تدبیر24: محمد مهدی حیدرپور - مایکروسافت با رونمایی از موبایل هوشمند لومیا 535 که دیگر نامی از نوکیا روی بدنه آن دیده نمی شود میخ آخر را بر تابوت یکی از شناخته شدهترین برندها در دنیای تلفن همراه کوبید. به نظر می رسد این قانونی نانوشته در صنعت فناوری است که شرکت های پیشرو و بزرگ سرانجام جایگاه خود را از دست خواهند داد و این روند اغلب سریع و بی رحمانه است.
نوکیا که در گذشته ای نه چندان دور یکی از بزرگترین و موفقترین شرکت های اروپایی در دنیای تلفن همراه بود از این قانون مستثنی نبوده و تنها طی مدت زمانی کوتاه بازار را به رقبای خود واگذار کرد. آیا قهرمانان جدید این صنعت مانند اپل، گوگل و سامسونگ می توانند از دچار شدن به سرنوشتی مشابه با نوکیا پرهیز کنند؟
در سال 2007، سهم بازار نوکیا از فروش تلفن های همراه در سراسر جهان بیش از 40 درصد بود. اما با تغییر جریان بازار مصرف کنندگان به سوی استفاده از موبایل های هوشمند مجهز به نمایشگرهای لمسی حرکت کردند. با معرفی آیفون از سوی اپل در اواسط سال 2007، سهم بازار نوکیا به سرعت کاهش یافت و میزان درآمدهای این شرکت کهنهکار روند نزولی را آغاز کرد. این جریان تنها پنج سال بعد نتیجه ای جز فروش بخش تلفن همراه نوکیا به مایکروسافت در پی نداشت.
تصمیمات "استفن الوپ" که از اکتبر 2010 به عنوان مدیر عامل نوکیا انتخاب شده بود یکی از عوامل کلیدی در ناکامی نوکیا محسوب می شود. با گذشت هر روز از سکانداری الوپ در نوکیا ارزش بازار این شرکت به میزان 18 میلیون یورو کاهش می یافت. از نظر آمار و ارقام، الوپ بدترین مدیرعامل نوکیا در تاریخ این شرکت نام گرفته است.
بزرگترین اشتباه الوپ انتخاب سیستم عامل ویندوز فون به عنوان تنها بستر برای موبایل های هوشمند نوکیا بود. در شرایطی که نوکیا در حال از دست دادن رقابت پذیری خود در بازار تلفن همراه بود، انتخاب مایکروسافت به عنوان تنها قایق نجات برای نوکیا اشتباهی مرگبار بود.
اما الوپ تنها مقصر در سرنوشت محتوم نوکیا نیست. هیئت مدیره نوکیا مقاومت عجیبی در برابر تغییر از خود نشان دادند و در نتیجه این شرکت توانایی سازگاری با روند سریع تغییرات در صنعت تلفن همراه را از دست داد. به طور خاص، "یورما اولیلا" که در تبدیل نوکیا به یک غول فناوری نقش داشت بیش از حد در موفقیت های پیشین این شرکت غرق شده بود و نیازی به ایجاد تغییرات برای حفظ رقابت پذیری نوکیا در برابر شرکت های نوظهوری همچون اپل و سامسونگ احساس نمی کرد.
از سوی دیگر، نوکیا تحت تاثیر برنامه کاهش هزینه ها قرار گرفت که حذف هزاران شغل در این شرکت را شامل می شد. این مساله فرهنگ شرکت نوکیا که انگیزه خطرپذیری کارکنان و خلق معجزه از سوی آنها را رقم می زد، خدشه دار کرد. در شرایطی که مدیران و رهبران کارآمد از نوکیا خارج می شدند، آینده نگری و انتخاب مسیر درست نیز از این شرکت فاصله می گرفت. در نهایت استعدادهای طراحی و برنامه نویسی نوکیا نیز این شرکت را ترک کردند.
اما بزرگترین مانع در مسیر نوکیا برای ایجاد تجربه ای کاربرپسند از موبایل هوشمند همانند آیفون و یا دستگاه های اندرویدی امتناع از کنار گذاشتن راهبردهایی بود که در گذشته زمینه ساز موفقیت این شرکت شده بودند. به عنوان مثال، نوکیا در ابتدا مدعی شد که نمی تواند بدون استفاده از اپلیکیشن های گوگل از سیستم عامل اندروید استفاده کند. اما پیش از خرید نوکیا توسط مایکروسافت این شرکت خط تولید موبایل های هوشمند اندرویدی به نام نوکیا X را راه اندازی کرده بود که اپلیکیشن های گوگل در آنها به کار گرفته نشده اند.
حال این پرسش مطرح می شود چرا نوکیا استفاده از سیستم عامل اندروید را زودتر در دستور کار خود قرار نداد؟ خلاصهترین پاسخ می تواند پول باشد. مایکروسافت وعده پرداخت میلیاردها دلار به نوکیا برای استفاده از سیستم عامل ویندوز فون به صورت انحصاری را داده بود. این پیشنهاد قابل مقایسه با استفاده از اندروید گوگل نبود. اما پول مایکروسافت نمی توانست نوکیا را نجات دهد زیرا برای ساختن یک اکوسیستم صنعتی پول به تنهایی کفایت نمی کند.
اپل و گوگل نیز نباید به خواب غفلت فرو بروند. در صنعت تلفن همراه احتمالا روزی فرا خواهد رسید که آنها نیز همانند نوکیا موقعیت برتر خود در بازار را از دست بدهند. اما اقدام هایی را می توان در دستور کار قرار داد تا بر عمر موفقیت شرکت ها افزوده شود.
نخست، شرکت ها باید همواره عنصر نوآوری را حفظ کنند تا شانس خود برای بقا در بازار را هرچه بیشتر افزایش دهند. اگر شرکت های پیشرو سیستمی را برای کشف و پرورش ایده های جدید ایجاد کرده و فرهنگی را شکل دهند که در آن کارکنان از طرح نظرات خود و یا انجام اشتباه هراس نداشته باشند می توانند خود را در سطوح بالا حفظ کنند.
دوم، شرکت های بزرگ باید پیگیر فعالیت های نوآوران نوظهور باشند. به جای همکاری با شرکت های کوچکتر که هم راستا با جریان کسب و کار فعلی آنها هستند شرکت های بزرگ باید ارتباط هرچه بیشتر با شرکت های نوپا با پتانسیل های بالا را در دستور کار خود قرار دهند.
در نهایت، اگرچه شرکت های موفق باید به طور مداوم نوآوری داشته باشند اما نباید از تقلید نیز در هراس باشند. اگر نوکیا پس از عرضه آیفون به سرعت توسعه و تولید محصولی مشابه با رعایت مسائل مربوط به حقوق ثبت اختراع را دنبال کرده بود، بی تردید کسب و کار تلفن همراه این شرکت امروز شرایط متفاوتی را تجربه می کرد.
سقوط نوکیا آموزه های بسیاری را به همراه داشت. شرکت های فناوری باید به این نکته توجه داشته باشند که تنها با جلب رضایت هیئت مدیره و یا حتی انجام معاملات چند میلیون و میلیارد دلاری با شرکای خود نمی توانند به موفقیت دست یابند. هرچه شرکتی در جلب رضایت و اعتماد مصرف کنندگان موفق عمل کند در نهایت پیروزی را از آن خود خواهد کرد. شرکت هایی که از دیدرس مردم خارج می شوند نیز محکوم به نابودی خواهند بود.