تا حالا شده از یک نفر بخواهید که رک و پوست کنده نظرش را درباره شما بگوید؟ این کرم بهنوعی در وجود تک تک هر فردی وول می خورد. یعنی اینکه همه به شکل غریزی دوست دارند بدانند از دید بقیه چه ریختی و چه سنی و چه جوریاند.
تدبیر24: فرزین پورمحبی در ادامه مطلب طنز خود در خبرگزاری ایسنا نوشت: حالا بعضی وقتها شخصی ناغافل پا پیش می گذارد و با ارائه کارت شناسایی معتبر آنچه که از ما می داند و می بیند به رخ مان می کشد. طبق عرایضی که رفت و غرایزی که هست، اصولا باید از این جریان ذوق مرگ شویم. چراکه خودخواسته را تدبیر نیست اما در کمال تعجب معمولا به تریج قبایمان بر می خورد و از این فضولی بهنوعی دقمرگ می شویم .
روی هم نرفته، انسان موجود جالب توجهی است. وقتی چیزی را از کسی می خواهد اگر طرف مربوطه بیشتر ناز کند و طاقچه بالا بگذارد؛ بیشتر علاقهمند می شود بهدستش آورد و هر چه بیشتر برایش پیشکش کنند و به پایش بریزند، شک برش می دارد و حتی ممکن است قیدش را هم بزند.
داستان امر به معروف و نهی از منکر هم همین است؛ یعنی چیزی راست کار خواست ما و غرایز ماست و مو لای درزش هم نمی رود - زیر غرایزش خط می کشیم - یک روز سر و کله یکی پیدا می شود و به ما می گوید چه کنیم تا مثل خرس بد گنده دیده نشویم و خوشگلتر و تو دل برو تر شویم. کجای این جریان بد است؟ تا اینجاش درست و خیلی هم شیک و مجلسی... اما چرا از این ماجرا تب می کنیم؟
مشکل از جایی شروع می شود که غرایز قانونی و امور فطری وظیفه می شوند. معمولا آدمها به ندایی که در ته دلشان داد و بیداد می کند و یا از آسمان راه پیدا می کنند، بیشتر توجه می کنند تا به آنهایی که روبهرویشان می نشینند و طبق مقررات نصیحت می کنند.
اصولا اشرف مخلوقات مثل شاهزاده قصهها، حساس و نازنازی است! نه تحمل ترحم و اندرز دارد و نه میانه ای با توپ و تشر دارد.
اگر روزی روزگاری قانونی، جماعتی را موظف نماید، روزانه 51 بار دولا و راست شوند فکر می کنید چند نفر و تا به کی به این قانون اقتدا می کنند؟ اما همین جماعت سالهای سال است بی وقفه در 17 رکعت نماز یومیه خود، این کار را با جان و دل به شکل فطری انجام می دهند و شکایتی هم ندارند. به همین خاطر هم می گویند: نه بهشت زوری است و نه رفتن به جهنم.
آدمها همواره دنبال چیزی میروند که ندارند نه چیزهایی که به زور به آنها می دهند.
امر به معروف و نهی از منکر زمانی قشنگ است که دست بهش نزنیم و بگذاریم همانطور که هست باشد. وقتی این گونه شد همان آدمهایی که تا بهشان بگویی بالای چشمتان ابروست از کوره در می روند، این بار با پای خودشان میروند سراغ کسانی که در مورد چشم و چال و قد و بالای دیگران صاحب نظرند و اظهار نظر می کنند... این اظهار نظرات را هم بگذارید به حساب امر به معروف و نهی از منکر خودمان. بیخودی نیست که می گویند قوانین اسلام بر اساس فطرت انسان است.
مشکل این است که مسئولین همواره راحت ترین راه را انتخاب می کنند. بهجای آنکه یک جورایی کرمی بهنام « بگو و خوشگلم کن» را در وجودمان انگولکش کنند تا تحریک شویم و خودمان برویم به سراغ دوا و درمانمان و آنهایی که بلد کارند معمولا کاری می کنند تا آدم کرمش بگیرد و ساز مخالف بزند و سر لج بیفتد. بعد هم می گویند چرا اینهمه کرم می ریزید در برابر مصوبات ما.
جسارتا تاکید می کنیم که امور فطری و الهی لایحه نیست که رد یا تصویب شوند و یا با چند تا رای این ور و آنور شوند. مثلا اگر قانون امر به معروف و نهی از منکر در مجلس رای نمی آورد، چه می شد؟ آیا زبانمان لال می بایست نسخه اش تا ابد پیچیده می شد؟ تورو خدا با قوانین الهی بازی نکنید و از طراوت و لطافتشان کم نکنید.