همه این مسائل نشان میدهد که مردم میخواهند زندگی کنند؛ این زندگی کردن مفهومش کنار گذاشتن ارزشها نیست، ولی ایجاد یک پیوند بین ارزشها با الزامات زندگی خوب، مرفه و با سعادت دنیایی نه فقط سعادت اخروی است.
تدبیر24: الهه کولایی - در مرحله اول، انقلاب اسلامی میخواهد ارزشهای اخلاقی، آرمانهای متعالی دینی، رفتارهای ایران را چه در حوزه سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی هدایت کند و تحت تاثیر قرار دهد، اما در دهههای بعد تحولاتی در داخل کشور و در روابط قدرت و ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی شکل میگیرد و همزمان در محیط بینالمللی نیز تغییرهایی اتفاق میافتد؛ جنگ رخ میدهد و در دوره جنگ طبیعی است که گرایشهای آرمانی، ارزشها و مباحث اخلاقی بسیار پر رنگ هستند و به اشکال مختلف دیده میشوند، طبیعی است وقتی جنگ پایان مییابد این مملکت باید بازسازی شود، بازسازی یا دوره سازندگی نیازمند یک سیاست خارجی مناسب است. همه این مساله را کم و بیش قبول دارند که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است، حتی در جهانی که امروز زندگی میکنیم خیلیها معتقدند که سیاست داخلی ادامه سیاست خارجی است. در واقع یک تعامل بسیار نزدیک بین سیاست داخلی و خارجی وجود دارد.بنابراین هم در محیط بین المللی تغییر بزرگی اتفاق میافتد که فروپاشی اتحاد شوروی است و هم در داخل تغییرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی اتفاق میافتد که باعث میشود رویکردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی تغییر کند چون اگر نظامی باشد که نخواهد این واقعیتها را به حساب بیاورد چه در داخل و چه در خارج نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. بنابراین در دوره سازندگی و اصلاحات، یک سیاست خارجی متناسب با دوره ساختوساز و بازسازی کشور نیاز بود ؛ در حقیقت نیازمند یک رابطه که بتواند سطح دموکراتیکسازی داخلی را جواب دهد، توسعه همکاری، صلح سازی، اعتمادسازی با کشورهای مختلف دور و نزدیک و همچنین نیازهای داخلی کشور را تأمین کند. ضمن اینکه مردم با رأی دادن به دولت اصلاحات میخواهند در واقع یک رویکرد صلح، آرامش و دوستی را با جهان دنبال کنند. این مسائلی که در دهه قبل مطرح میشد به این دلیل بود که تغییرهایی در داخل اتفاق میافتد که بازتابش در سیاست خارجی هم شکل میگیرد منتها بار دیگر یک دورهای دوباره بحث عدالتگرایی در سیاست خارجی مطرح میشود، اینها همه زمینههای داخلی دارد و البته عوامل خارجی هم در آن موثر است. تغییر نیروهای حاکم بر تصمیم گیری در آمریکا، اروپا و حتی در روسیه، به نوعی پاسخهای مناسب را از ایران میطلبد. بنابراین این تغییرها هم در بیرون اتفاق میافتد و هم در داخل، منتها اتفاقی که میافتد این است که ساختارهایی هم در داخل کشور شکل میگیرد که مایل به تداوم و پایداری است. این تغییر اقتضای تغییر رفتار را هم با خود به همراه دارد که همگان شاهد آن بودند دولت اعتدال به قدرت میرسد، یعنی مردم هم از افراط و هم از تفریط خستهاند و میخواهند به فردی رای دهند که یک مشی عقلانی معتدل را در سیاست خارجی دنبال کند و فضای کسبوکار در کشور بهبود پیدا کند؛ همه این مسائل نشان میدهد که مردم میخواهند زندگی کنند؛ این زندگی کردن مفهومش کنار گذاشتن ارزشها نیست، ولی ایجاد یک پیوند بین ارزشها با الزامات زندگی خوب، مرفه و با سعادت دنیایی نه فقط سعادت اخروی است.