مثلا اگر فردا فیلمی درباره داعش ساخته شود، آیا باید ریش هایشان را سه تیغه نشان داد؟ یا باید نماز خواندنشان را سانسور کرد؟ با این نگاه آیا اساسا می شود هیچ شخصیت ظاهرا مذهبی را خطاکار نشان داد؟
تدبیر24: کیوان کثیریان - فهمیدن اینکه چرا این بار "خانه پدری"، بهانه جنجال آفرینی عده ای برای ادامه حرکات ایذایی علیه دولت یازدهم قرار گرفته، کار سختی نیست. فیلمی که امسال تندیس بهترین فیلم و فیلمنامه و کارگردانی را از جشن منتقدان گرفت و مطلقا بهترین فیلم سال بود و بعد از جشنواره سی و دوم بسیاری از منتقدان متفق القول بودند که فیلم برجسته ای در تاریخ سینمای ایران خلق شده است.
دلواپسان دیروز، در عرصه عمل، کارشکنی هایشان را علنی کرده اند. وزارت ارشاد اسلامی هم که وزیرش از ابتدای صدارت قول داده بود پای مجوزهایش بایستد حداقل در حوزه سینما چندبار مقابل فشارهای بازندگان انتخابات 92 عقب نشینی کرده و نتوانسته وعده اش را عملی کند.
اینکه حوزه هنری، یا فلان خبرگزاری و بهمان سایت بتواند امور اجرایی کشور را مختل کند، اتفاق بدی است. مملکت اگر قانون دارد و اگر مجری قوانینش، دولتی است که نزدیک به بیست میلیون رای از ملت گرفته و وزیرش از مجلس رای اعتماد گرفته، چه جایی برای دخالت دیگران در امور کشور می ماند؟ یعنی رای رییس جمهور رای نیست و رای نمایندگان رای است؟!
این همه چوب لای چرخ دولت گذاشتن در حوزه فرهنگ چه معنایی دارد؟ این درست که هرکسی باید بتواند آزادانه نظرش را درباره هرچیز و هرکس بدهد ولی اگر هرکسی برای تحمیل نظرش ضمانت اجرایی فراقانونی داشته باشد، واقعا سنگ روی سنگ بند نمی شود.
اگر در سینما، سازوکار نظارتی طراحی شده و شورای پروانه ساخت و نمایش وجود دارد، مدیرکل نظارت وجود دارد، رییس سازمان سینمایی و وزیر فرهنگ داریم، دیگر دخالت قوه مقننه در جزییات کار اجرایی چه معنایی جز شکستن اصل مهم تفکیک قوا می تواند داشته باشد؟ یعنی همه اینها قادر نیستند محتوای ضد نظام و ضداسلام یک فیلم را تشخیص دهند؟ یعنی فیلمی را اکران می کنند که تا این حد برای جامعه خطرناک است و خودشان نمی فهمند؟ بعد چهارنفر در فلان خبرگزاری و حوزه هنری صاحب تشخیصند؟
نمی دانم اساسا حضور رییس سازمان تبلیغات اسلامی در شورای پروانه نمایش چه کارکردی داشته است؟ مگر می شود شورای پروانه نمایش به "خانه پدری" پروانه نمایش بدهد و حوزه هنری نپذیرد و نظر خودش را حق بداند و اجرا کند؟ دوتا برچسب "سیاه نمایی" و "موهن" را توی آستین شان گذاشته اند و هرجا که دلشان خواست به پیشانی هر فیلمی می چسبانند و با ارعاب و تهدید فیلم را نابود می کنند!
از سوی دیگر محافظه کاری و عقب نشینی های پیاپی مدیران فرهنگی، خسته کننده و قابل پیش بینی شده است. همین مساله موجب بی اعتبار شدن مجوزهایی شده که از سوی مراجع ظاهرا قانونی حوزه فرهنگ صادر می شود. متاسفانه از این پس مدیران فرهنگ باید بی اعتمادی شدید هنرمندان را بر مشکلاتشان علاوه کنند.
"خانه پدری" در نقد تعصب کور است، در نقد خشونت خانوادگی است، در نقد تفسیر اشتباه از اخلاق و دیانت است. آنها که با تمهید بی اعتبار "تعمیم دادن به همه چیز" و "احساس توهین کردن از همه چیز" یکی یکی فیلم ها را دارند نابود می کنند، چرا این نقدها را به خودشان گرفته اند؟ آیا حکایت ضمیری است که مرجعش را یافته؟ یا حکایت چوب لای چرخ گذاشتن به هر قیمت است؟
مثلا اگر فردا فیلمی درباره داعش ساخته شود، آیا باید ریش هایشان را سه تیغه نشان داد؟ یا باید نماز خواندنشان را سانسور کرد؟ با این نگاه آیا اساسا می شود هیچ شخصیت ظاهرا مذهبی را خطاکار نشان داد؟ آنوقت تکلیفمان با فیلم های ایده آل این دوستان _ مشخصا آثار آقای ده نمکی_ که همواره کاراکترهای مذهبی چشم چران و ریاکار و غیره را به نمایش در می آورند چه می شود؟
یادمان نرفته که رییس سازمان سینمایی دولت دهم به از توقیف درآوردن فیلم هایی که در دولت نهم توقیف بودند، مفتخر بود و هست یا به اینکه مقابل تحریم های حوزه ایستادگی کرده هنوز به خود می بالد. حالا چه شده که همین اقدامات را همان ها از سوی دولت یازدهم برنمی تابند؟ چرا دارند تمام تلاششان را می کنند تا فیلم هایی که به ناحق توقیف کرده اند به نمایش درنیاید؟ اگر قرار بر این بود که تمام درها بر پاشنه قدیم بچرخد چه نیازی به رای دادن و تغییر دولت بود؟ آیا جز این است که بازندگان انتخابات 92 به میدان آمده اند تا با زمینگیر کردن دولت یازدهم، از عمر این دولت بکاهند و رویای بازگشت خود را به قدرت اجرایی در کوتاه ترین زمان عینیت ببخشند؟