تدبیر24 : بهعنوان یک نماینده اصولگرای مجلس باید اعتراف کنم هم برکناری فرهاد دانشجو از ریاست دانشگاه آزاد و هم انتخابات دکتر توفیقی به عنوان سرپرست وزارت علوم و احتمالا وزیر پیشنهادی این وزارتخانه به مجلس، اقداماتی هوشیارانه و قابل تقدیر بودهاند. در حالی که منتقدان دولت آقای روحانی این دو تغییر را اقداماتی سیاسی میدانند اما باید گفت که برخلاف این ارزیابی، اتفاقا انتصاب آقایان میرزاده در دانشگاه آزاد و توفیقی در وزارت علوم نقطه پایان سیاسیکاری در این دو مجموعه است. آنچه را که میتوان سیاسیکاری نامید در حقیقت اتفاقات و رویدادهای قبل از این تغییرات بوده است.
در خصوص دانشگاه آزاد و مدیریت آن در زمان آقای جاسبی انتقاداتی وجود داشت. این انتقادات توسط مجلس و دیگر مجموعهها به مدیریت دانشگاه آزاد منتقل شده و در حال بررسی و حتی رفع و رجوع بود. با آمدن آقای دانشجو که ورودی کاملا سیاسی به دانشگاه آزاد داشت تغییرات وسیع در دانشگاه آغاز شد. فرهاد دانشجو بلافاصله بعد از این تغییر اقداماتی را شروع کرد که میتوانست برای حیات و همچنین سطح کیفی دانشگاه آزاد خطری جدی محسوب شود. در این خصوص همزمان که مدیریت دانشگاه خود را به تعدادی از نمایندگان نزدیک کرده بود، تعداد دیگری را در لیست سیاه این مجموعه قرار داد. به طوری که برای خیلی از نمایندگان مجلس حتی امکان دیدار و گفتوگو با ایشان نیز فراهم نمیشد. به مراتب پیش آمده بود که نمایندگان مجلس حتی بعد از هماهنگی با دفتر ایشان، برای یک دیدار معمولی مدت زیادی پشت در اتاق آقای دانشجو معطل مانده بودند. آقای دانشجو حتی در تعامل و ایجاد روابط بسیار معمولی با نمایندگان نیز طیف سیاسی نزدیک به خود را به طور واضح بر دیگران ترجیح میداد.
این وضعیت به سرعت در ترکیب داخلی مجموعه دانشگاه آزاد نیز تجلی یافت، تا آنجا که اصل شایستهسالاری در بسیاری از موارد به کلی فراموش شده بود. همانطور که آمدن آقای دانشجو یک فرایند کاملا سیاسی نه علمی و دانشگاهی بود، ایشان نیز سعی کرد با همین سازوکار این مجموعه را مدیریت کند. افزایش تعداد دانشجویان محروم از تحصیل، از بین رفتن نهادهای دانشجویی در این دانشگاه، ایجاد سرخوردگی برای چهرههای علمی و شناخته شده شاغل در دانشگاه آزاد و... از جمله تبعات مدیریت نادرست آقای دانشجو تنها در 18 ماه گذشته بود. به همین دلیل نیز اکنون رفتن ایشان خوشحالی زایدالوصفی در بین دانشجویان و اساتید دانشگاه در پی داشته است. وزارت علوم نیز از وضعیتی مشابه وضعیت دانشگاه آزاد برخوردار است. آمدن دکتر توفیقی به این مجموعه نیز توانسته خشنودی اساتید و دانشجویان را در پی داشته باشد.
منتقدان اقدامات آقای توفیقی بسیاری از سوالات درخصوص اقدامات ایشان را بیپاسخ گذاشتهاند و تنها با تاکید بر برخی مواضع اثبات نشده ایشان، قصد دارند از تثبیت جایگاه وی در وزارت علوم جلوگیری کنند. به راستی اگر تغییر روسای دانشگاههایی چون دانشگاه علامه کاری نادرست بوده پس دلیل جشنهای دانشجویی و حمایت دانشگاهیان از این اقدام توفیقی چیست؟ ثانیا مگر دکتر توفیقی جز تغییر در ریاست تعداد انگشتشماری از دانشگاههای کشور چه کرده است؟ آیا تغییر دو یا سه رئیس از مجموعه نزدیک به 400 دانشگاه کشور را میتوان شخم زدن وزارت علوم نامید؟ ممنوعالتحصیل شدن دانشجویان و ممنوعالتدریس شدن اساتید برجسته در بسیاری از دانشگاههای کشور در دولت گذشته چه مبنای عقلانی داشته که اکنون تغییر این وضعیت موجب پریشانی میشود؟ نکته مهمتر اینکه آیا در جریان انتخابات سال 88 فقط امثال آقای توفیقی اشتباه داشتهاند؟ چه دانشگاه آزاد و چه مجموعه وزارت علوم پیش از دولت آقای احمدینژاد و در زمان دولت اصلاحات نیز دچار آسیبهایی بود که باید رفع میشد اما اتخاذ رویکرد سیاسی برای رفع این اشکالات بر بار آن افزوده است.
بهزعم نگارنده انتخاب آقایان توفیقی و میرزاده اتفاقا فاصله گرفتن از آن فضای سیاسی و نزدیک شدن به فضای علمی در این دو مجموعه است. دانشگاه به عنوان یک محیط پیشرو نیاز به تکثر عقاید و پیشزمینههای لازم برای ابرازنظر آزادانه دارد. سیاسی- پادگانی کردن مدیریت این محیط اتفاقا به آن دلیل که نمیتواند ذاتا دانشگاهیان را با خود همراه کند، موجب ایجاد فضایی دوقطبی در محیط علمی و سپس افزایش تنشهای سیاسی میشود. اکنون این فرصت فراهم شده تا در دوره جدید جایگاه دانشگاهیان بدون دخالت منش سیاسی آنها تعریف و تثبیت شود و این همان سیاستزدایی از محیط دانشگاه است. اگر بر این نظر هستیم که این دو مجموعه نهایتا نیاز به خانهتکانی جدی و ارتقای بیشتری در سطح علمی دارند، قطعا گام اول آن همین دست اقدامات و باز کردن فضای دانشگاه خواهد بود.