تدبیر24: تحولات خاورمیانه بسیار زود رخ میدهد و فرصتی برای تغییر در سیاست کشورها نمیگذارد. مانند همین سیاست تنشزدایی که دکتر حسن روحانی از زمان تبلیغات قبل از انتخابات 24 خرداد 92 تا به امروز بر آن تاکید دارد اما این تنشزدایی همانطور که محمدعلی سبحانی، سفیر سابق ایران در لبنان و اردن مطرح کرد نیازمند آمادهبودن شرایط است که اکنون جنایات داعش سدی در برابر این تنشزدایی شده است. روحانی از زمان حضور در جایگاه ریاستجمهوری بسیار کوشید تا با تقویت ظریف در جایگاه وزیر امورخارجه به ترمیم این عرصه بپردازد که موفقیتهای آن در بخش مذاکرات هستهای مشهود است.
در همین راستا محمدعلی سبحانی با «آرمان» به گفتوگو پرداخت که در ادامه میخوانید:
دیپلماسی خاورمیانهای دولت روحانی تا چه اندازه توانسته است که موفق عمل کند؟
بعد از روی کارآمدن دولت آقای روحانی، تغییراتی در سیاستهای دیپلماتیک ایران به وجود آمده است. این تغییرات هرچند اندک ولی قابلتوجه است. دیپلماسی خاورمیانهای ایران متناسب با شرایطی که در منطقه به وجود آمده، باید تغییر کند. در سالهای گذشته شرایط در خاورمیانه تغییر کرده است و در یکی، دو سال گذشته متناسب با این تغییرات از طرف ایران نیز تغییراتی در مورد دیپلماسی خاورمیانه به وجود آمده ولی تفاوتهای ماهیتی و بهطور جدی بهوجود نیامده است.
درست است که در بحث خاورمیانه یک دیدگاه و نگرش مخصوصی از طرف ایران وجود دارد و دولتها متناسب با ویژگیهای خوشان عملکردهایی را دارند اما در سیاستهای ایران لزوما باید تغییراتی ایجاد شود. میتوان گفت ما دراین مدت تغییراتی داشتهایم ولی تغییرات بیشتری لازم است. بهطورکلی دولت بهتنهایی نمیتواند برای این تغییر در دیپلماسی خاورمیانه بیش از این کاری انجام دهد چرا که رفتار کنشگران روی رفتار ما اثر میگذارد و در چنین شرایطی دولت نمیتواند تغییراتی را بهوجود آورد. کشورمان به دلایلی دچار مشکل در سیاست خاورمیانهای شده است به این دلیل که رفتار کنشگران منطقهای و بینالمللی در خاورمیانه بسیار متفاوت است. هر دولت و قدرت منطقهای و هر قدرت جهانی متناسب با نیازها و منافع خود عملکردهای متفاوتی را دنبال میکند. دولت روحانی اعلام کرده است که میخواهد سیاستهای تنشزدایی را اجرا کند ولی سیاست تنشزدایی زمانی اجرایی میشود که جوابی ازطرفهای دیگر دریافت شود. زمانی که داعش منطقه را تا این حد متشنج میکند و دولتهایی مثل ترکیه و عربستان بر مواضع خود پافشاری میکنند دیگر امکان اینکه بتوان سیاست تنشزدایی را اجرایی کرد، وجود ندارد. البته دولت تمایل زیادی دارد که تنشها در منطقه کاهش پیدا کند و تمایل زیادی دارد که در تنشزدایی فعال باشد ولی شرایط اجازه اجراییکردن سیاستهای تنشزدایی را نمیدهد.
زمانی که یک دولت تصمیم به اجرای سیاستهایی مثل سیاست دوستی با کشورهای همسایه میگیرد، چرا این سیاستها مورد پذیرش کشورهای همسایه قرار نمیگیرد؟
بخش اعظم این عدم پذیرش مربوط به دولتهای خارجی و رشد افراط گرایی و ظهور تروریسم و افزایش تنش در منطقه است و بخشی از آن هم مربوط میشود به دولت قبلی که تصمیماتش باعث شده تا سیاست خارجی از چارچوب مکانی مناسب خود خارج شود. البته درهمین شرایط ، کارهای مفیدی درحال انجام است. بهعنوان مثال در مذاکرات هستهای با تلاش دولت تغییرات خوبی ایجاد شده است. درست است که چارچوب کلی مذاکرات هستهای در شورای عالی امنیت ملی به تصویب میرسد و وزارت خارجه مجری این دیپلماسی است ولی به هر صورت تصمیماتی که درحل پرونده هستهای گرفته شده، گام مثبتی است.
سیاست خارجی ایران درمورد همسایهها تغییراتی داشته است؟
رابطه ما با کشورهای همسایه باید بهتر از آن چیزی باشد که درحال حاضر است. دکتر ظریف اعلام کردند باید یک سیاست خارجی واحد داشته باشیم و اگر اینطور باشد میتوانیم در زمینه سیاست خارجی در منطقه پیشرفت داشته باشیم مثلا در منطقه در رابطه با عربستان سفیر کارکشتهای به این کشور فرستاده شده است که بهخوبی میتواند در زمینه بهبود روابط ایران و عربستان فعالیت کند و این کار میتواند بسیار مثبت باشد. ایران اعلام کرده است که خواهان تغییر روابط با عربستان است و اگر عربستان نخواهد این تغییر را بپذیرد، قطعا با فشارهایی از بیرون و درون مواجه خواهد شد. مواضع ایران برای بهبود روابط با عربستان کاملا مشخص است اما متاسفانه برخی در تریبونهای غیررسمی سیاستها و نکاتی را بیان میکنند که در مقابل سیاستهای رسمی کشور برای کاهش تنش میان ایران و عربستان است. تحلیلهای گوناگون از موضوع واحد اشکالی ندارد ولی نباید سیاستهایی خلاف روند دیپلماسی فعلی ایران از تریبونهایی صورت بگیرد. بهعنوان مثال زمانی که کشورهای منطقه برای مرگ پادشاه عربستان اعلام عزای عمومی کردند نباید برخی از این مرگ اعلام خشنودی کنند. در چنین شرایطی چگونه سیاستهای تنشزدایی را درمورد عربستان اجرا کنیم و روابط با منطقه را بهتر از قبل کنیم. قطعا آقای دکتر روحانی به دنبال تنشزدایی در منطقه است و مکررا در مبارزات انتخاباتی خود و بعد از پیروزی در انتخابات اعلام کرده است که این سیاستها را دنبال میکند. آقای روحانی به دنبال بهبود روابط با کشورهای منطقه است و رویکردش به سیاست خارجی یک رویکردی شبیه دولت اصلاحات است ولی مشکلات فراوان که در منطقه خاورمیانه وجود دارد، اجازه اجرای سیاستهای تنشزدایی ایران را نمیدهد. از طرفی اگر مشکلات و موانعی در داخل وجود داشته باشد روحانی باید بتواند آنها را از میان بردارد. آقای روحانی باید هرچه سریعتر انفعالی را که در دوران احمدینژاد به دستگاه دیپلماسی ما تحمیل شد برطرف کند.
دیپلماتها در مسیر اعتمادسازی و بهبود روابط چه نقشی دارند؟
دیپلماتها در مسیر اعتمادسازی وظایف مهمی را برعهده دارند. یکی اینکه فضای داخل را درجهت بهبود روابط و تنشزدایی آماده کنند و در داخل این باور را به وجود آورند که نیاز به تغییر در روابط با کشورهای همسایه داریم همچنین به طرف مقابل نیزمرتبا پیام بدهند که افراط گرایی و تروریسم دشمن اول منطقه است و حیات آنها را نیز با تهدید روبهرو میکند. اگر این موارد اتفاق بیفتد، رفتهرفته روابط ما با کشورهای منطقه بهبود خواهد یافت هرچند تا رسیدن به روابط ایران و عربستان در زمان اصلاحات فاصله زیادی داریم اما باید امیدوار باشیم که میتوانیم از راههای مختلف به سمت بهبود روابط با کشورهای منطقه حرکت کنیم.
آیا با روی کارآمدن دولت روحانی تغییراتی در بدنه وزارت خارجه به وجود آمده است؟
حوزه دیپلماسی حوزه امنیت و منافع ملی است. تغییرات باید در وزارت خارجه بهوجود آید ولی این تغییرات رفتهرفته بهوجود میآید. چون باید در مرحله اول تغییر در رویکرد ایجاد شود و در مراحل بعدی باید چهرهها تغییر کند. بهعنوان مثال در عربستان سفیر تغییر پیدا کرده است ولی معاون سفیر تغییر پیدا نکرده است. ممکن است افرادی که تغییر نکردهاند مواضعی شبیه به آقای روحانی داشته باشند و حرفهایی بزنند و سیاستهایی را اجرا کنند که روحانی میخواهد. ولی اعتقاد دارم تغییر چهرهها بسیار موثر است و تغییر چهرهها به تغییر سیاستها کمک میکند. تغییر سیاستها به این معنی نیست که ما از منافع خودمان فاصله بگیریم و از اصل پراهمیت استمرار دور شویم بلکه باید در هر دورهای یکسری از اصول و مبانی را بر اساس اصل استمرار دنبال کنیم و در جایی که سیاست اشتباهی اجرا شده است نباید آن را به این دلیل که دولت قبل آن را شروع کرده است، ادامه دهیم.
رویکرد دولت قبلی به سیاست خارجی چگونه بود؟
رویکرد دولت قبلی خصوصا رئیسجمهور رویکرد منطقی نبود. ایشان اولا به دیدگاههای کارشناسی کمتوجه و نظرات کارشناسان را چندان پیگیری نمیکرد. ثانیا احمدینژاد سیاستهای احساسی سیاست خارجی را دراختیار سیاست داخلی و جناحی خود قرار داده بود. گاهی احمدینژاد به سفرهای خارجی میرفت و حرفهایی را میزد که در داخل بتواند هیجان و شرایطی را ایجاد کند درحالی که اینگونه اظهارنظرات هزینههایی برای کشور بههمراه داشت. بهعنوان مثال سفرهای آقای احمدینژاد به آمریکای لاتین بیش از کشورهای منطقه بود چندینبار به حوزه آمریکای لاتین سفرهایی را انجام داد در صورتی که در منطقه سفر مهمی را انجام ندادند. تعادل باید در سیاست خارجی رعایت شود. کشورهای همسایه باید در اولویت روابط قرار گیرند درصورتی که زمانی که آقای احمدینژاد دولت را تحویل داد، روابط ما با دورترین کشورها خوب بود ولی با همسایگان رابطه خوبی نداشتیم درصورتی که مسائل امنیتی و مالی ما با کشورهای خاورمیانه و کشورهای همسایه گره خورده است. انتظار این است که زمانی که یک دولت جدید میخواهد رویکرد جدیدی را اعمال کند باید با چهرههای جدیدی به میدان بیاید البته در وزارت خارجه بخش حرفهای و کارشناسی وزارتخارجه حتی در دوران احمدینژاد دیدگاههای منطقیای داشت و بعضا با دیدگاههای احمدینژاد هماهنگ نبود ولی احمدینژاد اگر اراده میکرد که کاری را انجام دهد، اگر وزیر وی حرفهایش را گوش نمیداد، بلافاصله عزل میشد. لذا همه باید با همان رویکرد عمل میکردند. وزارت خارجه ما به یک وزارت خارجه کرخت در زمان احمدینژاد تبدیل شد و زمانی که کارشناسان میدیدند که دیدگاه آنها چندان تاثیری ندارد درنتیجه انگیزهای برای انجام کار کارشناسی وجود نداشت.
اکنون کارشناسان وزارت خارجه با آمدن آقای ظریف انگیزه پیدا کردهاند و تغییراتی ایجاد شده است؟
متاسفانه هنوز هم این شرایط در وزارت خارجه وجود دارد. البته نمیتوانیم به تغییراتی که به وجودآمده، اشاره نکنیم. تغییرات محسوسی به وجود آمده است. مخصوصا خود دکتر ظریف که کارشناس درجه یک وزارت خارجه هستند فردی است که از کار کارشناسی در وزارت خارجه تا وزارت فعالیت داشته است. دکتر ظریف به لحاظ حرفهای و علمی مورد قبول همه دیپلماتهاست ولی باید یک ارادهای هم باشد که در بخشهای مختلف وزارت خارجه انگیزه لازم به وجود آورد. انگیزه زمانی به وجود میآید که یک کارشناس احساس کند، فکری و طرحی که دارد برای وزارت خارجه اهمیت دارد.اما اگر کارشناس وزارت خارجه طرحی را ارائه دهد که تاثیری نداشته باشد و افراد دیگری تصمیمگیری کنند و طرح کارشناس وزارت خارجه اجرایی نشود دیگر انگیزهای برای کار در بدنه کارشناسی وزارت خارجه به وجود نمیآید این بیانگیزگی از مسائلی است که از دولت قبلی به جا مانده است. فعالیتهایی باید به وسیله مدیریت وزارت خارجه صورت بگیرد که این بیانگیزگی در وزارتخانه از میان برود.
تغییراتی که در سطح وزارت امور خارجه در پرونده هستهای به وجود آمده پرونده هستهای را به چه سمتی هدایت میکند؟
من جزو افراد خوشبین هستم. از وقتی که با رویکرد آقای روحانی و با تیم حرفهای وزارت خارجه این مذاکرات شروع شد و با ارادهای که در دو طرف مذاکراه به وجود آمده است من معتقد هستم که امکان رسیدن به توافق وجود دارد. این طور نیست که توافق غیرممکن باشد. طبیعتا همه باید تلاش کنیم که به نتیجه برسد ولی این درست نیست که ما از قبل پیشبینی کنیم که این پرونده هرگز به نتیجه نمیرسد یا اعلام کنیم که مذاکره انجام شده و به نتیجه رسیده و مذاکرات فعلی جنبه نمایشی دارد. هر دوی این تحلیلها، تحلیلهای کارشناسی و حرفهای نیست.
واقعیت این است که اختلافها و انعطافها واقعیت دارد و هر دو طرف باید برای رسیدن به راهحل به یکدیگر کمک کنند. توانایی دیپلماتها نیز در مذاکرات خیلی مهم است که چه میزان امتیاز بگیرند و چقدر بتوانند دو طرف را به هم نزدیک کنند. گاه شما در مذاکره به نقطهای میرسید که نمیدانید باید چه کار کنید. مثلا طرف مقابل میگوید این امتیاز را نمیدهم و طرف مقابل هم میگوید این امتیاز را میخواهم. بالاخره باید یک ذهنیت و توانایی باشد که در چنین وضعیتی به طرح دیگری برسیم که با آن طرح بتوان شرایطی را که مدنظر طرفین است، فراهم کنیم.