تدبیر24:مصطفی مطهری - همانطور که بیان شد انقلاب اسلامی نقطه ی عطفی در روابط ایران با غرب، بویژه ایالات متحده آمریکا محسوب می گردد، تحولات دوران انقلاب، فضایی استعاری و زبانی تازه در حیات سیاسی جامعه ایران پدید آورد که گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از درون گفتمان انقلاب اسلامی و فضای متنی انقلاب به منصه ظهور رسانید. در این راستا ایالات متحده آمریکا بعد پیروزی انقلاب اسلامی در ایران برخلاف سایر کشورهای غربی که سیاست صبر و انتظار در پیش گرفتند، به مقابله با انقلاب اسلامی پرداخت.
منطقهاي كه بر اثر انعكاس و بازتاب تحولات انقلاب ايران، تزلزل را در اركان حكومت و رژيمهاي وابسته به غرب به وجود آورد و منافع غرب را مورد تهديد قرار داده بود. در پاسخ به اين تحولات آمريكا استراتژي خود را بر مبناي حفظ منافع خود و جلوگيري از فروريختن رژيمهاي منطقه طراحي كرد.
از آن زمان آمريكا در حكم يك عامل فرامنطقهاي همواره درصدد القا تفكر ايران انقلابی و بعد ها خطر ایران هستهاي بوده که با رویکرد رادیکال تشیع محور در جهت به خطر انداختن منافع كشورهاي منطقه و جهان است تلاش و کوشش نموده است.
با فروپاشي شوروي و نيز سقوط كابوس بعث، آمريكا در صدد معرفي يك منشأ شر و ناامني در منطقه است، تهديد موهوم جديدي که بر ضد امنيت منطقه در جهت تامین منافع آمریکا ضروری به نظر می رسد. آمريكا در روند كنوني روابط خود با ايران به راحتي ايران را منبع ناامني براي كشورهاي منطقه و جهان معرفي می كند.
در واقع نظام جهاني با تضعيف جهان دو قطبي و دخالت آمريكا در خليج فارس شكل تازهاي به خود گرفت. آمريكا سياست مهار دوگانه را جايگزين سياست سنتي خود يعني ترويج موازنه قوا كرد. اين سياست به جهت انزواي ايران از معادلات منطقهاي در خدمت منافع ايالات متحده بود. در اين زمينه مبناي سياست آمريكا در خليج فارس بايد هم چنان مبتني بر ادامه تعهد و تضمين امنيت متحدان باشد که به شکلی زیرکانه مسائل امنيتی تحميل شده ای را بر جمهوری اسلامی تحمیل نمود.
آنچه در این اثنا حائز اهیمت است این می باشد که با گذشت سه دهه از عمر جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی ایران در این مدت متأثر از تحولات شگرف و عمیق بینالمللی و منطقهای بوده است. بر این اساس در اوایل انقلاب اسلامی سیاست خارجی ایران بسیار رادیکال و آرمانگرایانه بود، ولی با گذر زمان و گذراندن تحولات جهانی و منطقه ای به تدریج محتاطانه و در مسیری عملگراتر قرار گرفت.
در واقع، تغییرات تدریجی در رفتار و
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با منشأ نظام بینالملل بوده است چرا که منافع
ملی و بینالمللی دولتها در نظام بینالملل تابع دو اصل جامعه پذیری و رقابت است.
بر همین اساس می باشد که گروهی از تحلیل گران و کارشناسان سیاسی بر این امر تاکید
دارند که تحلیل و بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مستلزم مطالعه در دو مقطع
متفاوت از ساختار نظام بینالملل است، مقطع نظام دوقطبی از 1979 تا 1989 میلادی و
مقطع نظام کنونی که از1989 میلادی تاکنون است. اساس نظام بینالملل کنونی را قدرت
برتر جهانی و بازیگر اصلی آن یعنی ایالات متحده آمریکا بر اصول همکاری و رقابت، پذیرش
و یا مخالفت پایهگذاری کرده است که اصل رقابت را به دلایل رجحان و تفوق انحصاری و
هژمونیکی خود، عملا منتفی دانسته ولی دو اصل پذیرش و یا مخالفت را به عنوان
محورهای اساسی در تعاملات نوین جهانی قرار داده است. در این فرآیند جاری و ساری
نظام بینالمللی، انجام، اعمال و اجرای اصول جهانی روابط بینالملل بر پایه
ابزارها و اقدامات سخت افزاری ایالات متحده آمریکا و اقدامات نرمافزاری اتحادیه
اروپا با محوریت انگلستان صورت گرفته است. در این مسیر، مخالفتهای گاه و بی گاه برخی از اعضای اتحادیه اروپا، رویه ای صرفا سنتی
و تاکتیکی داشته که با فقدان زمینه های عملیاتی همراه بوده است، زیرا اروپا در
تعاملات بینالمللی، همواره گرایش و تمایلات آتلانتیکی و نزدیک به آمریکا دارد و
این گرایش را به عنوان یک اولویت استراتژیکی برای نهاد و حیات اروپا تلقی کرده و تعقیب
میکند.
با عنایت به این تحولات بین المللی بوده است که بازنگری در معماری و
مهندسی سیاسی و استراتژیک جمهوری اسلامی ایران توجه واقع بینانه به مسائل بین
المللی انجام گرفته است؛ چرا که اعمال
سیاستهای دوران جنگ سرد در دوران کنونی بعد از فروپاشی نظام دو قطبی با توجه به
درک تحولات ژئوپلیتیکی و موقعیت جدید در ساختار قدرت جهانی در سیاست خارجی جمهوری
اسلامی ایران، خطایی استراتژیک و تهدیدی گسترده را علیه منافع ملی را به همراه
دارد که بسیاری از فرصتها را تبدیل به تهدید می نماید. مع الهذا كاوش در مفهوم سیاست
خارجی جمهوری اسلامی ایران با توجه به مفاهیم امنیت ملی و منافع ملی، همافزایی را
با توجه به بستر ژئوپلیتیک ایران و ضرورتهای سیستماتیک آن در ارتباط تنگاتنگ با
نظام بینالمللی گوشزد می کند.
در شرایط فعلی علیرغم پویایی و توانمندی ایران در حوزه های گوناگون، نظام جمهوری اسلامی با چالش ها و موانعی در عرصه های ملی منطقه ای و بین المللی روبروست که شناخت این چالشها و تدابیر لازم برای مواجهه با آنان امری ضروری است. |
در پايان بايد اضافه نمود كه با پيروزي انقلاب اسلامي و نهادینه شدن اسلام سياسي و شکل گیری ژئوپليتيک شيعه، مفاهيم جديدي وارد سياست خارجي جمهوری اسلامی ايران گرديد كه از جمله اين واژگان، نگرش جدي و جديد در مفهوم منافع ملی و مقوله امنيت ملي با توجه به ارزشهای اسلام شیعی و انقلاب بود كه با سياست منابع فرا منطقهاي ناسازگار بود و به نوعی تضاد و چالش قرار دادنِ ارزش ها و آرمان های لیبرالی در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و مخالفت با پروژه جهانی سازی غرب و نظم نوین جهانی، امنیت هستیشناسانه جمهوری اسلامی را در معرض خطر از سوی متولیان غربی- جهانی قرار داد. لذا با توجه و درک برداشتی صحیح و روش صواب مند از ملاحظات کشور و نظام جمهوری اسلامی، تصمیم سازان و تصمیم گیران سیاستی، دیپلماسی بر پایه عمل انجام شده را، بر مدیریت تدریج گرایی با چانه زنی و مصالحه سیاسی، سیاست تنش زدایی و اعتماد سازی بر مبنای عقلانیت رئالیستی انطباقی ِتعامل گرا با نظام بین الملل قرار داده اند.