تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 02
کد خبر: ۳۸۲۲۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۳

تجاوز جمعی به دختر نوجوان

آن روز به خانه مجردي آرمان رفتم و او نه تنها عکسم را حذف نکرد بلکه مرا مورد آزار قرار داد و از صحنه هاي شيطاني خود فيلم گرفت که همين فيلم زمينه هاي سوء استفاده هاي بيشتر او را فراهم کرد تا اين که يک روز ديگر مرا به همان خانه مجردي کشاند و به همراه ۸ تن ديگر از دوستانش که در خانه پنهان شده بودند مرا مورد آزار و اذيت قرار داد.
تدبیر24: دختر ۱۷ ساله که در اتاق مشاوره پليس فتا اشک مي ريخت، در حالي که سرش را ميان دو دستش گرفته بود و به آينده تاريک خود مي انديشيد در ميان هق هق گريه به بيان ماجراي تلخ لانه وحشت پرداخت و گفت: وقتي سال اول دبيرستان را با نمرات خوب قبول شدم به پدرم اصرار کردم تا يک گوشي هوشمند تلفن همراه برايم بخرد.

پدرم که از قبولي من در امتحانات خرداد خيلي خوشحال بود گوشي تلفن زيبايي را به عنوان هديه قبولي برايم خريد. از آن روز به بعد فقط وارد شبکه هاي اجتماعي مي شدم و با دوستانم چت مي کردم. روزهاي تابستان را با دوست يابي هاي شبکه اي سپري مي کردم و هر روز دوستان جديدي به گروه ما اضافه مي شد تا اين که در اين ميان جملات عاشقانه و احساسي پسر جواني توجهم را به خود جلب کرد.

آن قدر از جملات ادبي و زيباي «آرمان» لذت مي بردم که ناخواسته با او تماس گرفتم و خواستم مطالب بيشتري برايم بفرستد. اين گونه بود که رابطه تلفني من و آرمان شروع شد، اما مدت زيادي نگذشت که به او علاقه مند شدم. روزهاي آغازين مهر هم گوشي تلفنم را پنهاني به مدرسه مي بردم تا بتوانم پاسخ پيامک هاي آرمان را بدهم.

در همين روزها آرمان براي اين که بتواند در مورد زيبايي من جملاتي بنويسد، از من خواست تا عکس بدون حجاب و با پوشش دختران غربي برايش بفرستم. من هم بدون آن که به کسي چيزي در اين رابطه بگويم با گوشي تلفن عکسي از خودم گرفتم و برايش فرستادم. از آن روز به بعد آرمان تهديدم کرد که اگر براي حذف عکس از گوشي نزد او نروم عکسم را براي پدرم ارسال مي کند. خيلي ترسيده بودم اگر پدرم تصوير مرا آن گونه مي ديد چه پيش مي آمد؟

نمي توانستم تصميم درستي بگيرم، حتي نتوانستم موضوع را براي مادرم که رازدار اصلي زندگي ام بود بازگو کنم. آن روز به خانه مجردي آرمان رفتم و او نه تنها عکسم را حذف نکرد بلکه مرا مورد آزار قرار داد و از صحنه هاي شيطاني خود فيلم گرفت که همين فيلم زمينه هاي سوء استفاده هاي بيشتر او را فراهم کرد تا اين که يک روز ديگر مرا به همان خانه مجردي کشاند و به همراه ۸ تن ديگر از دوستانش که در خانه پنهان شده بودند مرا مورد آزار و اذيت قرار داد. ديگر همه هستي ام را از دست داده بودم و چاره اي نداشتم جز آن که ماجرا را براي مادرم بازگو کنم. حالا هم اگر چه با کشف فيلم ها، آرمان روانه زندان شد اما زندگي من در بيراهه اي تاريک قرار گرفته است.

منبع: خراسان
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مهربانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۵:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۲
0
0
جای تاسف داره اما اگه مجرد بودم حاضر بودم باهاش ازدواج کنم البته اگه هم میپسندیدیم
نظر شما: