افراد بیشناسنامهای به پشتوانه چند رسانه خود را قیم یک جریان و تابلوی یک جریان سیاسی معرفی میکنند در حالیکه در سابقه آنها چیزی غیر از تندروی وجود ندارد. در هر دو گروه اصلاح طلب و اصول گرا افراد قیم مآبی هستند که در پشت تابلوی رسانه راه تخریب حریف درون گروهی و رقیب را در پیش میگیرند.
تدبیر24: یک فعال سیاسی واقعی ارزش نقد را بهتر میفهمد چه آنکه اگر نقد سازنده باشد به انتقاد شونده فرصت بهتر شدن میدهد. اما فعال رسانهای فرق نقد را با تخریب میداند. او میداند که تهمت و افترا را نمیتوان را با رنگ و لعاب یک رسانه مجازی یا یک روزنامه علیه رقیب سیاسی به کار گرفت. کسی که با هر دو فضا آشنا باشد هم بهتر از هر کس دیگری میفهمد که مرز تخریب و نقد به باریکی مو است و از همه بهتر او میداند راه رقابت سیاسی، در میدان عمل و کنش سیاسی است نه جنگ رسانهای. تنها افراد و گروههایی ضعیف هستند که میخواهند به مدد رسانه برای خود جایگاهی سیاسی و شخصیت سیاسی بیافرینند. این افراد برای رسیدن به هدفشان راه تخریب حریف و ناجوانمردی را در پیش میگیرند و به خیال خود قدم در راه سیاست میگذارند. محمد هاشمی همه اینها به خوبی میداند چرا که عرصه سیاسی را از دوران دانشجویی تجربه کرده است و در لباس فعال سیاسی پیش از انقلاب، معاون وزیر کشاورزی، معاون نخست وزیر، سرپرست وزارت خارجه، معاون اجرایی رئیس جمهور و... سیاست را تجربه کرده است و در عین حال لباس رسانهای ریاست صدا و سیما را هم ده ساله بر تن داشته است. بنابراین هم سیاست را خوب میشناسد و هم رسانه را. موضوع گفتگو را که به او گفتیم از آن استقبال کرد. مشروح مصاحبه محمد هاشمی در ذیل آمده است:
همراه شدن فعالیت سیاسی و اصول اخلاقی مهمترین ویژگی یک فعال سیاسی و رسانهای است. چرا این روزها بازار اتهام زنی و بیاخلاقی در عرصه سیاسی بیش از گذشته به چشم میخورد؟
البته رقابت سیاسی یک اصل پذیرفته شده است. همه گروهها و جریانهای سیاسی تلاش میکنند تا پیروز میدان قدرت سیاسی باشند. باید در نظر داشت که تلاش برای دستیابی به قدرت واقعیت سیاست است. مسلما این تلاشها و رقابتها با نزدیک شدن به انتخابات افزوده میشوند. از آنجا که گروههای سیاسی توقع دارند برنده انتخابات باشند، سعی میکنند از تمام ابزارهای موجود از جمله رسانهها جهت رقابت با رقیب بیشترین بهره ببرند. اما اخلاق آنجا آسیب میبیند که یک گروه سیاسی یا حتی یک حزب رسانه را دستمایه تخریب حریف قرار دهند. در این حالت فعالین سیاسی از مرز اخلاق عبور میکنند و هر روش ناپسندی را برای تخریب حریف مباح میدانند. متاسفانه امروز هم در میان اصول گرایان و هم در میان اصلاح طلبان گروههایی هستند که تنها سنگ اصلاح طلبی و اصول گرایی را به سینه میزنند و با تندرویهایی خود در رسانه مرز اخلاق سیاسی را از بین میبرند. برنده شدن به هر قیمتی با تخریب رسانهای متاسفانه در میان نیروهای تندروی اصول گرا و اصلاح طلب در ایران امروز وجود دارد. ممکن است با استفاده از روزنامه و فضای مجازی رقیب درون گروهی خود را از میدان به در کنند و یا اینکه خود را برای تخریب شخصیتی حریفان محق جلوه دهند. آنچه امروز در فضای رسانهای دو اردوگاه اصلی کشور میبینم، عبور از مرزهای اخلاقی اسلامی است و تخریب شخصیتها در فضای مجازی به هر بهانهای. از آنجا که ما در جامعه اسلامی هستیم، قطعا باید اخلاق اسلامی و نقد منصفانه جایگزین رفتاری شود که امروز از برخی فعالین سیاسی میبینیم.
چرا گفتید تندروهای اصول گرا و اصلاح طلب! مگر تخریب شخصیت و عبور از مرزها از زمان مطرح شدن این گروهها شکل گرفته است؟ چطور میشود ما هیچ گاه مثلا از اول انقلاب تخریب را نداشتهایم؟
از ابتدای انقلاب، رقابت سیاسی و حتی تخریب وجود داشته است. اما نمیتوان انکار کرد که این روزها برخی از جریانهای افراطی مرز اخلاق را از میان بردهاند. چون نمیتوانند با رقیب خود به درستی رقابت کنند از روزنامه و فضای مجازی سوء استفاده کرده و تخریب شخصیت را هدف قرار میدهند. در هر دو جریان سیاسی افراط گرایان در غالب نقد تهمت زدند و در عین دروغ و تخریب را به عنوان راه از میدان به در کردن حریف دیدند.
آیا در هر دو جریان اصلاحات و اصولگرایی این مشکل وجود دارد؟
کسانی هم در جریان اصلاح طلب و هم در جریان اصول گرا وجود دارند که از سالها پیش تهمتها و افتراهای خود را انتقاد جلوه میدهند و در رسانههای خود بیش از هر تخم نفاق را پراکندند.
به طور مشخص در میان اصلاح طلبان این امر توسط چه کسانی و چه رسانههای دنبال میشد؟
کسانی که از همان ابتدای اصلاحات، دنبال عبور از بزرگان بودند. در روزنامهها و فضای مجازی متعلق به خودشان ادعای نقد را داشتند اما آنچه که صورت نمیگرفت نقد بود. بیشتر تخریب بزرگان و رقبا بود. به هر حال بد اخلاقی سیاسی سکه رایج برخی از رسانهها و جریانها است که متاسفانه هزینههای زیادی را هم به اصلاحات و اصول گرایی وارد کردند. این روزها هم تهمت و بیاخلاقی سیاسی بیشتر رواج پیدا کرده است و نام آن را نقد گذاشتهاند.
چرا این روزها، بیاخلاقی سیاسی و تخریب شخصیت بیشتر شده است؟
تعدد رسانهها، روزنامهها و در فضای مجازی رسانههای که هیچ هویتی ندارد موجب شده است، اتهام زنی با کمترین هزینه انجام شود. متاسفانه دلیل اصلی هم نبود احزاب و از سوی دیگر افراد شناسنامه داری است که مسئولیت رسانهها را بپذیرند. این روزها هر گروه سیاسی، با نام نقد گروه رقیب را از میدان بدر کند. حتی در خود جریانهای سیاسی هم این بیاخلاقی وجود دارد. متاسفانه افراد بیشناسنامهای به پشتوانه چند رسانه خود را قیم یک جریان و تابلوی یک جریان سیاسی معرفی میکنند در حالیکه در سابقه آنها چیزی غیر از تندروی وجود ندارد. در هر دو گروه اصلاح طلب و اصول گرا افراد قیم مآبی هستند که در پشت تابلوی رسانه راه تخریب حریف درون گروهی و رقیب را در پیش میگیرند. در حالی قیم هر گروه سیاسی بزرگان و افراد شناسنامه دار آن قوم هستند نه کسانی که رسانه را ابزار تخریب رقبا میکنند.
در اصولگرایان هم به طور مشخص اینکار صورت میگیرد. به طور مثال تلاش برای برانداز نشان دادن اصلاح طلبان از سوی برخی جریانها یا اختلاف افکنی بین اصلاحطلبان. نظر شما چیست؟
برانداز نشان دادن یک گروه یا شخصیتهای سیاسی، امری نیست که بتوان آن را با رسانه نشان داد. بیش از هر چیز ملاک باید قانون و قضا باشد نه رسانه. حتی اگر آن رسانه از جامعیت و کلیت هم برخوردار باشد حق قضاوت در مورد یک جریان سیاسی ندارد. یک شخصیت یا گروه سیاسی نمیتوانند دلیل برانداز بودن یک گروه در رسانه بیان کند، قوه قضاییه برای این روزها پدید آمده است. در محکمه قضا است که ثابت میشود اصلاح طلبان برانداز بودهاند یا خیر. نمیشود در صدا و سیما و چند سایت علیه یک گروه سیاسی آنهم اصلاحات که از طیفهای متعددی تشکیل شده است اظهاراتی را مطرح کرد که قابل اثبات نیست. نسبت برانداز را به یک گروه و جریان دادن کار سادهای نیست.
به هر حال رقبای اصلاحات، طبعا دلایلی را برای اثبات ادعای براندازی مطرح میکنند مانند مسائل ۸۸ و غیره و آن را در رسانههای خود بیان میکنند. در مقابل این دلایل فعالین سیاسی اصلاح طلب چه پاسخی دارند؟
فکر میکنم استفاده از یک مثال برای درک بهتر رفتار برخی از گروههای تندرو بهتر است. در دوران دانشجویی ما که در آمریکا حضور داشتیم اکثر فعالین سیاسی دانشجویی مخالف رژیم گذشته از گروههای چپ و مارکسیست بودند. شعار معروف آنها که مرتب از زبان مبلغینشان جاری میشد این بود که هدف، وسیله را توجیه میکند. حتی در مبارزات درون گروهی هم از هیچ بداخلاقی علیه یکدیگر کوتاهی نمیکردند. این روزها برخی از جریانها و افراد که متاسفانه نام اسلامی را یدک میکشند، از هر روشی برای تخریب حریف بهره میبرند. اولا در مکتب اسلام هدف، وسیله را توجیه نمیکند. حتی خود هدف هم اگر با مکتب همسویی نداشت، باید کنار گذاشته شود. رقابت بر سر کرسیهای سال آینده مجلس و یا خبرگان نمیتواند هدف نهایی یک جریان سیاسی اسلام گرا باشد. بنابراین نباید از هر وسیلهای برای دستیابی به آن بهره بگیریم. اصلاحات مانند هر جریان سیاسی دارای طیفهای متعددی است و طبعا گروهها و افرادی خود را با اصلاحات همراه کردند که هیچ سنخیتی با این جریان نداشتند. طبعا نمیتوان تمام حساب اصلاحات را به نام اصلاح طلب نماها گذاشت. اصلاحات و بزرگان آن شناسنامه دار هستند و نمیشود هر اتهامی را بدون اثبات در دادگاه به آنها وارد کرد. یکسان دیدن همه جریان اصلاحات، طبعا قربانی کردن وسیله برای رسیدن به هدف نهایی که حذف رقیب سیاسی است میباشد. به هر حال من معتقدم که مقابله به مثل اصلاح طلبان، درست نیست. دادگاه صالحه باید تکلیف تهمت زنندگان سیاسی را روشن میکند.
هر دو جریان سیاسی چگونه از افراط گرایی عبور کنند؟
باید در اصلاحات و اصول گرایی با کسانی که به نام انتقاد، رسانه را محل طمع ورزی سیاسی خود قرار دادند مرزبندی شود. باید مرزبندی اصلاح طلبان و اصول گرایان با تندروها هر جریان سیاسی مشخص شود.