عطش پایان دادن یک مجموعه چند قسمتی با کلی داستان ریز و درشت و شخصیت های متعدد در 40 دقیقه پایانی تقریبا 90 درصد سریال های ایرانی را خراب کرده است.
تدبیر24: محسن حدادی - این داستان درباره مجموعه تلویزیونی «پرده نشین» نیز به شدت صادق است؛ به شدت را از آن جهت نوشتم که این مجموعه سه نویسنده داشته، بعلاوه چندین کارشناس مذهبی و آدم های کارکرده ای که سریال سازی را تازه شروع نکرده اند.
برای همین هم در قسمت آخر، پسر احمد علی که چند روزی است لباس روحانیت پوشیده، در مسجد منبر می رود، روضه می خواند، روضه اش همه جمعیت را تحت تاثیر قرار می دهد. پدرش با پدر نامزدش آشتی می کند. مادر نامزدش به شوهرش می گوید مردم گفته اند خوش به حالت به چنین دامادی!
بعد پدر نرم می شود و یک ازدواج جور می شود آنهم به واسطه یک منبر آقای داماد که اتفاقا خیلی هم گرم و گیرا نبود!
میرزایی به مجلس عزاداری می رود، متحول می شود و خودش را تحویل قانون می دهد. قانونی که در اینجا سرهنگ کلانتری دارد منتقل می شود ولی همه چیز را فهمیده! یکهو!
هدی خانم هم در جریان عزاداری متحول می شود و زمین ها را می بخشد و پول هایی که لازم داشته را بعدا خودش یکجورهایی جور خواهد کرد!
حاجاقا مهدوی هم به طرز جالبی رییس جدید حوزه حاجاقا شهیدی می شود و در آن شهر ماندگار می شود.
حتما نقشه های آقای خزاعی برای شهر هم نقش بر آب می شود و پروژه آب نما هم از سر گرفته می شود و پسر حاجاقا شهیدی هم زندگی جدیدی را از سر می گیرد.
و...
تمام این داستانک های به ظاهر خوب و خوش یکطرف، ناتوانی یک گروه با همه امکانات در خلق یک مجلس عزاداری، یک طرف.
این واقعا برای تهیه کننده ای که خودش هیئتی است و هیئت رفته و کارگردانی که قاعدتا هیئت رفته و اگر نرفته دست مردم که دیده! جای تاسف دارد.
اینکه در قسمت پایانی شعرخوانی طلبه جوان دوبار پخش می شود، اینکه دسته سینه زنی بی مقدمه وارد حیاط خانه می شود و می نشیند پای منبر، اینکه خانم ها کنار آقایان هستن و...را می شود زیر سبیلی رد کرد اما اینکه منبری دارد مقتل می خواند و اوج روضه است؛ یک نفر چای می آورد و در صدر مجلس چای تعارف می کند و حاجاقا مهدوی هم برای شخص نابینا چای میگذارد آنقدر خنده دار و تعجب آور است که نمی شود به راحتی از کنارش گذشت.
معلوم نیست آن همه محقق و نویسنده و کارشناس مذهبی کجا بودند تا تذکر بدهند، هنگام مقتل خوانی و روضه مکشوف همه عالم و آدم (از جمله اهل هیئت) سر در گریبان غم دارند و کسی دنبال چای نیست بویژه یک منبری معروف که در صدر مجلس نشسته و قرار است مثلا الگو باشد!