«عبور استراتژیک اوباما ازخط قرمزها از تهران تا هاوانا» عنوان سرمقاله روزنامه «آفرینش» به قلم «حمیدرضا عسگری» است که در آن آمده است: «باراک اوباما» رییس جمهوری دموکرات ایالات متحده آمریکا، در دور دوم دولت خود، به حرکت هایی در صفحه شطرنج سیاست خارجی دنیا دست زده که تا کنون از هیچیک از پیشینیان وی دیده نشده بود. این نوع عملکرد اوباما خصوصا در دوسال گذشته انتقادات شدیدی را علیه وی در داخل آمریکا و از سوی جمهوری خواهان و بعضاً دموکرات ها به همراه داشته است. اوباما پس پایان دور اول ریاست جمهوری و یافتن فضایی باز برای تصمیم گیری های بزرگ، نقشه اصلی خود در عرصه سیاست خارجی را به اجرا گذاشت.
تدبیر24: عبور استراتژیک اوباما ازخط قرمزها از تهران تا هاوانا
وی در این مسیر به سمت بازکردن گره های کوری در روابط آمریکا با سایر دولت ها حرکت کرد که تاپیش از این به عنوان خط قرمزهایی برای سیاست خارجی ایالات متحده تلقی می شدند. بارزترین نتیجه این روش اوباما در سیاست خارجی، برقراری ارتباط با کشورهایی همچون ایران و کوبا بود که یخ روابط آنها با گذشت دهه های متمادی آب نشده بود و هر روز ضخیم تر می شد. اینکه اوباما پس از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب ایران با رییس جمهوری ایران گفتگو کند و وزیران و مسولان وزارت خارجه دوکشور به صورت عادی باهم دیدار و رایزنی داشته باشند، اقدام بسیار مهمی بود که بسیاری از روسای جمهوری قبلی آمریکا برای حفظ جایگاه خود و حزبشان و یا فراهم نبودن شرایط دست به آن نزدند.
امروز کوبایی که بیش ازنیم قرن تحت سخترین تحریم های آمریکا بود و این کشور را به عنوان دشمن بلافصل خود می شناخت، حال پس از چند ماه مذاکرات محرمانه، به سمت ازسر گیری روابط با ایالات متحده حرکت کرده است. نکته بسیار مهم اینجاست که عبور از این خط قرمزها درحالی صورت گرفته است که آمریکا و شخص اوباما قدم اول را به جلو برداشته اند و به عبارتی دیگر پیش قدم شده اند.!
شاید تا اینجای بحث این ابهام برایتان پیش آمده باشد که نویسنده به حمایت از اوباما قلم زده و وی را به عنوان ناجی و انسان دوستی تمام عیارشناخته است!. هرچند که در کاربلدی اوباما در فنون دیپلماسی شکی نیست، اما نکته اینجاست که عملکرد وی به هیچ وجه از اسلاف گذشته خود جدا نیست، بلکه اوباما با به کار گیری از فنون دیپلماسی و پرهیز از گزینه های سخت در عصر حاضر، به کاهش هزینه اجرای سیاست های آمریکا کمک کرده و حتی سرعت این کشور را در تضعیف رقبا و پیشی گرفتن از آنها افزایش داده است.
اوباما خیلی ساده و چراغ خاموش، جبهه جنگی آمریکا را نیمه فعال کرد و با دراز کردن دست مخملی به سمت رقبا و دشمنان دیرین، خود را به عنوان رییس جمهوری صلح طلب نشان داد، و به جای اینکه یک تنه و به صورت مستقیم به دنبال رفع موانع اهدافش باشد، با همراه کردن متحدان و اروپا به این مهم دست یافته است. رقابت دیرینه آمریکا و روسیه، در طی سال های پیش بسیارفشرده بوده و بعضاً روس ها دستاوردهای بزرگی نیز به دست آورده بودند. اما امروز مشاهده می کنیم که اوباما بدون کوچکترین هزینه و جو سازی برعلیه کشورش، توانست به کمک اروپا سخت ترین و خطرناک ترین وضع ممکن را به روسیه تحمیل کند. به طوری که روس ها اقتصاد خود را در آستانه فروپاشی ببینند و احتمالا برای رهایی از این وضع بار دیگر در مقابل آمریکا شکست را بپذیرند.
اوباما با این سیاست توانست همراهان و شرکای تجاری و بعضاً سیاسی مسکو را نیز باخود همراه کند. در این مسیر اوکراین که پاره تن شوروی سابق بوده است به دامن آمریکا و غرب چرخیده و شرایط بغرنجی را برای امنیت نظامی و حیثیت سیاسی روس ها به بار آورده است.
ازسوی دیگر می بینیم که اوباما چالش 50 ساله با کوبا به عنوان یک کشور کمونیست، را کاهش داده و به دنبال از سرگیری روابط برآمده است. آیا کوبایی که با آمریکا رابطه نداشته باشد و آن را دشمن سرسخت خود ببیند، خطرناک تر است؟ یا کوبایی که با آمریکا رابطه داشته باشد و از این پس نفوذ اقتصادی، سیاسی، اطلاعاتی و...، ایالات متحده در آن افزایش پیدا کند؟ امروز مردم هاوانا از بابت بهبود روابط با آمریکا خوشحالی و پایکوبی کردند و این موضوع هزاران حرف ناگفته در دل خود دارد و خطری بالقوه برای کاسترو محسوب خواهد شد!
درمورد ایران نیز اگرچه انتقادات فراوانی برسیاست خارجی اوباما از سوی مخالفانش وارد شده، اما باید دید این عملکرد اوباما چه نتیجه ای در بر داشته است؟ اوباما با پرهیز از گزینه نظامی به سمت تحریم های اقتصادی حرکت کرد و عادی سازی روابط را در دستور کار قرار داد. حال مذاکرات در مرحله ای قرار گرفته است که همه منتظر توافقی از دل آن هستند. با رخ دادن این توافق اوباما آن را به نام خود ثبت می زند و نامش در تاریخ ریاست جمهوری آمریکا، درج خواهد شد.
در خصوص عملکرد اوباما در خاورمیانه نیز همین قدر باید گفت که وی با عقب نشینی استراتژیک خود در کشورهایی همچون عراق و افغانستان، ضمن کاهش هزینه های مالی و جانی، اوضاعی را در منطقه به بار آورده است که کشورهای مسلمان به جنگی داخلی مشغول شده اند و با هزینه و به دست خودشان، یکدیگر را می کشند و ناامنی فصل تمام نشدنی خود می بینند. حفظ این وضعیت برای آمریکا بهترین گزینه ممکن خواهد بود. چراکه از یک سو توان و انرژی کشورهای مسلمان درجنگ داخلی گرفته خواهد شد و ازسوی دیگر هیچ خطری متوجه امنیت اسرائیل نخواهد بود و از این حیث اوباما لابی یهودی در کشورش را نیز راضی نگه می دارد. آیا بازهم می توان گفت که آمریکا با سیاست های غلط اوباما از اهداف سابق خود بازمانده و عرصه را در حوزه سیاست خارجی وانهاده است؟!