تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۴۰۷۳۹
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۶

رابطه نامشروع دختر و پسر نوجوان

تحت تاثير بازي هاي رايانه اي و تصاوير مستهجن قرار گرفته بودم که سعي کردم با او ارتباط داشته باشم.
تدبیر24: نوجوان ۱۵ ساله اي که با اعلام شکايت پدر و مادر يک دختر ۱۷ ساله به کلانتري احضار شده بود، در ميان بهت و ناباوري به تشريح چگونگي آشنايي خياباني اش با دختر مذکور پرداخت و به مشاور کلانتري طرقبه گفت: هنوز هم باورم نمي شود چه اتفاقي افتاده است من قصد برقراري روابط نامشروع را نداشتم و تنها به خاطر حس کنجکاوي که بر اثر بازي هاي رايانه اي مستهجن پيدا کرده بودم، با آن دختر دوست شدم. من تنها فرزند خانواده هستم؛ به همين خاطر هر چيزي که اراده مي کردم پدر و مادرم برايم فراهم مي کردند. احساس غرور عجيبي داشتم و مي خواستم هميشه بهترين اسباب بازي ها يا امکانات رفاهي را که ديگران آرزوي داشتن آن را در سر مي پروراندند، داشته باشم. به همين دليل حتي لوازم تحريري که استفاده مي کردم با ديگر همکلاسي هايم فرق داشت مادرم هم در خيلي از ميهماني هاي خانوادگي لوازمي را که برايم خريده بود، به رخ ديگر بستگانمان مي کشيد و من از اين کار او در جمع بچه هاي فاميل به خود مي باليدم.

کلاس اول دبيرستان بودم که مي ديدم برخي از دوستانم گوشي هاي لمسي دارند و به طور پنهاني از بازي هاي رايانه اي آن استفاده مي کنند اين گونه بود که با تقاضاي من، پدرم گوشي لمسي گران قيمتي برايم خريد. از آن روز به بعد دوستانم خيلي از فيلم ها و بازي هاي رايانه اي مستهجن را برايم بلوتوث مي کردند. ديگر به درس هايم توجهي نداشتم و مدام در يک اتاق خلوت، وقتم را با بازي هاي رايانه اي و يا ديدن فيلم هاي مبتذل خارجي و تصاوير مستهجن سپري مي کردم. اين تصاوير حس کنجکاوي عجيبي را در من به وجود آورده بود و مدام افکار شيطاني در ذهنم خطور مي کرد تا اين که حدود ۲ ماه قبل با دختري که مدعي بود از خانه فرار کرده است، در اطراف ويلاي پدرم آشنا شدم و با هم به ويلا رفتيم. چون مي دانستم تا پايان هفته پدرم به ويلا نمي آيد به آن دختر اجازه دادم چند روز در آن جا بماند؛ من هم هر روز با تهيه مواد خوراکي ساعت هايي را در کنار او مي ماندم. آن دختر آخر هفته به منزلشان بازگشت و ديگر او را نديدم. حالا پدر و مادرش مدعي هستند که با شرايط به وجود آمده بايد آن دختر را به عقد رسمي خودم دربياورم اما من هنوز هم باورم نمي شود که چگونه در گرداب فساد افتاده ام و سرنوشتم اين گونه تغيير کرده است. من آن دختر را نمي شناختم و تنها تحت تاثير بازي هاي رايانه اي و تصاوير مستهجن قرار گرفته بودم که سعي کردم با او ارتباط داشته باشم.

منبع: خراسان
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: