نام حسین حرمت دارد. برای ذکرش باید دهان را پاک داشت. درون را از حرام خالی کرد. چشمها را با اشک شست. اما این بغض گاه به با سوال همراه است. چگونه و چرا نام حسین را حرمت نمیگذارند؟
تدبیر24: تکیهها و دستههای عزاداری که در گوشه و کنار شهر برپا میشوند، غمی سنگین میهمان دلها میشود. قصهی سپاهی کوچک میانهی لشکری تا بن دندان مسلح باز از راه میرسد. راز کوچ این سپاه چیست؟ اگر به جنگ آمدهاند چرا زنها و کودکان را همراه خود کردهاند؟ داستان آن آمدن چه بود و داستان این جنگیدن چیست؟ گفته بودند که هوای جنگ ندارند؛ آمدهاند به میهمانی با هزاران نامهی مهر شده به امضای مردان و بزرگان و مستقبلان خویش با خورجینهای بار شده بر پشت شترها. پس چرا جنگ؟ قصهای تلخ باز روایت میشود. بغض سرباز میکند. گریه راه گلو میبندد و نوای نوحه در گوش میپیچد.
حال که بیش از 1000 سال از ورود قافلهی امام به کربلا میگذرد؛ محرم و صفر برای دوستدارانش یک میهمانیست. یک گردهمایی. یک آیین. مساجد و تکیهها و محلهها و خیابانها با نشانههایی از سالار قافله بزک میشود. سبز و سیاه دیوارها را میپوشاند و نالهها و فغانها باز بر هیاهوی شهر حاکم شده و گویی راه بهسوی آسمان میجویند یعنی که موسم کربلا از راه رسیده.
اول:
جاذبهی این روزها؛ پیر و جوان و کودک و زن و مرد نمیشناسد. خیلیها دست به دست هم میدهند تا در میزبانی این روزها دخیل باشند. اگر مجالی دست بدهد با لقمه غذایی؛ سیاهپوشان را میهمان کنند؛ ظرفی به آب بزنند؛ آب و جارویی کنند. زنجیری به پشت فرود آورند یا مشتی به سینه بکوبند. شاید هم نوایی سر بدهند و نوحهخوان و داستانسرای این واقعه باشند.
دوم:
نام حسین حرمت دارد. برای ذکرش باید دهان را پاک داشت. درون را از حرام خالی کرد. چشمها را با اشک شست. اما این بغض گاه به با سوال همراه است. چگونه و چرا نام حسین را حرمت نمیگذارند؟ چرا حرمت مجلس عزای حسین را نگاه نمیدارند؟ آیا با هر نوایی و هر مرثیهای میتوان حسین را فریاد زد؟ این میشود که موسیقی به سبک غربی هم داخل نوحه بر حسین میشود و نام او جوری فریاد میشود که ممکن است حس کنی پرت شدهای به یکی همان مجالس عجیب و غریب که کمتر شباهتی به عزای حسینی دارد و بیشتر به عقدهگشایی میماند.
پیشتر جامعهی روحانیون و مراجع نسبت به تندروی و حرمتشکنی عزاداری امام شهیدان هشدار دادهاند. از مداحان و مرثیهخوانانی که برای داغ شدن مجلس و منبرشان؛ غلط را به درست درآمیخته و داستانپردازی را جایگزین روایتگری کردهاند؛ گلهگزاری کردهاند. اما هنوز بسیارند مجالسی که به نام عزای حسینی برپا میشوند و برگزارکنندگانشان به آن میاندیشند که شمار جوانان و نوجوانان و پامنبریهایشان را بیفزایند و مجلس خود را چنان هیجان ببخشنند که از خود بیخود شوند. ولو با محتوایی این چنین:
«نوار مغز سرم در محضر دکترا خط خطی و قاطی بود
طبیب توی مطب متحیر صدا زد؛ این چه نوار مغزی بود؟
میدونی چی دادم، جواب دکتر، علت عیبش اینه آقای دکتر
من روانیام روانی حسین، خطی خطی شده از عشق حسین
وای وای بیقرارم، کاری به طبیبا من ندارم، میزنم من سرمو تو دیوار، کاری به کسی ندارم...»
نوحهخوان پیش میآید تا به اینجا میرسد:
«خدا رو شکر از اول صاحب قلادهام حضرت فاطمه بود... یا فاطمه تو رو خدا منو نکنی وِل... مَن، مَن... توام تموم عالم اینو بدونه...»
یا جایی میخواند:
«سلام من به تو یار قدیمی، منم همون هوادار قدیمی، هنوز همون خراباتی و مستم ولی بیتو سبوی میشکستم...»
سوم:
سوای محتوای نوحهها که گاه دربرگیرندهی جملات و عباراتی عجیب و غریب است؛ کاربرد تعیبراتی از این دست که مخاطب خود را... خطاب کند تا خاکساریاش در پیشگاه امامش به اثبات برساند.
بیشک دنیای جدید با تغییر گره خورده اما تغییر به چه قیمتی؟ دلیل به حاشیه رفتن و فراموشی مداحیها و نوحهسراییهای اصیل گذشتگان چیست؟ چرا نواهای گذشتگان امروز به فراموشی سپرده شده؟ چرا رسانهی ملی بیش از آنکه وامدار نمایش و پخش اصوات و تصاویر نوحهسراییها و مرثیهخوانیهای واقعی باشد؛ سراغ دستچین کردن نماهای امروزی رفته که تنها عنصر غالب در فضای آنها هیجان است نه عشق و احترام به حسین؟ آیا برای مرثیه برای حسین نباید به زیور ادب و حقیقت آراسته بود؟ آیا اشک بر حسین با هر نوا و هر مضمونی پذیرفتنیست؟ بینندگان غیرایرانی یا غیرمسلمان یا غیرشیعهی اینگونه مراثی و نوحهخوانیها وقتی چنین مجالسی را دیده و از مضامین آن مطلع میشوند؛ چه تصور خواهند کرد؟ آیا ایران امروز خوانندگان و مداحان شایسته کم دارد؟ چرا برخی مداحان با امام حسین معامله کرده و در مجالس خود در مقابل دستمزدهای فراوانی که دریافت میکنند؛ کار را به عقدهگشاییهای سیاسی و حزبی کشانده و به تحقیر و تکفیر مخالفان و منتقدان خود میپردازند؟ آیا آنها دل به حسین سپردهاند یا دل به پول و سمتی که به آنها وعده داده شده؟
چهارم:
امین خمسه(مداح) جوان است. پدرش خادمالحسین و در حسینیه آشپز است. میگوید: معامله کردن در دستگاه امام حسین حرام است. شکلهای جدید مداحی اگرچه شور و هیجانشان بیشتر است و موسیقیاش هم تندتر اما مضامین آنها کمترین ارتباطی با عاشورا ندارد. این چیزی است که اتفاقا دشمن آن را تبلیغ میکند و افرادی که دشمن دین هستند؛ از آن سوءاستفاده میکنند. در ایام قدیم چنین چیزهایی نبود. عزاداریها معمولی بود. ما هم باید راه آنها را برویم. بدور از هیاهو و جنجال.
امانالله قرائیمقدم(جامعهشناس) میگوید: علت اینکه بسیاری از جوانان از فرهنگ و اصالت فرهنگی خود دور شدهاند در همین کمتوجهی به فرهنگ و داشتههای سنتیست که یکی از آنها مداحیها هستند. اینکه الان مداحی را بهسمت موسیقی رپ و پانک یا نواهای تند و هیجانآوری که حاصلی جز عصبیت ندارند بیآنکه قادر به انتقال پیام عاشورا باشد؛ جز زیان به باورهای دینی کار دیگری نمیکند. اگرچه باید در نوحهسراییها و مراثیخوانی به دنیای امروز جوانان هم توجه داشت اما نباید راه را بیراهه رفت و شاهد بود که این نواها حتی از گلوی مداحان و پیرغلامان از مسیر اصلی خود دور میشود و آلت دست موقعیتهای زمانی و مکانی و اجتماعی و سیاسی قرار میگیرد. این یعنی که ممکن است در مسیر دین هم بیراهه برویم.
این جامعهشناس اشارهای هم به جماعتی میکند که با شنیدن موسیقی بر خود زخم میزنند: زخمی و مجروح میکنند: به جماعتی که با شنیدن چنین موسیقیهایی از خود بیخود شده و به خود زخم میزنند؛ جماعت شیدا میگویند. شیداییها افرادی هستند که موقتی و زودگذر تحت تاثیر حادثهای قرار گرفته و از خود واکنش نشان میدهد مثل حالی که ممکن است برای تماشاچیان یک بازی فوتبال در استادیوم پیش بیاید اما در مجلس مداحی ما با فهم و درک مخاطبان روبرو هستیم. داستان کربلا با شعور شیعه گره خورده پس باید در شعور شیعه رسوخ کند. وسیلهی آنهم پرداختن به مضامین درست و عمیق است.
حجت الاسلام محمدتقی فاضل میبدی(روحانی) دیگر کارشناسیست که از سبکهای جدید مداحیها و نوحهخوانیسراییها گله دارد. میگوید: سبکهای جدید در عزاداری امام که گاه با موسیقی یا ریتمهای تند و خشنی همراه هستند و حتی برخی رسانهها روی آنها مانور میدهند؛ هیچیک اصیل نیستند و در غیاب نوحهخوانیهای سنتی و اصیل روی آنها مانور داده میشود. غالبا این مداحیها ضعیفاند و محتوای بلند دینی و مذهبی ندارند. بخشی با وهم آلوده شده و با دین سازگار نیستند. که اگر در جامعهای محدود اجرا میشدند شاید میشد جلوی زیان آنها را گرفت اما وقتی در رسانهها و صدا و سیما نشان داده میشوند؛ یعتی وهم را به عرصهی عمومی آوردهاند.
میبدی؛ محتوای بهکار برده شده در نوحههای جدید را زشت و موهن تلقی کرده و میگوید: امام حسین سمبل مقاومت و مبارزه با ظلم هستند و این پیام اصلی عاشوراست نه برای اینکه مردم گریه و زاری کنند یا بر بدن خود زخم بزنند.
او گوشهچشمی هم به دستمزدهای عجیب و غریب برخی از مداحان اشاره کرده و یکی از علتهای آن را تبلیغاتی میداند که صدا و سیما برای آنها انجام میدهد: این نکته که صدا و سیما در این زمینه نقش مخربی دارد، به جریان جدیدی اشاره میکند که درحال حاضر توسط مداحان شکل گرفته که یا به لحاظ محتوا مشکل دارد یا ازنظر جهت و هدف. در این جریان برخی از حرمتها شکسته میشود و اظهارنظرهای سیاسی باب میشود. این گروه مرثیه بر امام بهانه میکنند تا توجیهکنندهی برخی کارهای سیاسی باشند و در امور جامعه دخالت کنند.
و هوشنگ جاوید(پژوهشگر موسیقی نواحی) هم سبک و سیاق موسیقی در مداحیها و نوحهخوانیها را آنجا که حلقههای ستایشگری را شکل دهند تا سدی باشند دربرابر توطئه و فتنهانگیزی دشمنان؛ درست میداند اما اضاقه میکند: این اتفاق درحال حاضر رخ نمیدهد.
به اعتقاد او؛ کسانی که به فرمهای روز ستایشگری میکنند نه آهنگسازی در ابعاد ایمان و معرفت شیعی را جدی گرفتهاند و نه سد بودن آن را دربرابر توطئه و فتنهانگیزی. علت هم این است که این افراد آشنایی خوبی با جنبههای هنری فن ستایشگری ندارند. ستایشگران باید فریادگران عدالت و تکوین انسانها، هدایتگر جامعه و صف اول تبلیغ شیعی باشند. بنابراین مسئولیتی بسیار مهم، حساس و سنگین دارند و نقش بسیار والایی را باید ایفا کنند اما با شیوههای جدید همه اینها زیرسوال رفته به این دلیل که مطالعه و پیگیری و جستجو و پژوهش باید شرط اول کار ستایشگری باشد.
او؛ یکی از مسائل مهم در مداحی و نوحهخوانی را ضرورت آموزش میداند و معتقد است: ما هنوز این ضرورت را که شامل هنر شعر و هنر خوانندگی است؛ درک نکردهایم. در هنر خوانندگی مسئله این نیست که صدای فرد خوب باشد؛ مسئله این است که باید آموزش ببیند و آواز و شعر را با یکدیگر تلفیق و ترکیب کند.
میگوید: در هنر ستایشگران قدیم چیزی به اسم «بسم الله خوانی» وجود داشت اما من نشنیدهام کسانی که درحال حاضر ستایشگری میکنند آن را رعایت کنند؛ یکسره به سراغ مطلب میروند؛ آنها باید دورهای را میگذراندند تا به ستایشگری برسند؛ دورهای که از اهمیت بالایی برخوردار است.
او توضیح میهد که؛ متانت لفظ و ادب حکم اصلی مداحی است و ستایشگر باید بداند ریشهها و اصالتهایش کجاست.
میگوید: امروز حرمت ستایشگری را به قول ما خراسانیها تا یک خواننده لُتی پایین آوردهاند. خیلی زشت است که یک ستایشگر چیزی را که از ترانهها میشوند وارد کار خوش کند و فکر کند هیچ کسی هم نمیداند. زمانی که ما به گذشتگان نگاه میکنیم، میبینیم که در گذشته به ستایشگران میگفتند که اگر میتوانند از مقام اصفهان بیشتر استفاده کنند به این دلیل که مُکی یعنی پردههای گریه آور، فرم حزن و اظهار بندگی بالایی دارد.
معتقد است: درحال حاضر چند مشکل داریم؛ ترکیب لفظ و معنا برای بیان معارف اهل بیت درهم است؛ صوت و آهنگ توسط خود آقایان ستایشگر ایجاد میشود اما لفظ و معنا توسط شاعر و چون این دو الان فخر لازم را ندارند وقتی به صوت و آهنگ میرسند و ترکیب میشوند چیز عجیبی حاصل میشود. همچنین از شعرهای حکمت آمیز و اخلاقی و قابل فهم استفاده نمیشود. حتی بهره گیری از تعابیر و سبک نامناسب هم وجود دارد. گاهی تعابیری ایجاد میشود که خیلی عجیب است؛ واژهای که اخیرا زیاد به کار میبرند عرش است و در حقیقت عرش خدا برای اینها بازیچهای میشود که زیر پای همه ببرند؛ وقتی میخواهیم تعبیر درستی به کار ببریم باید ذهن انسان آن قدر باید گنجایش پیدا کند که بتواند آن تعبیر درست بیرون بیاید. برخی از این شعرها عمق هم ندارد و حتی به اهل بیت هم توجه ندارد و این در حالی است که ستایشگر باید جامعه را در اقیانوس محبت اهل بیت غرق کند.
پنجم:
محرم از راه رسید. این را میشود فهمید نه فقط از روی لباسهای مشکی که مادرها و مادربزرگها از توی صندوقهای قدیمیشان بیرون میآورند یا خانههایی که با پارچههای سیاه تزئین میشوند یا غذاهای نذری کوچه و خیابان. محرم را میتوان از بویش اسشتمام کرد. بوی حسین؛ عباس؛ زینب و 72 پاکباخته. بوی محرم که به مشامت میرسد؛ اشک کاسهی چشمت را پرمیکند. خانهی دلت میلرزد و گوشت با نامهایی که میشنوی؛ سوت میکشد. فریادی که تا اعمال جانت فرومیرود.