اولياي الهي به سبب رسيدن به اين مقام داراي درجات و مقاماتي هستند كه مختص و منحصر به آنان است به گونه اي كه از تسلط شياطين جني و انسي در امان هستند و خود نوعي ولايت نسبت به ديگران دارند كه ريشه در همان ولايت الهي دارد و به عنوان خليفه و جانشين خدا عمل مي كنند.
به گزارش تدبیر24 به نقل از باشگاه خبرنگاران، اميرمؤمنان علي(ع) همواره بر نقش مردم در تحقق اهداف دولت و امت تاكيد داشت؛ زيرا همه هدف وحي و پيامبران و اوصياء و اولياي الهي(ع) تعليم و تزكيه است تا مردم جايگاه والاي خويش را بشناسند و حقوق خود را بدانند و در مقام انسانيت و خلافت الهي، تكاليف خويش را در برابر خود و ديگر آفريده ها به درستي بجا آورند. پس مدار و محور دين و پيامبران، دولت اسلامي و رهبران ديني، مردم است.
براين اساس در آموزه هاي اسلامي مردم از برترين جايگاه برخوردار هستند و همه چيز در خدمت ايشان است. دانشمندان و عالمان و رهبران موظف هستند تا مردم را به حقوق خويش آگاه سازند تا آنان خود زمام امور را به دست گيرند و در چارچوب عقل و وحي و براساس آموزه ها و احكام عقل و دين، زندگي خود را سامان دهند و حقوق خود را مطالبه كنند.
اينجاست كه مسئله ولايت و نظارت مردمي مطرح مي شود؛ زيرا اين مردم هستند كه ولي نعمت همه دولت و مسئولان هستند نه اينكه دولت و مسئولان ولي نعمت مردم باشند. به سخن ديگر، دولت و مسئولان و رهبران خادمان مردم هستند و اين مردم هستند كه صاحبان حقيقي دولتند.
مسئله ولايت به معناي سرپرستي مبتني بر محبت از اصطلاحات اسلامي و قرآني است. ولايت بيانگر نوعي رابطه عاطفي و عقلاني دو سويه است كه هر سو، حقوق و مسئوليتي در قبال سوي ديگر دارد. همه ما با ولايت والدين بر فرزندان آشنا هستيم. والدين سرپرستاني هستند كه از روي عقل و عاطفه، فرزندان را زير بال و پر خود مي گيرند و همه نيازهاي آنان را برآورده مي سازند. غير از تغذيه به تعليم و تربيت آنان اقدام مي كنند و عاشقانه و از روي مهر و صفا فرزندان را پرورش مي دهند تا به جايي برسند كه خودشان بتوانند مستقلا زندگي خود را به عهده گيرند.
نوعي رابطه ولايي ميان خدا و خلق وجود دارد كه خيلي فراتر از رابطه ميان والدين و فرزندان است. اينجاست كه اشخاصي به عنوان اولياي الهي مطرح مي شوند. (يونس، آيه 62؛ شوري، آيه 6) اين افراد به سبب نوعي همانندسازي ميان خود و خدا به اين مقام مي رسند. اينان در گام نخست زندگي خود، رنگ خدايي مي گيرند و سپس در ادامه با زندگي شريعت محور و عبوديت و عبادت به جايگاهي مي رسند كه از آن به مقام متالهين و ربانيون ياد مي شود. (آل عمران، آيه 79)
اولياي الهي به سبب رسيدن به اين مقام داراي درجات و مقاماتي هستند كه مختص و منحصر به آنان است به گونه اي كه از تسلط شياطين جني و انسي در امان هستند و خود نوعي ولايت نسبت به ديگران دارند كه ريشه در همان ولايت الهي دارد و به عنوان خليفه و جانشين خدا عمل مي كنند.
تكاليف و وظايف مومنان نسبت به هم
در مرتبه اي پايين تر ميان افراد مومن يك رابطه ولايي است كه آن نيز ادامه ولايت الهي است. در پايين ترين درجه و مرتبه، رابطه ولايي ميان مسلمانان برقرار است. هر مسلماني نسبت به مسلمان ديگر از ولايت برخوردار است. اين ولايت دو سويه، موجب مي شود تا حقوق و تكاليفي براي آنان مطرح شود. پيامبر گرامي(ص) در بيان اين ولايت مي فرمايد: كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته؛ هر يك از شما شبان و مسئول نسبت به ديگران است.
خداوند مي فرمايد: مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند كه به كارهاي پسنديده وا مي دارند و از كارهاي ناپسند باز مي دارند و نماز را برپا مي كنند و زكات مي دهند و از خدا و پيامبرش فرمان مي برند. آنانند كه خدا به زودي مشمول رحمتشان قرار خواهد داد كه خدا توانا و حكيم است. (توبه، آيه 71)
اين بدان معناست كه هر مسلمان و مومني داراي حقوق و تكاليفي نسبت به خود و ديگران است. شناخت اين حقوق و تكاليف است كه موجب رهايي انسان از خسران و زيان ابدي مي شود كه همگي در دنيا گرفتار آن هستند؛ چرا كه انسان ها تنها با شناخت اين تكاليف نسبت به خدا و خلق و حقوق خود و ديگران و انجام آنهاست كه مي توانند خوشبختي را دريابند و در دنيا و آخرت سعادتمند شوند. (سوره عصر)
البته از آن جايي كه شناخت اين حقوق و تكاليف از عهده عقل برنمي آيد؛ چرا كه عقل كليات را درك و اثبات مي كند ولي در بيان جزئيات و شناخت آن درمي ماند؛ وحي به مدد عقل آمده است تا تمام اين تكاليف و حقوق را بيان كند و حتي رهبراني را فرستاده و معرفي كرده كه براساس آن مردم، هم راه را بشناسند و هم چگونگي عمل را بدانند. اين افراد كه همان پيامبران و اولياي الهي هستند، به عنوان اسوه هاي نيك و الگوي برتر و كامل معرفي شده اند. (احزاب، آيه 21 و آيات ديگر)
از جمله اين اسوه هاي نيك و برتر قرآني حضرت مولي الموحدين اميرالمومنين علي(ع) است. (نساء آيه 59؛ آل عمران، آيه 61؛ مائده، آيات 3 و 54 و آيات ديگر) ايشان به سبب آنكه انسان كامل و معصوم و متاله و رباني است، خليفه الهي است و از همان ولايت كامل و مطلق الهي برخوردار است. ايشان براساس همان قاعده ولايت عمومي و همگاني كه در قرآن براي هر مسلمان و مومني بيان شده، خواهان نظارت كامل مردم است تاحقوق و تكاليف، چنان كه عقل و وحي بيان كرده، اجرا شود.
نظارت مردمي، ولايت الهي
انسان به هر دليلي چون استخدام چنانكه علامه طباطبايي معتقد است يا به سبب خلقت الهي كه زوج و جفت آفريده است يا هر دليل ديگر، موجودي اجتماعي است. همين مسئله موجب مي شود تا انسان ها از نظر روحي و عاطفي يا تعاون و همكاري به يكديگر نيازمند باشند و اجتماع را تشكيل دهند؛ چرا كه به تنهايي نمي توانند به كمال برسند و راه رشد را بپيمايند.
دست كم هيچ مرد و زني به تنهايي كامل نيستند و به كمال نمي رسند و از بسياري جهات كمالي نياز دارند كه در كنار هم باشند تا بسياري از تجربيات كمالي از جمله عشق و مودت و ايثار و سكونت و آرامش را درك كنند. آرامش و عشق و محبت و مودتي كه از طريق زوجيت به دست مي آيد هرگز با عوامل ديگر به دست نمي آيد.
اميرمؤمنان علي(ع) در سخني نكته اي را مورد توجه قرار مي دهد و در آن معلوم مي دارد كه مثلاً قدرت واقعي جز از طريق جماعت به دست نمي آيد. آن حضرت(ع) مي فرمايد: الزموا السواد الاعظم، فان يدالله مع الجماعه و اياكم و الفرقه فان الشاذ من الناس للشيطان كما ان الشاذ من الغنم للذئب؛ همواره با جمعيت و اجتماع باشيد كه دست خدا همراه آن است. از جدايي و پراكندگي بپرهيزيد كه انسان تنها، اسير شيطان است، همان گونه كه گوسفند دور از گله، طعمه گرگ است. (نهج البلاغه، خطبه127)
البته همه اجتماعات انساني، موجب رسيدن به كمال نيست؛ بلكه تنها اجتماع خردمندان و اهل فطرت و عقل است كه اين گونه است؛ چراكه داراي يك نوع تقواي عقلاني است كه عقل نظري و عملي مستقل بدان رهنمون مي شود. از جمله اينكه عقل به حسن عدالت و قبح ظلم يا حسن وفاي به عقد و عهد و يا حسن امانت و قبح و زشتي بي وفايي و خيانت حكم مي كند. اينها بخشي از اصول اخلاقي عقل است كه شريعت و وحي نيز آن را تأييد و امضا كرده است.
پس هر اجتماعي ازنظر عقل و وحي، اجتماع رشدي و مناسب نيست، بلكه اجتماعي كه بر شرك كه ظلم بزرگ است (لقمان، آيه31) يا كفر فرمان مي دهد و يا براساس كارهاي ضداخلاقي و زشت چون فجور و هنجارشكني و منكرات مي رود (نوح، آيه27) اجتماعي است كه مي بايست از آن پرهيز كرد؛ چراكه چنين اجتماعي انسان را به شقاوت و بدبختي دنيا و آخرت گرفتار مي كند. (همان)
جامعه سالم ازنظر اميرمؤمنان علي(ع) جامعه اي است كه در آن مردم حقوق حكومت را ادا كنند و حكومت نيز حقوق مردم را رعايت كند. حق و عدالت در ميان آنها قوي و نيرومند و راه دين و دينداري استوار و جاودانه است و نشانه هاي تحقق عدالت اجتماعي نمايان است. امور زندگي فرد و جامعه در مجراي اصلي خود قرار گرفته و جامعه و زمانه اصلاح مي شود. (همان، خطبه 216)
جامعه آلوده و ناسالم جامعه اي است كه گوينده حق در آن اندك و زبان از گفتار راست ناتوان و گنگ و حق جويان در آن خوار و ذليل هستند. (نهج البلاغه، خطبه233) در چنين جامعه اي رعيت و ملت بر حكومت خويش چيره و يا حكومت و رهبر بر مردم ظلم روا مي دارد. نظم اجتماعي در آن فروپاشيده و نشانه هاي جور و ستم، آشكار و اعمال ناروا در امور دين در آن فراوان است. (همان، خطبه 216)
جامعه همان گونه كه هدف ها و روش هاي خاصي را به عنوان فلسفه و سبك زندگي انتخاب مي كند، ناچار به ايجاد دولت و حكومتي است كه آن اهداف را در چارچوب آن روش هاي خاص يعني سبك زندگي مخصوص به آن جامعه پيش مي برد. از اين رو اميرمؤمنان علي(ع) از لزوم برقراري حكومت در جوامع بشري سخن مي گويد و مي فرمايد: مردم نياز مبرم به حكومت و رهبري دارند؛ خواه نيكوكار باشد يا بدكار. مؤمنان در سايه حكومت و برقراري نظم اجتماعي به كار مفيد خويش سرگرم مي شوند و كافران نيز از زندگي مادي خود بهره مي برند. بايد حكومتي وجود داشته باشد تا مردم زندگي عادي خود را تداوم بخشند تا ماليات هاي كشور جمع آوري گردد و دشمنان مهاجم، دفع شود و امنيت در جاده هاي كشور حكم فرما باشد. (همان، خطبه40)
آن حضرت(ع) مي فرمايد: از ميان حقوق الهي، بزرگ ترين حقي كه واجب شده همان حق حكومت و رهبري اسلامي بر مردم و حق مردم بر حكومت و رهبر است. اين فريضه ارزشمند را بر هر كدام از زمامداران و رعايا قرار داده است؛ زيرا رعايت حقوق حكومت و مردم مايه الفت و پيوستگي آنان با يكديگر و عزت و نيرومندي دين شان است. (همان، خطبه216)
اما شكي نيست كه حكومت و قدرت مانند هر كار ديگري نيازمند نظارت دائمي است؛ البته در اسلام مسأله اي به نام قدرت معنايي ندارد و دولت از ولايت برخوردار است نه قدرت. ولايت به معناي سرپرستي از روي محبت است؛ بنابراين مانند سرپرستي والدين بر فرزندان است كه بيش از آنكه سرپرست سود برد فرزند سود مي برد و اينگونه است كه ولايت اولياي امور، نوعي خدمت گزاري عاشقانه است؛ زيرا هركسي كه در مرتبه بالاتري از ايمان قرار مي گيرد درمي يابد كه سعادت واقعي در خدمت به مردم و از مصاديق عبادت الهي است.
مردم باتوجه به كتاب و قانون و سنت ها و سيره پيشوايان دين از مسئولان مي خواهند كه همان گونه رفتار كنند و از دايره عدالت و انصاف بيرون نروند. اگر امت اسلام به سنت ها و سيره هاي پسنديده عقلاني و وحياني انس بگيرد و عادت كند، نسبت به هرگونه انحراف حساس مي شود و گوشزد مي كند و اجازه نمي دهد كه كاري به فساد و انحراف برود. (نهج البلاغه، نامه53)
البته اميرمومنان علي(ع) به اين نكته توجه مي دهد كه مردم همواره رهبران اجتماعي را الگوي رفتاري خود قرار مي دهند، زيرا آنان را انسان هاي موفق مي شمارند. پس از ايشان پيروي كرده و آنان را اسوه خود قرار مي دهند. اگر اولياي امور و مسئولان حكومتي افراد غيرصالح انتخاب شوند، در يك فرايند، سنت هاي پسنديده دگرگون مي شود و مردم به سنت ها و آن سبك زندگي خوي مي گيرند كه اولياي غيرصالح در پيش گرفتند. از اين رو حضرت بر انتخاب صالحان براي مصادر امور تاكيد كرده و مي فرمايد: مردم بدون اصلاح زمامداران و حاكمان، اصلاح نمي گردند و اولياي امور نيز جز با درستي و استقامت مردم يك جامعه اصلاح نمي شوند. (همان، خطبه 216)
پس شكي در اين نيست كه مردم و دولت در يكديگر تاثير دارند، هرگاه دولت فاسد شود ملت اگر با استقامت در دين و سبك زندگي خود دولتمردان را اصلاح نكند، خود نيز فاسد مي شود. پس مي بايست همواره بر كار اولياي امور نظارت داشته و آنان را در كوچك ترين انحراف به استقامت و اصلاح امور وادار سازند، زيرا تغييرات فرهنگي به كندي انجام مي گيرد و چنان مانند خوره و سلول هاي سرطاني رشد مي كند كه جامعه ناگهان با مرگ و فساد مواجه مي شود.
راه نظارت مردمي از نظر اميرمومنان(ع)
اميرمومنان علي(ع) همان گونه كه اصل كلي نظارت مردمي را بيان مي كند، راه هاي نظارت را نيز تشريح مي نمايد تا مردم در چارچوب آن بتوانند به اصلاح رفتار دولت بپردازند:
1-تقويت روح مسئوليت پذيري: مردم بايد به اين حد از بلوغ فكري برسند كه فعالانه در همه امور مشاركت داشته باشند و خود را كنار نكشند. رهبران الهي همواره بر اين مطلب توجه داده اند كه مردم، حقوق خويش را بشناسند و براي تحقق آن قيام كنند. (حديد، آيه 25) هدف ايشان ايجاد روحيه مسئوليت پذيري و دفاع از حق و حقوق خود و قيام حتي به شمشير بوده است. اميرمومنان علي(ع) نيز مي فرمايد: اي مردم از خدا بترسيد و پرهيزگار باشيد، زيرا از همه شما در روز قيامت بازخواست خواهد شد. شما مسئول امور آفريده هاي خدا حتي از شهرها و حيوانات خواهيد بود. خدا را اطاعت كنيد و از فرمانش سرپيچي نكنيد. هرگاه نيكي و خوبي ها را مشاهده كرديد، انتخاب كنيد و اگر بدي ديديد از آن اعراض كنيد. (خطبه آيه 127)
خلافت الهي انسان مقتضي اين معناست كه نسبت به آباداني زمين (هود، آيه 61) و حتي پرورش حيوانات و حمايت از آنان بكوشند. پس نقش ايشان در برابر مسئولان و رهبراني كه هدايت جامعه را به عهده گرفته اند بيش از هر كسي و هر چيز ديگري است و مي بايست كاملا رفتار و افكار آنان را ردگيري كنند و در صورت انحراف و كژي، به عدالت و استقامت وادار سازند و اصلاح نمايند.
2-تقويت اعتقاد به معاد: معاد نقش بسياري در تغيير و اصلاح رفتار آدمي دارد. اگر كسي دنيا را تنها دري به سوي جهاني ديگر بداند و اين كه هر كاري را مي بايست پاسخ گو باشد و خداوند از مثقال ذره هم نمي گذرد (زلزال) در اين صورت هم كارهاي خويش و هم كارهاي ديگران را زيرنظر مي گيرد تا براساس آموزه هاي عقلاني و وحياني باشد. اميرمومنان(ع) در بسياري از نامه ها مردم و دولتمردان و كارگزاران را به اين نكته توجه مي دهد تا كارهاي خويش را براساس معاد و بازخواست روز جزا هماهنگ سازند. (همان، خطبه27)
3- زنده كردن روح تعهد و وفاداري: انسان چنان كه اميرمؤمنان علي(ع) فرمود در برابر خود و بلكه همه موجودات هستي مسئول است؛ زيرا مقتضاي خلافت الهي اوست. از اين رو، ستم كردن بر مورچه را نيز ناروا و گناه مي شمارد و حاضر نيست تا در برابر همه عالم حق مورچه اي به ستم ستانده شود: سوگند به خدا اگر همه عوالم هفتگانه عالم هستي را به من بدهند تا پوست جويي را از دهان مورچه درآورم هرگز انجام نخواهم داد. (همان، خطبه 224) او حاضر نيست براي هوي و هوس خود غذاي لذيذ بخورد در حالي كه مي داند مردم در گوشه اي از حجاز و يمامه قرص ناني ندارند. (همان، نامه45)
4- تقويت روح تعاون و همكاري: اسلام بر تعاون و همكاري در كارهاي نيك و پسنديده تأكيد مي كند: تعاونوا علي البر و التقوي. بنابراين اگر جامعه اسلامي از چنين روحيه مشاركت در كارهاي خير و نيك برخوردار شود و همگي نسبت به كارهاي دولت حساس باشند تا به كارهاي نيك بپردازد، در آن صورت جامعه مطلوبي مي شود. امام علي(ع) مي فرمايد: از حقوق واجب الهي بر بندگان اين است كه به اندازه توانايي خود در خيرخواهي و نصيحت به ديگران بكوشند و براي برقراري حق و عدل همكاري و هماهنگي داشته باشند. (همان، خطبه 216)
5- اجراي امر به معروف و نهي از منكر: امر به معروف و نهي از منكر مهم ترين دستور و راهكار نظارتي است كه اسلام بيان كرده است. اين اصل بسيار مهم امام حسين(ع) را به قيام عليه دولت يزيدي وا مي دارد. امر به معروف و نهي از منكر از تمام خوبي ها برتر و بالاتر است: تمام اعمال نيك حتي جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهي از منكر همانند قطره اي در برابر درياست. (نهج البلاغه، حكمت 374) از نظر امام نظارت مردمي از مصاديق جهاد و جنگ مقدس است: جهاد در راه خدا چهار قسم است كه دو قسم آن بر امر به معروف و نهي از منكر تكيه دارد. (همان، حكمت31) امام علي(ع) مي فرمايد: آن دو از صفات الهي است كه نه اجل و مرگ را نزديك مي كند و نه از روزي مي كاهد (همان، خطبه156)
اينها نمونه هايي از راهكارهايي است كه امام علي(ع) براي نظارت مردمي بيان كرده است. به هر حال، در اسلام نظارت مردمي بر كاركرد مسئولان و رهبران جامعه امري ضروري و لازم است كه موجب رشد و بالندگي جامعه و افزايش مشاركت سياسي و اجتماعي مي شود و اهداف جامعه به شكل ساده تر و آسان تري تحقق مي يابد.