این روزها اکثر کارشناسان و ناظران سیاسی از یک ترس بزرگ در دولت روحانی سخن به میان میآورند. آنها میگویند که اگر روحانی نتواند تغییری در وضعیت اقتصادی ایران و به ویژه در سیاست خارجی ایجاد کند قطعا زمینه ساز بازگشت دولتمردان قبلی به ویژه محمود احمدی نژاد خواهد شد.
این فعالان سیاسی میگویند که دلسرد شدن مردم از دولت تدبیر و امید، زمینه رای برای بازگشت رئیس دولتهای نهم و دهم فراهم میکند و در مقابل اگر روحانی در سیاستهای خود موفق باشد و بتواند مشکلات کشور را از پیش روی بردارد میتواند امید داشته باشند که تفکرش سالها و سالها در کشور حاکم باشد.
در این میان دو مسئله اساسی ذهن را به خود مشغول میکند که اولین آن، این معناست که چگونه میشود مردم در صورت نومیدی به سراغ محمود احمدی نژاد بروند؟ در خرداد سال 92 مردم ایران که از تصمیمات احمدی نژاد و حاشیه سازیهای او خسته شده بودند، در انتخاباتی که نامزدهای مختلف از جریانهای گوناگون سیاسی حضور داشتند رای به فردی دادند که از مخالفان تفکر احمدی نژادیها بود.
آنها با رای به روحانی نشان دادند که احمدی نژاد عملکرد نامطلوبی در عرصه سیاست داخلی و خارجی داشته است. مردم حتی در آخرین سال ریاست جمهوری احمدی نژاد، از سفرهای او استقبال نکردند تا به صورت واضح پیام خود را به رئیس دولت دهم مخابره کنند. با توجه به این معنا اگر روحانی در عرصه مدیریت کشور موفق نباشد مردم دوباره سراغ فردی که او را تجربه کردهاند و سختیهای دوران او را به جان خریدهاند رای نخواهند داد. قطعا اگر بخواهند به فردی غیر از روحانی را بدهند به شخصی رای خواهند دارد که دارای گفتمان و ادبیات جدید باشد. همه اینها در حالی است که روحانی موفق نباشد و نتواند خواستههای خود را در کشورداری نهادینه کند.
مسئلهی بعدی که در ذهن متواتر میشود این سوال است که آیا تمام دولتهای بعد از دفاع مقدس به خاطر ناکارآمدی دولتها را به مخالفان خود واگذار کردند؟ با نگاهی به تمام دولتها بعد از جنگ میشود پی به این معنا برد که آنها دولت را به دولتی برخلاف تفکر خود واگذار کردند.
دولت سازندگی که با تفکر بازسازی ایران به قدرت رسید، دولت خود را به دولت اصلاحات واگذار کرد. اصلاح طلبان از منتقدین اصلی سیاستهای هاشمی رفسنجانی طی دوران هشت ساله او بودند و در روزنامهها و سخنرانیهای خود بارها بارها سیاستهای اقتصادی هاشمی را عامل مشکلات کشور میدانستند. مردم نیز سید محمد خاتمی را نیز به همین دلیل انتخاب کردند که فکر میکردند او فردی به غیر از سیاستها و دولت هاشمی است. جامعه ایرانی ناطق نوری را به عنوان نماینده طرز تفکر هاشمی رفسنجانی میدانستند به خاطر همین به سراغ خاتمی رفتند.
دولت خاتمی نیز، قوه مجریه را به مخالف سرسخت خود یعنی محمود احمدی نژاد واگذار کرد. در حالی که بسیاری فکر میکردند با توجه به محبوبیت خاتمی در کشور، فردی نزدیک به او جانشینی رئیس دولت اصلاحات را به عهده خواهد گرفت. اما مردم در سوم تیز 84 رای به ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد دادند تا بازهم دولت در ایران شکل بگبرد که صد در صد مخالف دولت قبلی باشد.
در خرداد 92 نیز مردم رای به رئیس جمهوری دادند که از منتقدین اصلی دولت احمدی نژاد بود و دولت او را دولتی ناکارآمد و شعار زاده میدانست. آیا این تغییرات تنها به خاطر عملکرد نامطلوب دولتها بوده است؟ آیا ناکارآمدی دولتها تنها دلیل رای مردم به فرد دیگری است؟
با نگاهی به رای مردم در این سالها مشخص میشود که مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری چندان به عملکرد دولتها کاری ندارند بلکه به شعارهای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نگاه میکنند. طبق آمار دولت سید محمد خاتمی از موفق ترین دولتهای بعد از انقلاب اسلامی از لحاظ اقتصادی است اما چرا مردم به محمود احمدی نژاد رای میدهند؟
مردم ایران در روزهای انتخابات ریاست جمهوری نه به گذشته بلکه به فردا نگاه میکنند و تریبونهایی که از آن شعارهای نو به مشام میرسد. هر سه رئیس جمهور بعد از آیتالله هاشمی رفسنجانی یعنی سید محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد و حسن روحانی به خاطر شعارها و ویژگیهای شخصیتی و کاریزماتیک خود توانستند رای مثبت مردم را به خود جلب کنند.
با توجه به این معنا نیز میتوان گفت فردی میتواند روحانی را شکست بدهد که با شعار و گفتمان تازه وارد رقابت انتخابات شود. کسی که بتواند گفتمانی جذاب تر از گفتمان اعتدال به مردم ارائه دهد میتواند رئیس جمهور بعدی ایران نام بگیرد.