تدبیر24: با اعلام نتایج انتخابات میان دوره ای سنای آمریکا، مشخص شد حزب دموکرات، یعنی حزب متبوع باراک اوباما، رئیس جمهور این کشور، اکثریت را از دست داده و اکنون این جمهوری خواهان هستند که دارای اکثریت نمایندگان در سنا هستند. اما این پیروزی جمهوری خواهان تا چه حد جدی است و آیا به معنای تغییری اساسی در عرصه سیاسی آمریکا خواهد بود؟
به گزارش «تابناک»، روزنامه «گاردین» در مطلبی به بررسی نتایج انتخابات میان دوره ای سنای آمریکا پرداخته و استدلال می کند که هر چند جمهوری خواهان توانستند اکثریت کرسی های این مجلس را به دست آورند، اما این موضوع آنقدرها هم که به نظر می رسد پیروزی بزرگی برای آن ها به شمار نمی رود و از سوی دیگر، به معنای شکست رئیس جمهور آمریکا نیست.
این روزنامه می نویسد بر خلاف آنچه برخی تحلیل ها بیان می کنند، پیروزی اخیر جمهوری خواهان به معنای به راه افتادن یک «موج» جمهوری خواه در آمریکا نیست و در بهترین حالت، دریای سیاست در این کشور دستخوش تلاطمی اندک شده است. هرچند نمی توان در پیروزی حزب جمهوری خواه در انتخابات سنا شک کرد، اما این پیروزی آنقدرها هم بزرگ نیست.
در حقیقت، دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری هم از سال 1996 تاکنون نتوانسته اند آرای ایالت های لوئیزیانا و آرکانزاس را به دست آوردند. این موضوع برای ایالت جرجیا از سال 1992 و برای آلاسکا از سال 1964 صدق می کند. به این ترتیب، شکست دموکرات ها در انتخابات اخیر در این ایالت ها چندان هم امر تعجب برانگیزی نیست.
در حقیقت، اعتبار دموکرات ها در ایالت های مذکور اخیراً کاهش یافته بود و جمهوری خواهان نیز انرژی و البته پول زیادی را برای به دست آوردن کرسی های ایالات مذکور صرف کردند. عملکرد جمهوری خواهان در انتخابات دیروز، بهتر از عملکردشان در سال 2010 (دو سال پس از شکست میت رامنی، نامزد جمهوری خواه در مقابل باراک اوباما) بود. ایالت هایی چون ویرجینیا و فلوریدا نیز که دموکرات ها در انتخابات فرمانداری در آن ها با چالش مواجه شدند، همواره آرایی با نوسان زیاد داشته و این بار هم همین موضوع اتفاق افتاد.
این انتخابات به منزله همه پرسی برای تأیید اوباما نبود و اگر هم بود، بی نتیجه باقی ماند. اوباما همانقدری در نیوهمپشایر – که دموکرات ها در آن پیروز شدند – رئیس جمهور است که در کلرادو و جرجیا. اما انتخابات اخیر، بی تردیدی بازتابی از عملکرد ریاست جمهوری اوباما به شمار می رفت.
دوره دوم ریاست جمهوری اوباما، در عمل فاقد مقصود و مقصد بوده و حرکت همواره از بحرانی به بحران دیگر جریان داشته است. بسیاری از این بحران ها، همچون مسائل مربوط به آژانس امنیت ملی آمریکا و سرویس امنیتی کاخ سفید، بلاهایی بودند که خود دموکرات ها بر سر خودشان آوردند. در مواردی همچون لایجه کنترل تسلیحات پس از واقعه تیراندازی در نیوتاون ایالت کنتیکت هم اوباما نتوانست قوه مقننه را با خود همراه سازد.
از سوی دیگر، در مواردی مانند اصلاحات قانون مهاجرت هم که اوباما درباره آن ها موضعی نگرفت، سبب واکنش منتقدان شد. در این میان، نظرسنجی ها حاکی از آن است که افکار عمومی در مواردی کلیدی همچون لایحه خدمات درمانی، اصلاحات قانون مهاجرت، افزایش حداقل دستمزدها و شمار دیگری از موضوعات، بیشتر به مواضع اوباما تمایل دارد تا جمهوری خواهان. اما مسئله اینجاست که شمار اندکی از آمریکایی ها باور دارند اوباما بتواند واقعاً این مسائل را به سرانجام برساند.
با این وجود، نمی توان سال 2014 را سال تأیید جمهوری خواهان از سوی مردم دانست. اینکه آن ها اکنون اکثریت کرسی های سنا را در اختیار دارند، از جنبه رهبری این مجلس تغییری مهم به شمار می رود، اما از جنبه تغییرات ماهوی در ساختار قانونگذاری، اتفاق ویژه ای محسوب نمی شود.
اکثریتی که جمهوری خواهان به دست آوردند، اکثریت قاطعی نیست و اگر بخواهیم تجربه کنترل آن ها بر مجلس نمایندگان را ملاک قرار دهیم، نمی تواند برای آن ها کارآمد باشد. از سوی دیگر، اگر جمهوری خواهان برا موضوعی که برای دموکرات ها ناخوشایند است اصرار بورزند، رئیس جمهور هنوز از حق وتو برخوردار است و می تواند از آن استفاده کند. اوباما تاکنون خود را به عنوان فردی منعطف در مذاکرات نشان داده، اما تا زمانی که وی این انعطاف را نشان ندهد، اتفاق خاصی از سوی جمهوری خواهان قابلیت رخ دادن نخواهد داشت.
تنها چیزی که در این میان تغییر خواهد کرد، عذر و بهانه های هر یک از طرفین است. این بار، به جای اینکه دموکرات ها مجلس نمایندگان را به عدم همراهی متهم کنند، جمهوری خواهان اوباما را به بی اعتنایی به کنگره متهم خواهند کرد.
به هر حال، بر اساس نظرسنجی سی ان ان، 8 نفر از هر 10 آمریکایی از نحوه عملکرد کنگره ناراضی هستند که این آمار درباره اوباما 6 از 10 است. 44 درصد از پاسخگویان به این نظرسنجی نظر مثبتی به دموکرات ها دارند، در حالی که این آمار برای جمهوری خواهان 40 درصد است. در واقع، آمریکایی ها حزبی که کمتر به آن اعتماد دارند را برای هدایت نهادی که کمتر مورد اعتمادشان است برگزیده اند.