سام سکوتی بداغ - آنها که فوتبال کردهاند و یا فوتبال زیاد دیدهاند خوب میدانند که یکی از بهترین استراتژی های داخل مستطیل سبز، حمله است و بعضا مربیانی هستند که بهترین دفاع را هم حمله میدانند و برای گل نخوردن، دست به حمله میزنند تا تیم حریف را در زمین خودش حبس کنند و اجازه حمله را از حریف بگیرند.
فوتبال ما هم این روزها و در جایی که نتوانست تاکتیک های آقای مربی را در داخل زمین بازی به درستی اجرا کند و کارلوس پرتغالی موفق نشد نتایجی بهتر از امیر ایران بگیرد، به تنهایی در حال اجرای تاکتیک حمله برای جلوگیری از گل نخوردن است و متأسفانه جامعه فوتبال جز در اندک مواردی گول همین تاکتیک را خوردهاند و مشغول بازی در زمین مرد چشم آبی هستند!
با مرور تاریخچه جام ملتها همگان میبینند که تیم ملی (البته میلی آن هم میل آقای کیروش) کار خاصی انجام نداده و حتی مسئولین فدراسیون فوتبال با لابی گری، قانون کشور را در مقطعی زیر پای خواسته ملی و البته باز هم اصرار مربی میلیاردی ذبح کردند تا تمامی بهانه را از ایشان گرفته باشند اما دریغ از ذرهای خم شدن آقای سر مربی در مقابل این همه شکست های پیاپی و خسارت بار! و بزرگی ملتی که تمام داشتههای خود را به دست کسی دادند که بتواند با آن بزرگی کند و ایشان فقط تیم ما و برخی از بازیکنان بزرگ و امروز هم سرمربیان وطنی را تحقیر کردند.
در لیگی که دستمزد داوران آن سالهاست پرداخت نشده است و فدراسیون فوتبال از کسری بودجه ناله و افغان میکند، در لیگی که هزینه کردن در فوتبالی که هزینه کرد سطوح پایه آن به چند میلیارد هم نمیرسد، یک آقای سرمربی چندین میلیارد دستمزد میگیرد تا همان کاری را بکند که امیر قلعه نوعی بسیار بهتر و آن هم بدون باخت به لبنان و شکست در ضربات پنالتی در مقابل فینالیست این جام برای کشورمان به ارمغان آورده بود!
حال که آقای کیروش با حمایت تمام قد فدراسیون نتایج ضعیف و غیر قابل دفاعی گرفته است، بهترین دفاع را حمله برگزیده است و به دو تن از اسطورههای دو باشگاه پایتخت و سرمربیان در تیم پر طرفدار حمله ور شده است تا تمرکز قلم و زبان رسانهها را بیشتر معطوف به جنگ زرگری خود با الگوهای این دو باشگاه بکند تا نقد و بررسی عملکرد تاریخی خودش!
کاش رنگ چشم که برای فدراسیون عامل مهمی است، پاسپورت اروپایی و غربی که فاکتور دوم فدراسیون آقای کفاشیان بوده است، دکمههای باز پیراهن تا سر سینه و توهین کردن به فوتبال ملی از شاخصههای تصمیمگیری برای انتخاب سرمربی نبود و در نهایت کاش فوتبال را مدیران ورزشی و یا مدیران موفق مدیریت میکردند تا آنگه چون رئیس وقت تربیت بدنی نتوانست رئیس فدراسیون شود "پس شما برو و ریاست کن" ملاک تصمیم گیری باشد.
به امید آن روز