تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۴۴۵۴۹
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۸

نگران فراموش شدن نبودم و نيستم

تدبیر24: ويشكا آسايش كه مدتي بازيگري را رها كرده بود با كاراكتر و اثري متفاوت به سينما بازگشت. او با نقش خانم دارابي، مدير جدي دبيرستان: آن هم در يك اثر كمدي توانست نظر هيات داوران جشنواره را جلب و سيمرغ بلورين بهترين بازيگر را از آن خود كند و بعد از آن كمتر كسي فكرش را مي كرد، باز هم پايش به تلويزيون باز شود. از نظر خودش بازگشتش به تلويزيون ريسك بوده است، آن هم بعد از پنج سال دوري از رسانه يي كه اولين حضورش را در بازيگري رقم زد. ويشكا آسايش را بعد از چندين سال در قاب جادويي و در نقش هدي سريال پرده نشين ديديم. سريالي كه آسايش معتقد است فيلمنامه و سابقه كارگردانش او را به حضور مجدد در تلويزيون ترغيب كرد. بازيگري كه تمام تجربه هايش در تلويزيون به آثار تاريخي برمي گردد.

سريال «پرده نشين » وجوه مختلفي داشت كه هر بازيگري را براي حضور در آن ترغيب مي كرد. قصه، شخصيت ها، فضاي سنتي و حتي نكات ريز و هوشمندانه يي كه نقد بخشي از مشكلات جامعه بود. خودتان با كدام يك از اين بخش ها ارتباط برقرار كرديد؟
در همان ابتدا با داستان كلي پرده نشين ارتباط برقرار كردم. روايت قصه را دوست داشتم و اينكه هر كدام از شخصيت ها قصه يي جداگانه براي خودشان دارند و در كنار هم قصه را جلو مي برند. برايم جالب بود كه تنها يك شخصيت در اين سريال نيست و قصه از كاراكترهاي متعددي تشكيل شده است. چون اين ناكجاآباد ده كوچكي است به نام گلشن آباد كه همه مانند خانواده در كنار هم زندگي مي كنند و همه از مسائل زندگي ديگري خبر دارند. اين فضاي سنتي را دوست داشتم.


يكي ديگر ازويژگي هاي خوب كار اين بود كه فقط يك شخصيت در آن وجود نداشت. اين مساله چقدر براي تان مهم بود؟
شخصيت هاي اصلي اين قصه يك مثلث را تشكيل داده بودند. هدي، حاج آقا شهيدي و ميرزايي مثلثي را تشكيل مي دادند كه در غياب هر يك قصه درست پيش نمي رفت. اگر هدي نمي آمد خيلي از اتفاقات پيرامون اين خانواده نمي افتاد. اگر ميرزايي كلاهبرداري نمي كرد كار به مرگ يكي از شخصيت ها نمي انجاميد و... اين سه نفر، مثلث تشكيل دهنده پرده نشين بودند كه در ضلع هاي شان شخصيت هاي ديگري بودند كه در صورت عدم وجود آنها اين مثلث كامل نمي شد.


فيلم اول بهروز شعيبي«دهليز» و موفقيتش چقدر براي حضور شما در پرده نشين موثر بود؟
خيلي موثر بود. به اين دليل كه من مدت ها بود در تلويزيون كار نكرده بودم و زماني كه ديدم كارگرداني است كه فيلم اولش جايزه برده خودش بازيگري است كه كارهاي خوبي داشته: در انتخابم تاثير گذاشت. چرا كه اطمينان بيشتري به ايشان داشتم. چون معتقد بودم وقتي شخصي با اين كارنامه خوب در كارگرداني و بازيگري سينما تصميم گرفته است در تلويزيون اثري بسازد، بي شك مي خواهد كاري در حد و اندازه كار سينمايي اش بسازد و قطعا مانند برخي كارهاي تلويزيون نمي خواهد فقط كاري كرده باشد بدون اينكه زمان و دقت كافي داشته باشد. به همين دليل زماني كه تماس گرفتند براي اين كار با اطمينان زيادي براي صحبت هاي اوليه به دفترشان رفتم. در صورتي كه اگر كارگرداني بود كه نمي شناختم قضيه خيلي فرق مي كرد.


يعني كار كردن با كار اولي ها برايتان سخت است؟
نه. اتفاقا كار اولي ها را خيلي دوست دارم، به خصوص در سينما. چون در سينما از كار اولي ها، فيلم هاي خيلي خوبي ديدم. منظورم اين بود كه نسبت به تيمي كه نمي شناسم، وسواس بيشتري دارم و كمي با طمانينه پيش مي روم. چون در تلويزيون پيشنهادهاي زيادي داشتم كه خوب نبود. به همين دليل خيلي دوست نداشتم در تلويزيون كار كنم.، اما در مورد بهروز شعيبي به حضورم در تلويزيون و سريال پرده نشين مطمئن بودم.


يكي از اضلاع مثلثي كه از آن ياد كرديد: حاج آقا شهيدي بود با بازي فرهاد آييش: نگاه تان به اين ضلع از مثلث چيست؟
هدي به حاج آقا شهيدي اعتقاد كاملي داشت. به عنوان پدر، پدر بزرگ: دوست و حامي اصلي اش، نه فقط به عنوان يك روحاني. به همين دليل زماني كه متوجه مي شود حاج آقا شهيدي نگذاشته دخترش را با خودش ببرد، به شدت ناراحت مي شود: چون عميقا به او اعتقاد داشت و به نظرم فرهاد آييش خيلي خوب نقش حاج آقا شهيدي را بازي كردند. حتي سريال را كه تماشا مي كردم از ديدن اين شخصيت منقلب مي شدم. مهرباني و آرامش اين شخصيت دوست داشتني بود.


زماني كه متوجه شديد نقش حاج آقا شهيدي و مهدوي را قرار است فرهاد آييش و هومن برق نورد بازي كنند واكنش تان چه بود؟ اينكه قرار است دو بازيگر كه سابقه كمدي دارند حالادر نقش يك روحاني ظاهر شوند.
خيلي برايم جالب بود و هيجان داشتم ببينم چه اتفاقي قرار است بيفتد. اولين سكانسي كه آقاي آييش و برق نورد لباس پوشيدند و با هم بازي داشتيم، با خودم گفتم، از اين بهتر نمي شد. براي اينكه هر كدام نقش دو روحاني مختلف را بازي كردند و هر دو دلنشين و واقعي بودند. به عنوان بيننده و شخصيت هدي اين دو شخصيت را دوست داشتم.


سابقه طراحي خودتان چقدر در شكل گيري پوشش هدي موثر بود و چقدر اعمال نظر كرديد؟
معمولازماني كه به عنوان بازيگر در پروژه يي حضور دارم در اموري كه سررشته هم دارم خيلي دخالت نمي كنم. ممكن است در مورد رنگ نظر بدهم و بگويم با اين رنگ احساس راحتي نمي كنم، يا اين رنگ به صورتم نمي آيد. چون هر فيزيكي يك نوع پوشش برازنده اش است. در نتيجه در ديگر مسائل دخالتي نمي كنم، به خصوص درمورد تيمي كه كارشان را خيلي خوب بلدند.


مي دانستيد در همين چند هفته كه پرده نشين از تلويزيون پخش شد، نحوه بستن روسري هدي در بين مردم مرسوم شده است؟
چه جالب! نحوه بستن اين روسري برداشتي بود از مدل روسري شخصيت زن فيلم «اشك ها و لبخندها» رابرت وايز كه جولي اندروز بازي مي كرد. البته آن را اسلامي كرديم و براي هدي استفاده كرديم، شكلي كه به صورتم بيايد.


صرفا شما خودتان نقش را پيش برديد يا اينكه مثل بسياري از بازيگران كه خودشان را به دست كارگردان مي سپارند با ذهنيت بهروز شعيبي پيش رفتيد؟
شخصا خيلي وابسته به كارگردان هستم و هر تصميمي كه مي گيرم بايد از ديدگاه كارگردان باشد. براي همين خيلي دوست دارم با كارگردان صحبت كنم و خودم را براي ايفاي نقش به دستش بسپارم. وقتي جلوي دوربين هستم از قبل حتما تمام نكات را با كارگردان چك مي كنم.


اولين و آخرين حضور شما تا قبل از غيبت پنج ساله تان در تلويزيون كار تاريخي بود. هنوز هم به اين ژانر تعلق خاطر داريد؟
كارهاي تاريخي را دوست دارم. چون به شدت هيجان انگيز است. آثار نمايشي تاريخي و حتي كتاب هايش هميشه جذاب است چون در يك دوره زماني ديگري سير مي كنيم. طراحي هاي متفاوت، گريم و در كل جلوه هاي بصري جذابش به كنار: بازيگر آثار تاريخي بايد نقشي را بازي كند كه ديگر وجود ندارد. ضمن اينكه در كارهاي تاريخي بايد آموزش هاي سختي ببينيم. حداقل براي من اين اتفاق افتاده كه مجبور بودم اسب سواري و شمشيربازي را ياد بگيرم و اين براي هر آدمي جذاب است.


بعد از بازي در سريال امام علي(ع) ديگر حضور نداشتيد. اين به دليل پيشنهادهاي مشابهي بود كه داشتيد يا مهاجرت تان شما را از اين عرصه دور كرد؟
البته من بعد از بازي در قطام از ايران رفتم. اما پخش آن تقريبا همزمان با بازگشتم بود كه پيشنهادهايي داشتم و يكي دو تايش را بازي كردم و متاسفانه بقيه پيشنهادها تكراري بود. به همين دليل يك مدت اين حرفه را كنار گذاشتم.


در آن دوره يي كه اين كار را كنار گذاشتيد: نگران فراموش شدن نبوديد؟
آن موقع نه. چون تصميم داشتم ديگر بازي نكنم. نگران فراموش شدن هم نبودم و نيستم چون همان طور كه گفتم پيشنهادها خيلي تكراري بود. يك مدت بازيگري را كنار گذاشتم چون مي خواستم به دنبال زندگي ام بروم. خانواده تشكيل بدهم و... تا اينكه ورود آقايان ممنوع پيش آمد، كه بازگشت خوبي بود.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: