آموزش کودکان برای فردای بهتر سرزمین

آموزش کودکان برای فردای بهتر سرزمین

شینا انصاری - روز جهانی و هفته ملی کودک فرصتی است برای پرداختن به دغدغه‌ها، مشکلات، بحران‌ها، علاقه‌مندی‌ها و حقوق کودکان، این جوانه‌های زندگی و امیدهای آینده. کودکان در نقاط زیادی از دنیا در حالی اولین قربانی سیاست، فقر، خشونت و جنگ هستند
جهان در آستانه‌ی بازچینش رقابت

جهان در آستانه‌ی بازچینش رقابت

محمدمهدی محمدی-رقابت‌پذیری در سال ۲۰۲۵ تنها یک رتبه‌بندی نیست، بلکه نمایی است از آنچه جهان به سمتش می‌رود: ثبات، شفافیت، و هوشمندی سیاست. کشورمان اگر بخواهد سهمی در آینده اقتصادی جهان داشته باشد، باید نه‌تنها در زمره بازیگران مهم این تغییر جهانی و همکار در سازمان های جدید بین اللملی قرار بگیرد، بلکه باید طراح مسیر خود با پایبندی به موازین و استراتژی های خود باشد. مسیری که از درون طراحی، اصلاح و اجرا می‌شود، نه از بیرون تحمیل.
چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴ - 2025 November 05
کد خبر: ۴۰۷۳۹
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۶

رابطه نامشروع دختر و پسر نوجوان

تحت تاثير بازي هاي رايانه اي و تصاوير مستهجن قرار گرفته بودم که سعي کردم با او ارتباط داشته باشم.
تدبیر24: نوجوان ۱۵ ساله اي که با اعلام شکايت پدر و مادر يک دختر ۱۷ ساله به کلانتري احضار شده بود، در ميان بهت و ناباوري به تشريح چگونگي آشنايي خياباني اش با دختر مذکور پرداخت و به مشاور کلانتري طرقبه گفت: هنوز هم باورم نمي شود چه اتفاقي افتاده است من قصد برقراري روابط نامشروع را نداشتم و تنها به خاطر حس کنجکاوي که بر اثر بازي هاي رايانه اي مستهجن پيدا کرده بودم، با آن دختر دوست شدم. من تنها فرزند خانواده هستم؛ به همين خاطر هر چيزي که اراده مي کردم پدر و مادرم برايم فراهم مي کردند. احساس غرور عجيبي داشتم و مي خواستم هميشه بهترين اسباب بازي ها يا امکانات رفاهي را که ديگران آرزوي داشتن آن را در سر مي پروراندند، داشته باشم. به همين دليل حتي لوازم تحريري که استفاده مي کردم با ديگر همکلاسي هايم فرق داشت مادرم هم در خيلي از ميهماني هاي خانوادگي لوازمي را که برايم خريده بود، به رخ ديگر بستگانمان مي کشيد و من از اين کار او در جمع بچه هاي فاميل به خود مي باليدم.

کلاس اول دبيرستان بودم که مي ديدم برخي از دوستانم گوشي هاي لمسي دارند و به طور پنهاني از بازي هاي رايانه اي آن استفاده مي کنند اين گونه بود که با تقاضاي من، پدرم گوشي لمسي گران قيمتي برايم خريد. از آن روز به بعد دوستانم خيلي از فيلم ها و بازي هاي رايانه اي مستهجن را برايم بلوتوث مي کردند. ديگر به درس هايم توجهي نداشتم و مدام در يک اتاق خلوت، وقتم را با بازي هاي رايانه اي و يا ديدن فيلم هاي مبتذل خارجي و تصاوير مستهجن سپري مي کردم. اين تصاوير حس کنجکاوي عجيبي را در من به وجود آورده بود و مدام افکار شيطاني در ذهنم خطور مي کرد تا اين که حدود ۲ ماه قبل با دختري که مدعي بود از خانه فرار کرده است، در اطراف ويلاي پدرم آشنا شدم و با هم به ويلا رفتيم. چون مي دانستم تا پايان هفته پدرم به ويلا نمي آيد به آن دختر اجازه دادم چند روز در آن جا بماند؛ من هم هر روز با تهيه مواد خوراکي ساعت هايي را در کنار او مي ماندم. آن دختر آخر هفته به منزلشان بازگشت و ديگر او را نديدم. حالا پدر و مادرش مدعي هستند که با شرايط به وجود آمده بايد آن دختر را به عقد رسمي خودم دربياورم اما من هنوز هم باورم نمي شود که چگونه در گرداب فساد افتاده ام و سرنوشتم اين گونه تغيير کرده است. من آن دختر را نمي شناختم و تنها تحت تاثير بازي هاي رايانه اي و تصاوير مستهجن قرار گرفته بودم که سعي کردم با او ارتباط داشته باشم.

منبع: خراسان
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: