تدبیر24 : بیست و چهار خرداد تحولی جدی در ایران بود، نه آنکه لزوما این انتخابات را یک تحول عنوان کنیم. پیشتر بزنگاههایی چون دوم خرداد 76، سوم تیر 84 یا حتی انتخابات سال 88 نیز تحولاتی مهم در سیاست ایران محسوب میشدند. تحولاتی که مجموعهای از آثار منفی و مثبت را در پی داشتند و از همین رو هر کدام از آنها را باید نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران دانست. یکی از این تبعات، آثار بعدی این تحولات در معادلات سیاسی ایران است. عموما جریانهای سیاسی بعد از انقلاب در هنگامه تشکیل دولتها متولد و در هنگامه تشکیل مجالس بعد از این دولتها تثبیت میشدند.
این اتفاق به شکلی مشهود در ارتباط با شکلگیری دولت پنجم و مجالس چهارم و پنجم، دولت هفتم و مجلس ششم و همچنین دولت نهم و مجلس هشتم میتواند مشخص باشد. هر چند در این میان لزوما این الگو تحت تاثیر برخی وقایع عینا تکرار نشده است. مثال آن هم شکلگیری مجلس هفتم قبل از دولت نهم بود. با این حال 24خرداد به لحاظ شوکی که وارد کرد بسیار به 2 خرداد 76 شباهت دارد؛ هر دوی این اتفاقات در شرایطی رخ میداد که به نظر نمیرسید گروه پیروز تا قبل از آن از امکانی برای قرار گرفتن در بالادست قدرت برخوردار باشد. 24 خرداد، ایران را وارد دهه جدیدی خواهد کرد که همزمان با برخی شباهتها، بسیار متفاوت با دوران سازندگی، اصلاحات و دوران دولتهای نهم و دهم است. آنچه معلوم است اینکه دو قطبی سنتی راست و چپ یا اصلاحطلب و اصولگرا جای خود را در این دهه به دو قطبی تندروی و اعتدال خواهد داد.
به همین لحاظ در سالهای پیش رو میتوان 4 طیف فعال در عرصه سیاست را شناسایی کرد که اندکاندک جایگزین دو جناح سنتی ایران خواهند شد؛ اصلاحطلبان تندرو و معتدل و اصولگرایان تندرو و معتدل. به طور مشخص این چهار طیف چهار مسیر متفاوت را در پیش خواهند گرفت. تحول آینده فضای سیاسی ایران یعنی انتخابات مجلس مانند تمام ادوار گذشته بیتاثیر از نتایج این انتخابات و تشکیل دولت آقای روحانی با ویژگیهای خاص آن نخواهد بود. شکی نیست که به روال دورههای قبلی مجلس دهم را نیز باید در ابتدا مجلسی همسو با مشی اعتدالی دولت یازدهم دانست که نیروهای افراطی امکان چندانی برای جلوهگری در آن نخواهند داشت.
این در حقیقت ادامه رای مردم در 24خرداد خواهد بود چرا که تاریخ نشان داده آرای مردم نه در یک نقطه زمانی بلکه در یک فرآیند و پروسه سیاسی قابل تفسیرند و هیچگاه محدود به یک کنش خاص نمیشوند و تا زمانی مشخص ادامه مییابند. اینجاست که پرخاش برخی نیروهای تندرو علیه دولت روحانی و اصلاحطلبان معنی پیدا میکند. فضای اعتدالی در سیاست چه تندروهای طیف راست و چه طیف چپ را شدیدا مایوس خواهد کرد. چرا که همزمان هم نفی روش تهاجمی و پرخاش در سیاست است که تندروهای طیف راست دنبال میکنند و هم باعث بازگشت نقطه ثقل سیاست به داخل کشور میشود که نگرانی تندروهای طیف چپ را در پی دارد.
در اینجا معتدلین اصولگرا کمتر مورد تاخت و تاز قرار میگیرند چراکه حضور آنها در قدرت پیش از این نیز امری طبیعی به نظر میرسیده و البته به تنهایی امکان تغییر فضا را ندارند، چرا که در زعامت سیاسی خود دچار مشکلات جدی هستند و گرچه در سیاست مسیری صحیح را در پیش نگرفتهاند اما همزمان میدانند که معادلات به چه سمتی میرود و روشنتر از آن از امکان حذف خود احساس تهدید میکنند. اینجاست که اصلاحطلبان باید بدانند در مجلس دهم خواه ناخواه شریک سیاسی آنها اصولگرایان میانهرو هستند که البته حتی به احتمال زیاد در جریان رقابتهای انتخاباتی به صورت ائتلافهایی مقابل یکدیگر قرار میگیرند، اما نکته اینجاست که در فضایی گستردهتر دارای اشتراک منافع جدیتری هستند و بپذیرند در افق پیش روی ایران بسیاری از الزامات سیاستورزی تغییر کرده است.