، اتحادیه اروپا و روسیه سایه انداخته و فضای نسبتا آرام بعد جنگ سرد در روابط میان قدرت های بزرگ را ابری نموده است.گروهی از صاحب نظران بر این باورند که ریشه اصلی این بحران را باید در سیاست گسترش به شرق ناتو جستجو کرد که این خود بخشی ازاستراتژی کلان ایالات‌متحده آمریکا یعنی خارج کردن اوکراین از دایره نفوذ و قدرت روسیه و الحاق آن به مجموعه غرب است که پیامدهای ژئوپولتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک را برای طرفین به همراه داشته است.

علاوه بر نگرش فرهنگی فوق، پارادایم تحلیلی دیگری از این عملکرد دولتها در خصوص تحولاتی از این نوع مدنظر است که بیشتر جنبه حقوقی و ذیل مبانی حقوق بین الملل قراردارد. بدان معنا که دولت‌ها برای توجیه اقدامات سیاسی خود از پوشش‌های حقوقی استفاده می‌کنند؛ چون این امر اقدام آنها را مشروع و قانونی جلوه می‌دهد به گونه که تیزآب بازتاب منفی آن را کاسته و نیز کمتر آنها را در معرض فشار افکار عمومی قرار می‌دهد. آن عده از تحلیگران سیاسی که تحولات اکراین را از جنبه حقوقی (حقوق بین الملل ) مورد توجه قرار می دهند بر این باورند که مسکو برای قانونمند نشان دادن اقدامات خود در قالب نظریات حقوقی از دکترین نجات شهروندانی و محافظت از آنها در برابر خطر جدی ،دکترین مداخله بشردوستانه، دکترین دعوت دولت حاکم به حضور نظامی( دعوت رییس جمهور قانونی و اکنون مخلوع اکراین ویکتور یاناکویچ)، احیانا مداخله نظامی در اکراین و کریمه داشته باشد و دکترین استقلال یک جمعیت اقلیت در صورت بروز فاجعه انسانی( که در کوزو موضوعیت حقوقی یافت) استفاده کرده است. از مجموع استدلال های فوق چنین بر می‌آید که توجیه قانونی اقدام روسیه در قبال تحولات اکراین تا حدودی مخدوش است و مسکو بیشتر اهداف سیاسی و ژئوپلیتیکی را در اوضاع آشفته اکراین در سر می پروراند به عبارت دیگر، اقدام روسیه واکنشی است به اقدامات هژمونیک سیاسی و ایدئولوژیک غرب؛ یعنی دلالت دارد از برداشتی که روس ها از آن سیاست های هژمونیک خواهی غرب دارند.

اما در قضیه تحولات و بحران مربوط به اکراین یک نکته اساسی که حائز اهمیت بنیادی است این می باشد که محتملا تحریک عِرق و احساسات ناسیونالیستی روس ها توسط غرب و بویژه امریکا بی اهمیت نبوده است بطوریکه بحران اوکراین از مهمترین مواردی است که نشان می­دهد برای دولت و مردم روسیه به عنوان وارث یک امپراتوری و قدرت بزرگ سنتی، چیزی بیش از منافع اقتصادی صرف اهمیت دارد چرا که انتخاب اکراین و دست اندازی به آن از سوی غرب که به عنوان حلقه اول در محیط امنیتی روسیه محسوب می گردد به طبع قابل پیش بینی بود واکنش های آتشینی را از سوی روسیه موجب گردد که اگر غیر از این می بود ما باید به عنوان یک مشاهده گر در تحلیل پدیده های سیاسی شگفت زده می گشتیم.

فلذا غرب با وارد شدن به حیات خلوت روسیه و تهدید منافع استراتژیک روسیه، پوتین را وادار به واکنش کرد؛ بديهي است که روسها نسبت به هزينه و پيامدهاي سياستشان در اوکراين آگاه هستند ولي عزم جدي آنها در تداوم سياست ها و اقدامات و اعمالشان بيانگر عمق خشم و عصبانيت آنها از چنگ‌اندازي غرب به حوزه سنتی منافعشان و نفوذ غربيها تا پشت مرزهاي روسيه است که قبال این مداخله و نفوذ آمريکا و اروپا در قلمرو سنتي و حيات خود ايستادگي کرده و دست به کنشِ واکنشی متقابل بزنند.

در اثبات ادعای فوق علاوه بر رویکرد ناسیونالیستی روس، قابل تاکید است رفتارهای اتخاذی از سوی غرب نشان می دهد که آنها به دنبال گرفتار‌سازی روسیه در بحران‌های امنیتی و نظامی در حوزه پیرامونی برای دور ساختن آن از محیط فراپیرامونی می باشند و از سوی دیگر با توجه به دریافت روس ها از این هدف غربی ها و فهم مهندسی اجتماعی در حال شکل‌گیری دراوکراین بیم آن را داشتند که در یک دومینوی طراحی شده روسیه هدف بعدی کشورهای غربی باشد، همانطور که مسکو سقوط دولت یانوکوویچ را متوجه غرب می‌داند، بر این گزاره نیز تاکید دارد که تمامی این رویدادها چیدمانی توسط غرب در ورای سرحدات مرزی روسیه یک هدف به نام روسیه دارد و غایت همه آن روسیه است.

از منظر دیگر با یک بینش استعلایی با عنایت به سیاست گسترش حوزه نفوذ روسیه در مناطق پیرامونش، سطح تحلیل دیگری بر ما اهمیتی یابد که رویکرد مداخله جویانه روسیه در چند ساله اخیر در کشورهای پیرامون خود حاکی از قدرت یابی دوباره روسیه برای برهم زدن چینش کنونی نظم بین المللی است، بطوریکه پوتین به‌عنوان رییس‌جمهور روسیه در امتداد آمال و آرزوها خود به دنبال بازیابی مرزهای روسیه تزاری و اتحاد جماهیر شوروی است. در این باره حتی اگر ما به رد و عدم پذیرش نظریه یا گفتمان یک جانبه گرایانه آمریکا مصر بوده و بر آن اصرار بورزیم این تحلیل از اوضاع می تواند بر ذهن ما نقش می بندد که روسیه در پی برهم زدن نظم یک- چند قطبی حاکم در ساختار کنونی نظام بین المللی است و درصد احیا دوباره خود بر مبنای ارزش یابی از قدرت و اسطوره اتحاد جماهیر شوروی و ایجاد نوعی فضای تقابل با غرب در شکل و گفتمان ابر قدرت هاست که نقش روسیه در (آبخازیا و اوستیای) شاهدی براین ادعا خواهد بود؛ اگر به این تحلیل با توجه به رفتارهای اتخاذی و صادره از سوی روسیه در قالب نگرش ها و سیاست ها مداخله جویانه این کشور معتقد بوده و به این باور حداقل نسبی براین نوع از برداشت برسیم بر ما روشن و مبین خواهد شد که وجود، وقوع و شکل گیری این گونه قضایا (بحران اکراین ) از نظر و از دید روس ها نیز بعید و دور از ذهن نبوده است چرا که آنان نیز از زمان فروپاشی و منتزع شدن دیگر مناطق از اتحاد جماهیر شوروی تا احیا دوباره خود همواره مترصد این فرصت بوده اند که به اصطلاح از آب گل آلود ( در قضیه کریمه ) ماهی بگیرند. در توضیح صدق ادعای فوق که روسیه یک رویکرد ناستالوژیکی به سال های استقرار شوروی داشته و در پی احیای قدرت آن در سطح بین المللی در لباس روسیه است باید سخنان ولادمیر پوتین رییس جمهور روسیه را در ذهن تداعی کنیم که قبل ها بطور روشن و مبرهن این نکته را عنوان نموده که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک اشتباه تاریخی بوده است و مسببان روسی آن ( گورباچف و ... ) مجرم هستند و باید محاکمه و اعدام گردند .

با عنایت به اینکه اکنون اوکراین محور اصلی زورآزمایی روسیه با غرب و به دنبال آن، مرکز تثبیت معادلات قدرت های جدید بین المللی شده است در مورد آینده و چگونگی پیامد های بعدی بحران اکراین باید ذکر نمود با توجه به اخبار منتشر شده و نیز شواهداتی که شکل تصویر و گاها گزارش و حتی سخنرانی های مبنی بر اعلام مواضع و تصمیم گیری های کرملین وجود دارد سوالاتی چند در ذهن نقش بسته و بصورت فرضیه می توان شکل پژوهشی به خود بگیرد این است که :

- فرضیه اول که دور از واقعیت بوده اما قابل بررسی می باشد این است که روسیه در مورد دیگر مناطق بحرانی اکراین چون دونستک و لوهاسنگ، به رفتار مداخله جویانه خود ادامه داده و بر شدت تنش میان خود با غرب می افزاید و به موازات آن نیز اکراین نیز آبستن حوادث و رویدادهای تعارضی روسیه با غرب مبدل خواهد شد و شاید این بار در گیری آنها با غرب از مرز لفاظی های دیپلماتیک عبور کرده و رنگ و لعاب درگیری فیزیکی به خود بگیرد.

-فرضیه دوم عقب نشینی و پا پس کشیدن روسیه برحسب تاکتیک از دیگر مناطق بحرانی اکراین در تامین منافع ملی روسیه است چرا که با توجه به عمق بحران موجود در اکراین و عواقب منفی آن برای روسیه، روسیه حاضر به پرداخت هیچ گونه هزینه ای در این باره نیست و با استراتژی بازی با حاصل جمع مضاعف ( برد-برد) و سیاست عدم مداخله درصدد احیای جلوه و اعتبار روسیه است که در قبال الحاق کریمه به خاک خود در نزد غربیان مخدوش شده است. بطوریکه با پیگیری این سیاست دو لبه منفعت زا از سوی روسیه، علاوه بر احیای اعتبار و منزلت خود، درصد است که همسو با این فرآیند اعتبار بخشی شرایط را برای پذیرش الحاق کریمه به روسیه را از سوی کشورهای غربی فراهم آورده و آن را به عنوان قسمتی از خاک روسیه برسمیت بشناسند.

اما آنچه در این باره از دورنمای کلی مهم بنظر می رسد این است که در بحران اکراین برنده اصلی روسیه و شخص پوتین بوده است چرا که در شکل حداکثری به اهداف خود رسیده و سیاست های خود را عملیاتی نموده است و کشورهای غربی و در راس آنان آمریکا نتوانسته اند حتی در شکل حداقلی از حوادث بوجود آمده منتفع شوند. اما نباید فراموش نمود روسیه برای به کرسی نشاندن ادعای خودش ابزار کمی در اختیاردارد و این متد تثبیتی قدرت در ساختار سیاست خارجی روسیه در قبال غرب تا رسیدن به پیروزی زمان خواهد برد و به علاوه از لحاظ کیفی نیز جامعه جهانی نیز با نشان دادن بازتابی منفی نسبت به این اقدام روسیه عرصه را به عرصه تحریم ها تبدیل کرده است.

کار‌شناسان معتقدند مشکل اصلی در اوکراین رقابت‌های منطقه‌ای آمریکا و اروپا از یک سو و روسیه از دیگر سو ‌ست، کشمکشی که با توجه به دو قطبي شدن جامعه اوکراین ( طرفدارن غرب و طرفداران روسیه ) می‌تواند به تجزیه این کشور بینجامد. بنابراین ایالات‌متحده و متحدان اروپایی آن در حال حاضر تنها یک حق انتخاب دارند، می‌توانند سیاست فعلی را ادامه دهند که این سیاست تنها به وخیم تر شدن شرایط و دشمنی بیشتر با روسیه می‌انجامد و در این فرایند اوکراین نیز نابود خواهد شد و طرفین بازنده خواهند بود و یا با توجه به اینکه روسیه و غرب و به ویژه آمریکا به یک نقطه اختلاف راهبردی با ویژگی ژئوپلتیک قدرت رسیده اند با بینش و ذکاوت تغییر سیاست داده و در جهت ایجاد یک اوکراین بی طرف به عنوان حائل برآیند؛ اوکراینی که از یک سو تهدیدی برای روسیه نباشد و از سویی دیگر فرصت بازسازی رابطه مسکو و غرب را ایجاد کند در این سناریو هر دو طرف برنده خواهند بود یعنی بازی برد برد.

در پایان باید تاکید گردد که پیش بینی حوادث در اکراین با توجه به شرایط پیش آمده در چند ماه اخیر با دشواری خاص خود همراه است که یک نگاه همه جانبه کل محور می طلبد. در واقع ما در تحلیل هر پدیده یا گزاره سیاسی با یکسری داده ها و مواد خام به عنوان منبع اطلاعاتی همراه هستیم که اتکای صرف به این داده ها به دور از مشاهده میدانی چندان قابل اتکا نیست هرچند که این داده ها و مواد خام می توانند در سامان دهی ذهن ما نسبت به تئوریزه کردن یک تحقیق یا پژوهش کمک کنند اما کافی نخواهند بود.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۲
0
0
تخلیل خوب و زیبایی بود لطفا از این جور مقالات تحلیلی روز بیشتر باشه تا اسفاده بشه
نظر شما: