رییسجمهوری پیشین ایران در نامهای به دبیرکل سازمان مللمتحد ضمن محکوم کردن اقدامات خشونتبار و افراطگرایانه در سراسر جهان به هر نام و با هر مسلک و مرامی خواستار اقدام جدی سازمان ملل متحد و سازمانهای بینالمللی و خیرخواهان صلحطلب شد.
تدبیر24:«سیدمحمد خاتمی» که در نامه خود بارها «بانکیمون» را با عناوین مختلف، آقای دبیرکل و عالیجناب خطاب قرار داده، گفته است: «از سازمانمللمتحد، سازمانهای بینالمللی، دولتها، نهادهای مدنی، نخبگان و سرآمدان جهان، انتظاری فراتر از محکوم کردن این حوادث میرود.»
در این نامه آمده است:
من نیز چون شما و صدها میلیوننفر در سراسر جهان از جنایت تروریستی پاریس و رویدادهای مشابه و نگرانکننده پیش و پس از آن که نمونهای از آثار شوم و ضدانسانی تروریسم و افراطگرایی در شرق و غرب عالم است متأثرم و آن را به شدت محکوم میکنم؛ اما آقای بانکیمون، در جهان امروز، خشونت و ناامنی و افراط، جهنمی سوزان آفریده است که همه انسانها، پیروان همه مذاهب، همه ملتها و اقوام را در همه جای جهان در کام خود میکشد، اما مساله این است که آنچه احیانا به نام مبارزه با ترور و خشونت انجام میگیرد نه تنها راهگشا نیست، بلکه متاسفانه گاه آتش این بلای سهمگین را افروختهتر میکند. تروریسم و خشونت، نه جنگ دین و آزادی، نه منازعه شرقوغرب و نه مواجهه میان مذاهب و اقوام و ملل که خطری جدید و جدی است که ریشههای گوناگون دارد و باید این ریشهها را خشکاند و جهان را از پرتگاه «افراطیگری» دور کرد.
آقای دبیرکل، در سپتامبر ۲۰۰۱میلادی برجهای دوقلوی نیویورک در اثر اقدامی تروریستی و تکاندهنده فروریخت و خطر «تروریسم» که پیش از آن هم وجود داشت، به چشم آمد و جمهوریاسلامیایران در نخستین لحظات بروز حادثه، آن را محکوم کرد و پیشبرد «گفتوگوی تمدنها» و طرح «ائتلاف برای صلح» را چاره کار دانست، اما در سویی دیگر پنداشته شد با ائتلاف برای «جنگ علیه تروریسم» که پنداشته میشد پرچم آن در دست جریانهایی چون القاعده است، میتوان ریشه این پدیده شوم را کند؟ اما اگر این شیوه پاسخ میداد چرا امروز شاهد گسترش امواج تروریسم در سراسر جهان هستیم و امواجی که نمونهای از آن در پاریس به چشم خورده هرروز از شرقیترین نقطه عالم تا غربیترین نقطه آن، در عراق و سوریه، در فلسطین و لبنان، در افغانستان و پاکستان، در نیجریه و میانمار و در جای جای عالم خشونت و خون و ترور عرصه را برهمگان از شیعه و سنی و ایزدی و مسیحی و یهودی تا عالم دینی و روشنفکر و سیاستمدار و کودک و پیر و جوان تنگ کرده است!
امروز تنها در خاورمیانه و آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین نیست که امنیت از میان رفته است، بلکه در قلب کشورهای اروپایی و آمریکا نیز هیچکس در امان نیست و بپذیریم که امنیت در جهان به هم پیوسته امروز یا در همه جا برقرار میشود یا هیچکجا روی امنیت را نمیبیند.
اگر صدای گفتوگو، صلح و مدارا که در لحظهای حساس از تاریخ در سازمان ملل طنین افکند و مورد استقبال همگان قرار گرفت، جدی گرفته میشد و با ریشهیابی امور در جستوجوی راهکارهای عملی با ضمانت اجرایی بودیم و سازمانمللمتحد و نهادهای بینالمللی میتوانستند سیاستمداران را وادار به رعایت موازین و ملزومات برقراری صلح کنند و نهادهای مدنی و اندیشمندان و عالمان عالم در این راه گامهای بلندتری برمیداشتند، امروز شاهد چنین وضعیت تلخی نبودیم.
اگر دعوت به «ائتلاف برای صلح بر پایه عدالت» در سال٢٠٠١ و پس از تصویب پیشنهاد «گفتوگوی تمدنها» در هیاهوی جنگ و خون و انتقام و لشکرکشی پس از حادثه تروریستی ١١سپتامبر که خونبارتر از آن حادثه هولناک بود، گم نمیشد و اگر نصایح خیرخواهان مبنای تصمیمات بینالمللی قرار میگرفت آیا باز هم شاهد چنین روزهای تلخی بودیم؟
عالیجناب، آیا فکر کردهایم، نه تنها برپایه تعالیم ادیان و موازین اخلاقی که به اعتبار رهیافتهای علمی و حتی تجارب سیاسی، فقر، محرومیت، سرکوب، اشغال، آوارگی، استبداد و بدتر از همه تحقیر انسان که از سوی حکومتهای فاسد و قدرتهای توسعهطلب بر عالم و آدم تحمیل شده است در پدید آمدن این حوادث شوم چه نقشی دارد؟ اگر به جای مدارا و محبت، نفرت و خشونت و به جای دیگردوستی، دیگرستیزی حاکم شود و آن که قدرتمندتر است خشونت بیشتری را اعمال و از خشونتورزانی که آنان را همسو با منافع خود میداند حمایت کند، آیا در دور باطل خشونت و سرکوب و تحقیر از یکسو و ترور و افراطیگری از سوی دیگر گرفتار نخواهیم شد؟
وقتی میلیونها انسان که سرزمینشان اشغال میشود و فریاد مظلومیت ستمدیدگان و آوارگان در هلهله جنونآمیز اشغالگران سرکوبگر و آدمکش گم شود و بسیاری از قدرتمندان بهجای تنبیه متجاوز، مظلوم و آواره را تحقیر کنند، هویتهای مرگبار برساخته میشود و تروریسم بیوطن حتی از میان غربیان سربازگیری میکند. تروریسم، افراطیگری و به حاشیهراندگی نوع خوب و بد ندارد. نباید تبعیضهای وحشتناکی را که حاصل اعمال ضابطهها و معیارهای دوگانه است از نظر دور داشت.
آقای دبیرکل، موسی(ع) پیامبر عزت و مبارزه با فرعونیت است و مسیح(ع) پیامبر محبت و مهربانی و انسانیت و محمد مصطفی (ص) پیامبر رحمت و آزادگی. آیا پرسیدهایم که اشغال و جنایت و سرکوب به نام موسی و تحقیر انسانها و راهاندازی جنگهای صلیبی جدید به نام عیسی و سربریدن بیگناهان و به بردگی کشاندن زنان و ترور و به خاک و خون کشاندن انسانها به نام محمد هم جنایت علیه بشریت است و هم اهانت بزرگ به این پیامبران عظیمالشأن؟
آقای «بانکیمون»، محبتورزان و مدافعان آزادی و عدالت و حقوق بشر در همه جا و با هر آیین و مشرب و مسلک مخالفان با تبعیض و تحمیل و طرفداران برخورداری همگان از برکات زندگی و حق و حرمت در جهان کم نیستند، ولی صدایشان شنیده نمیشود! باید عملا به فکر راهکارهایی بود، که این صداها بهتر به گوش برسد. امروز وقت آن است که نهادهای بینالمللی با همه سرآمدان عالم، همه دولتها و همه نهادهای مدنی به علل و عوامل گوناگون پدید آمدن این وضع ناگوار بیندیشند و منصفانه و واقعبینانه درصدد مبارزه با آن برآیند.
عالیجناب، من میدانم که آنچه طی زمانی دراز شکل گرفته است و منجر به تبعیض و بیعدالتی و عقبماندگی ملتها و استقرار نظامات ناعادلانه بینالمللی و نهایتا تولید خشونت و افراطیگری شده است نه با گفتار و اندرز از میان میرود و نه به سرعت و به یکباره. من میدانم که تعصب و جهالت و کژاندیشی در میان جریانهایی که عقبماندگی و تحقیرشدگی خود را مبدل به نفرت کردهاند و خشونت و ترور را راه استیفای حقوق از دسترفته خود کردهاند و با کمال تاسف بر اندام رفتار زشت و غیرانسانی خود جامه تقدس میپوشانند و از این راه به انسان و ارزشهای متعالی و مقدس خیانت میکنند، با نصیحت خیرخواهان و حتی بیانیه و تظاهرات و راهپیمایی به سادگی دست از جنایت برنمیدارند و نیز میدانم که توسل به زور و خشونت برای نابود کردن این جریانها هم همانگونه که به تجربه نیز ثابت شده است، جز به عمیقتر شدن گرایشهای انحرافی و بسط و گسترش این جریانهای منحط نمیانجامد و حتی گاه سبب مظلوم نشان دادن آنها و جذب و جلب بیشتر تحقیرشدگان به سوی آنان نیز خواهد شد.
من میدانم که امواج سهمگین اسلامهراسی که موجب برانگیختن خشم و نفرت بخشهایی از افکار عمومی علیه اسلام و مسلمانان و توجیهکننده هرگونه اهانتی به مقدسات ملتها و اقوام از یک سو و مشروع نشان دادن اقدامهای تجاوزکارانه علیه ملتهای مظلوم، به خصوص مسلمانان از سوی دیگر میشود و نیز غربهراسی که حاصل عدم تفکیک میان جنبههای استعماری سیاستهای غربی در خارج از مرزهای ملی کشورهای غربی با جنبههای تمدنی و فرهنگی مغرب زمین که لااقل دستاوردهای مثبتی برای خود غربیان داشته است میباشد به سادگی و با توصیههای اخلاقی و سیاسی از میان نخواهد رفت. اما نمیتوان از تجارب و تلاشهای عملی نیز غافل ماند. جلبتوجه واقعی جهانیان و دستاندرکاران عالم اندیشه و عمل به دور از احساسات، مسوولیتی جهانی و انسانی است.
ریشهیابی وضعیت و واقعیت تلخی که به صورت خشونت و افراطگرایی، چه از سوی دولتها و چه جریانهای سیاسی و عقیدتی بروز کرده است و تروریسم تنها یکی از جلوههای وحشتناک و ملموس آن است، نخستین گام برای یافتن راهحلی است که اگر ارایه شود بدون تردید مورد اقبال افکار عمومی عالم و نیز همه خیرخواهان صلحطلب و انساندوست قرار خواهد گرفت و اندک اندک موجب انزوای افراطیون و خشونتگرایان و انشاءالله محو آن از صحنه بینالمللی خواهد شد. من به سهم اندک خود پیشنهاد میکنم سازمان ملل متحد با شجاعت در این راه گام بردارد و عالمان و اندیشمندان، روشنفکران، سیاستمداران، دولتها و نهادهای مدنی را برای اقدامی عاجل با هدف تحقق آشتی تاریخی که از اهداف مهم گفتوگوی فرهنگها و تمدنها است در این سو فراخواند. بنیاد گفتوگوی تمدنها نیز آمادگی آن را دارد با بازخوانی تجربه خویش و با مشارکت اندیشمندان خیرخواه و صلحطلب جهان در حد توان خود به بلندتر شدن صدای گفتوگو و صلح و نزدیکتر شدن به جهان عاری از خشونت و افراط کمک کند.
آقای دبیرکل،نگذارید و نگذاریم جهان و انسان تحت هیچ عنوانی در معرض هراس، ناامنی و مخاطره باقی بماند. باید از کیان دین، آزادی، عدالت، اخلاق و گفتوگو و صلح به جد دفاع کرد.