کارآگاهان
جنایی وقتی از وقوع قتل در یکی از محلههای شهرستان داراب مطلع شدند به آنجا رفتند
و پیکر غرق در خون مرد جوانی را مشاهده کردند که معلوم بود با ضربه چاقو از پا
درآمده است. افرادی در محل حضور داشتند و در اطراف جسد تجمع کرده بودند.
ماموران
با کمی تحقیق متوجه شدند چند نفر از آنها شاهد جنایت بودند و قاتل را میشناسند.
یکی از آنها به کارآگاهان گفت: «قاتل پسری به نام بابک است که در همین
محله زندگی میکند. او با مقتول درگیر شد و در حالیکه فریاد میکشید تو را میکشم
با چاقو ضربهای به وی زد.»
شاهد
دیگری با تایید حرفهای این مرد گفت: «من و چند نفر دیگر سعی کردیم جلو بابک را
بگیریم اما او بهشدت عصبانی بود و اصلا نمیشد کنترلش کرد. بابک بعد از واردکردن
ضربه به خانه خودش رفت.» ماموران از طریق شاهدان جنایت نشانی خانه مقتول را که در
همان خیابان بود گرفتند و با حضور در آنجا بابک را بازداشت کردند. متهم بعد از
انتقال به پلیس آگاهی به جرمش اعتراف کرد و مدعی شد مقتول مزاحم خواهرش میشد.
بابک گفت: «مدتی بود خواهرم ناراحت بود، چندبار درباره علت
ناراحتیاش از او سوال کردم اما از جوابدادن طفره میرفت. من از دیدن او در آن
وضعیت بهشدت آزار میدیدم برای همین تصمیم گرفتم خودم علت پریشانیاش را پیدا
کنم. بعد از کمی تحقیق فهمیدم قاسم مزاحمش میشود.»
متهم
ادامه داد: «از چند سال قبل قاسم را میشناختم البته هیچوقت با هم صمیمی نبودیم
این مرد راننده سرویس خواهرم بود و از این طریق با او آشنا شده و برایش مزاحمت
ایجاد کرده بود. برای
اینکه مطمئن شوم حدسم درست است موضوع را با خواهرم درمیان گذاشتم و او هم تایید
کرد و گفت قاسم خیلی اذیتش میکند و حاضر نیست از مزاحمتهایش دست بردارد.
با
فهمیدن این موضوع در حالیکه بهشدت عصبانی شده بودم تصمیم گرفتم از قاسم انتقام
بگیرم.» بابک در ادامه اعترافاتش گفت: «با قاسم تماس گرفتم و از او خواستم برای ما
مرغ بخرد و بیاورد او معمولا این نوع کارها را انجام میداد و دستمزد میگرفت.
وقتی به مقابل خانهمان آمد چاقویی برداشتم و جلو در رفتم.
به او گفت به چه دلیل مزاحم خواهرم میشود در جواب گفت هر
کاری که دوست داشته باشد، میکند و کاری هم از دست من برنمیآید این حرفش باعث شد
دیگر نتوانم خودم را کنترل کنم و با چاقو ضربهای به او زدم.» متهم بعد از اعتراف
به قتل روانه زندان شد و پروندهاش در اختیار قضات دادگاه کیفری استان فارس قرار
گرفت. چند روز قبل او پای میز محاکمه رفت و اولیای دم مقتول خواستار قصاص وی شدند.
بابک نیز همان اظهاراتش را در مراحل اولیه تحقیق تکرار کرد
و گفت: «وقتی ضربه را زدم و به خانه برگشتم به دستشویی رفتم تا دستان خونآلودم را
بشویم. همان موقع از کاری که کرده بودم بهشدت پشیمان شدم.
الان
هم تکرار میکنم پشیمان هستم و از اولیایدم مقتول درخواست دارم مرا ببخشند.» بنا
بر این گزارش هیات قضات بعد از شنیدن دفاعیات متهم تصمیمگیری درخصوص این پرونده را
به بعد موکول کردند.