آموزش کودکان برای فردای بهتر سرزمین

آموزش کودکان برای فردای بهتر سرزمین

شینا انصاری - روز جهانی و هفته ملی کودک فرصتی است برای پرداختن به دغدغه‌ها، مشکلات، بحران‌ها، علاقه‌مندی‌ها و حقوق کودکان، این جوانه‌های زندگی و امیدهای آینده. کودکان در نقاط زیادی از دنیا در حالی اولین قربانی سیاست، فقر، خشونت و جنگ هستند
جهان در آستانه‌ی بازچینش رقابت

جهان در آستانه‌ی بازچینش رقابت

محمدمهدی محمدی-رقابت‌پذیری در سال ۲۰۲۵ تنها یک رتبه‌بندی نیست، بلکه نمایی است از آنچه جهان به سمتش می‌رود: ثبات، شفافیت، و هوشمندی سیاست. کشورمان اگر بخواهد سهمی در آینده اقتصادی جهان داشته باشد، باید نه‌تنها در زمره بازیگران مهم این تغییر جهانی و همکار در سازمان های جدید بین اللملی قرار بگیرد، بلکه باید طراح مسیر خود با پایبندی به موازین و استراتژی های خود باشد. مسیری که از درون طراحی، اصلاح و اجرا می‌شود، نه از بیرون تحمیل.
چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴ - 2025 October 15
کد خبر: ۴۶۹۶۸
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۶

عنایت امام رضا (ع) به آقای بازیگر

زیباترین خاطرات زندگی هر فردی در جایی ویژه از قلبش جای دارند که هر وقت دلش از سختی روزگار می‌گیرد، به آنها رجوع می‌کند و آرام می‌شود.
تدبیر24: عزت‌الله انتظامی اظهار داشت: زیباترین خاطرات زندگی هر فردی در جایی ویژه از قلبش جای دارند که هر وقت دلش از سختی روزگار می‌گیرد، به آنها رجوع می کند و آرام می‌شود.
 
وی افزود: من هم در این حکایت، جای ویژه و بسیار خاصی را به یکی از بهترین خاطرات زندگی‌ام در این سال‌ها که از خدا عمر گرفته‌ام قرار داده‌ام، جایی که هر وقت به خاطره‌ام رجوع می‌کنم، قلبم متبرک و نورانی می‌شود. یادش به خیر! سال‌ها پیش برای حضور در فیلم «شب» رسول صدرعاملی به مشهد الرضا(ع) رفتم و طی مدتی اقامت در این شهر مقدس و البته زیارت حرم امام رضا(ع)، ایفاگر نقشی متفاوت در فیلمی با محوریت زیارت امام هشتم(ع) بودم.
 
انتظامی بیان کرد: بازی من در آن سن و سال و دشواری‌های سالمندی، بدون عنایت و محبت امام رضا(ع) محقق نمی‌شد و من آن لحظات را به‌نور این امام مهربان طی کردم.
 
اما خاطره جالبی از آن روزها در ذهنم نقش بسته: یکی از روزهای تصویربرداری در حرم، پس از چند ساعت کار، مشغول استراحت بودم که صدای محزونی توجهم را جلب کرد. برگشتم، پشت سرم را نگاه کردم، جوانی حدوداً ۳۰ساله بود که با تلفن همراهش به بیماری امید شفای امام رضا(ع) می‌داد.
 
مدام تکرار می کرد: «من گوشی رو گرفتم مقابل ایوان طلا. با آقا حرف بزن. درد دل کن. مطمئن باش که صدای تو رو از پشت تلفن می‌شنوه و جواب می‌ده». آن جوان به مخاطب پشت تلفن می‌گفت: «گوشی رو بده به علیرضا.» و بعد از چند دقیقه، صدای ریز و بی‌رمق پسربچه‌ای را که گویا بیمار بود از آن طرف خط شنیدم که می‌گفت: «الو! عمو! گوشی رو بده به امام رضا(ع)».
 
صدای هق‌هق گریه‌های عمو بود که به برادزاده‌اش می‌گفت: «عزیزم! گوشی رو به آقا دادم. خودت باهاش حرف بزن». این خاطره هنوز هم برایم تکان‌دهنده است و اطمینان دارم که آقا در هر شرایطی جواب می‌دهند، چرا که خودم نیز سال‌ها پیش برای پسرم که در برلین تصادف کرده بود نذر کردم که اگر خوب شد، شب‌های عید به زیارت امام رضا(ع) بروم و شکر خدا پسرم خوب شد.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: