در هر مقطعی با پیروزی هر جریان و یا گفتمان سیاسی در چند دهه اخیر تاریخ ایران ما شاهد تاثیر پذیری کاذب دانشگاه و دانشجو در فضای سیاسی حاکم...
تدبیر24: دکتر مصطفی مطهری - مفاهیم در تبیین پدیده ها با رویکردهای کنشی، ساختاری و یا زبانی در قالب نشانه یا گفتمان، معنا و محتوا می یابند. در عصر ما آنچه که به ما هویت می دهد قالب های بافتاری و ساختاری می باشد که ما آن را می سازیم و بعد آنها در نقش عامل سازنده و تکمیلی شخصیت ما عمل می کنند. در تعریف از واژه دانشگاه (university)در عصر مدرن تنها مقوله و گزاره ای که به ذهن متبادر می گردد مفهوم علم و دانش، دانش ورزی و دانش اندوزی می باشد. چرا که در محیط و محوطه دانشگاه ها در سراسر گیتی، دانش وعلم، اشتغالی است که ذهن دانش پژوه و دانشجو را به سایش و اصطکاک با مقوله علم و دغدغه های مربوط به آن را بعنوان ناجی بشریت در سراسر تاریخ بشر سوق می دهد. بواقع عرصه علم و دانشگاه در دنیای امروز نتیجه اجتهاد ماترک گذشتگان علم دوست و عالم پرور بشری بوده است که در شکل مدرن و سامان یافته در تمثال و کالبد سازه های معماری و در اتاق های مملو از استاد-دانشجو با رایحه علم در فضای دانش محور در ساختمان هایی با عناوین دانشگاه، دانشکده و یا کالج در سراسر دنیا تعریف می گردد. از زمان افلاطون ( آکادمی افلاطون ) تا به امروز سیر تحول و تکامل در این حوزه نه تنها در شکل صوری آموزشی بلکه در شکل متونی آموزشی نیز بشر شاهد تغییرات وسیع وگاه تکان دهنده ای بوده است که ماحصل آن تا به امروز آنچه می باشد که ما در حوزه های علمی به اصطلاح دانشگاهی خود با آن برخورد کرده وگاه در سمت و سو دادن به نگرش، نگاه و کنش های ما پیرامون مسائل عینی در محیط خارج از این حوزه و نیز هدایت و راهبری ما و آرمان های ما در دیگر بخش های جامعه به شکل آگاه و نا آگاه می پردازد.
اما آنچه که در این نوشتار برای ما مهم می نماید پرداختن به موضوع علم و عرصه علم در دانشگاه در جامعه سیاست زده و نه علم محور ما ایرانیان است. هر از چندگاهی در هر مقطعی با پیروزی هر جریان و یا گفتمان سیاسی در چند دهه اخیر تاریخ ایران ما شاهد تاثیر پذیری کاذب دانشگاه و دانشجو در فضای سیاسی حاکم در جامعه و برآمده از گفتمان سیاسی غالب متاثر از شکل گیری دولت ها و نیز همراهی شانه به شانه دانشگاه بدون تامل و در نظر گرفتن رسالت وکارکرد اصلی و تعریف شده دانشگاه به عنوان حوزه و مکان علم و دانش اندوزی در یک فرآیند مسابقه گونه با سایر جریان های موج سوار بر فضای سیاسی در زمان های گوناگون می باشیم. باید توجه داشت که با ورود علم در شکل نوین، با پوشش مدرن و فارغ شده از شکل سنتی (مکتب-اکابر) آن در ایران همواره به شکل بی موردی دانشگاه بعنوان محملی برای پیشبرد اهداف و موفقیت یک جریان سیاسی مد نظر بوده است که نه تنها با اصل و بنیان واقعی دانشگاه در تضاد و در تعارض بوده است بلکه موجب شده که دانشگاه بعنوان یک شکل ابتدایی و ساده از حزب با همان مبانی موضوعی از احزاب در ایران تعریف شود.
عده ای از سیاست ورزان و تحلیل گران ایرانی در تبین مساله فوق، نبود احزاب سیاسی و فضای لازم برای کنش احزاب، سیاسی شدن دانشگاه را پاسخی در خور مسائله مربوطه می دانند. اما نکته اصلی و بنیادی در ارتباط با موضوع مذکور این است که چه در بود و چه در نبود احزاب سیاسی رسالت دانشگاه، سیاسی تعریف نمی شود چراکه سیاست زده نمودن فضای دانشگاه علاوه بر ایجاد تشویش و هیجانی کردن دانشگاه و دور کردن و فاصله انداختن میان دانشگاه و عرصه علم پروری آن، نتیجه کارکردی معطوف به حوزه حتی سیاست نیز از آن منتج و مستفاد نمی گردد. بواقع باید بدانیم در عرصه سیاست نیز ما باید قبل از هر چیز و پیش از دست یازدن به انجام هر عملی به اجتهاد در مقوله موردی در سیاست دست پیدا کرده و بعد دست به گزینش و انتخاب برای انجام عمل انطباق ایده های ذهنی خود با توجه به مراحل برای دستیابی به شکل عینیت یافته فعل مد نظر، عمل شود،که دانشگاه نه تنها توان انجام و عملیاتی کردن موضوعات ذهنی در شکل عینی آن را نمدارد بلکه وظیفه دانشگاه را به عنوان حوزه مادر در جهت پروراندن اذهان دانشجویان امروز برای دانش ورزی، اندیشمند شدن ،مهندس یا پزشک شدن... درآینده خلل وارد ساخته و اذهان دانش پژوهان را با رگه های زهرآگین سیاست مسموم کرده و آنها بر علیه واقعیت های امروزین جامعه می شوراند.
با عنایت به آنچه گفته شد رسالت دانشگاه باید حول دو محور 1- مدنی کردن افراد 2- آموزشی کردن انسان در رابطه با صنعت تعریف شود. در باب مدنی کردن افراد می توان گفت هنوز فضای دانشگاه و دانشجو در ایران بطور ساختاری غیر مدنی، غیر تربیت یافته و دارای خصلت محلی وگاه قشری وعشیره ای بوده و هست؛ پس با توجه به چنین پیش زمینه های تخریبی و ویران کننده در سامان های دانشگاهی آیا انتظار داشتن و متوقع بودن از دانشگاه در باب انجام کنش و اعمال های مبتدیانه به مسائل در حوزه سیاست معقول بنظر می رسد؟ اگر فرآیند علمی و اخلاقی شدن دانشگاه عرفی و فارغ از آنچه در دین مبین ما تعریف و حتی اگر بر پایه مبانی لیبرال دمکراسی و اندیشه های غربی در دانشگا ه های ما بنیان نهاده شود آیا باز هم دانشگاه سکاندار اعتراضات بی هدف و بی مورد خود در عرصه سیاست خواهد بود؟
اما در باب مقوله دوم که آموزشی کردن انسان در ارتباط با صنعت و تکنولوژی در دانشگاه است باید گفت که فضای علم ودانش( دانشگاه ) در دنیای امروز در یک رابطه متقابل ودوسویه با صنعت تکوین می یابد.کدام یک از دانشگاه های ما در ایران توانسته است در یک فرآیند انطباقی با حوزه صنعت قرار گیرند، خروجی رابطه علم-صنعت در کجای جامعه ما بعنوان یک پدیده عینی وملموس عینیت یافته است؟ در پاسخ به این سوال باید باب این کلام را گشود که سیاسی کردن دانشگاه نه تنها موجب متوقف شدن عرصه علم و آسیب به علم و دانشگاه می شود بلکه حوزه صنعت را نیز به تبع تفکرات هیجانی رادیکال بدون پشتوانه عقلی و منطقی( دانشجو-سیاست محور ) متضرر می کند.
در اینجا ذکر این نکته مهم ، اساسی بنظر می رسد که سیاسی کردن تمامی حوزه های اجتماعی در ایران عادت واره ای است برای اکثر قریب به اتفاق جناح ها و جریان های سیاسی در ایران که دانشگاه را نیز بعنوان یکی از عرصه های حضورخویش برای ترک تازی های گفتمانی خود مدنظر داشته و هیچ گاه این بخش از جامعه ( دانشگاه ) را از دیگر بخش های موجود و تاثیر گذار بر روند تحولات سیاسی- اجتماعی منفک نکرده و تفکیک نخواهند کرد.
در پایان باید با ذکر چند پیشنهاد همدلانه برای پررنگ نمودن نقش علم و دانش و کمرنگ نمودن حواشی( سیاسی ) بعنوان پاد گفتمان علم در دپو های علمی در ایران ( دانشگاه ها ) باید گفت برای دور شدن دانشگاه از فضای سیاسی و برای بازگشت دوباره به عرصه علم محوری و علم پروری دانشگاه، باید خاطر نشان ساخت ابتدا به ساکن سیاست و رهیافت های سیاسی کارانه باید برای همیشه از دانشگاه و محافل آکادمیک رخت بربندد تا عرصه تنها به میدانی برای علم پروری مبدل گردد وخط بطلانی بر جمله کلیشه ای دانشجوی سیاسی کشیده و دانشجو مدنی علم محور را با مطالبات علمی مصطلح کنند تا از کج فهمی ها حاصل از کشیدگی مفاهیم در عرصه دانشگاه به دریچه سیاست را اصلاح و به امحاءبرده باشیم. اما آنچه شایان ذکر می باشد این است که با توجه به نرخ رشد علم در دنیای امروز و خروجی های آن در تعامل با حوزه صنعت، ما باید به خوانش از نو و باز تعریف دوباره از کارکرد دانشگاه و دانشجو بپردازیم و با تربیت و تعلیم دانشجوی علمی بجای دانشجوی سیاسی ،رفتار و اعمال هیجانی آنی و زود گذر او را از شکل کنونی به حوزه پایدار تفکر و تعقل و تفحص شیفت دهیم.
در عصر کنونی ما شاهد عمیق و ژرفتر شدن عمق روابط و تعامل میان حوزه های تکنولوژیک و صنعت با حوزه علم هستیم و شرایط برای پرداختن و گشودن به موضوعاتی چون گذر از عصر اطلاعات به عصر مفاهیم و دو جنسیتی کردن تفکر و ذهن در حوزه اقتصاد و اجتماع و خوانش های به روز شده در عرصه های فرهنگ ،سیاست و مناسبات اجتماعی روبرو شده است بر ما شایسته نیست که هنوز خود را بر مدار تفکرات زود گذر، زنگار زده و ناپایدار نیم قرن پیش که در در اذهان و نهاد شخصیتی ما ریشه دوانده و رسوب یافته است تعریف کنیم. فلذا عبور از این رفتار بافتار یافته ذهنی مکمل و نقش منقوش تکمیلی با ساختار و تعامل آن دو با هم است.