تدبیر24 : اتفاقاتی که در مجمع عمومی سازمان ملل رخ داد، یک گام به سمت حل مشکلات داخلی و خارجی ایران بود. باید براساس یک شاخص عمده سفر هیات ایرانی و عملکرد آنها را ارزشگذاری کنیم که این شاخص، منافع ملی است. منافع ملی منافعی است که جامعه براساس آن عکسالعمل مثبت نشان دهد. در هر جای کشور وقتی واکنش مردم را نسبت به این اتفاق نگاه میکنید، متوجه استقبال مردم و خوشحالی آنها نسبت به اقدامات روحانی در نیویورک خواهید شد. همانطور که درانتخابات خرداد92 وقتی نتیجه انتخابات اعلام شد موجب خوشحالی و مسرت مردم گردید. یک اتفاق هم سهشنبه بعد که اعلام نتیجه فوتبال بود رخ داد، به همان شکل مردم استقبال کردند. در هر اقدامی اگر مردم خوشحال شوند باید دانست که در جهت حفظ منافع ملی بوده است. اگر تصمیماتی که دولت میگیرد موجب واکنش منفی مردم شود.
باید دانست که برخلاف منافع ملی کشور تصمیم گرفته شده است. باید دانست که منافع دارای دستهبندی مشخصی است: منافع شخصی، منافع قومی و عشیرهای، منافع حزبی و صنفی، منافع ایدئولوژیک، منافع حاکمیتی و... وقتی این منافع تایید میشود و مثبت است که زیر چتر منافع ملی باشد. در اینجا میشود به آیه 17 سوره رعد اشاره کرد که خداوند حق و باطل را به مثال بارش باران و سرازیر شدن آب در درهها که موجب به وجود آمدن کف روی آب میشود، تشبیه کرده است. حضرت حق میگوید آن کف زایلشدنی است و ما حق و باطل را این گونه مثال میزنیم. مثل آب و حباب روی آب، آنچه منافع مردم در آن است ماندنی محسوب شده و آن چه منافع مردم در آن تضمین نشود به قول قرآن باطل شمرده میشود. دنیا هم به این مساله رسیده و آن این که همه این منافع یک خط قرمز دارد و آن منافع ملی است. آنچه تضمینکننده منافع ملی باشد مسلما مردم را خوشحال میکند، مردم را به صحنه میکشاند و امیدوار میکند. بنابراین اقدامی که آقای روحانی در نیویورک انجام داد در راستای منافع ملی محسوب میشود و تندرویهایی که در گذشته و بعضا حال رخ داده ومیدهد باعث خدشهدار شدن منافع ملی میشوند. وقتی میتوان اقدامات آقای روحانی در نیویورک و تاثیرش را در کاهش تحریمهای اعمال شده بر ایران بررسی کرد که تحریمها را بشناسیم و آثار، نتایج و هزینههای تحریمها را به عدد و رقم نشان دهیم. باید در ابتدا بررسی شود که تحریمها چقدر بر موقعیت ایران تاثیر گذاشته است. باید موضوع تحریمهایی که در این سالها بر کشورمان اعمال شده است را هزینه و فایده کنیم.
باید بسنجیم که چقدر هزینه پرداخت کردهایم و درازای آن چه فایدهای نصیب کشور شده است. در این فضا رئیسجمهور باید دو کار اساسی انجام دهد؛ 1- مواضعی اتخاذ کند و شیوههایی بهکار بگیرد که بتواند استراتژی تشدید تحریمها در 8 سال گذشته را به تخفیف تحریمها تبدیل کند. این مهم بعد از انتخابات 92 فراهم شد. حالا ممکن است برای تخفیف تحریمهایی که هشت سال تصویبشان طول کشیده به دو یا سه سال زمان نیاز باشد ولی تغییر جهت باید از تشدیدتحریمها به سمت تخفیف تحریمها باشد. 2- حاکم کردن انضباط بر جامعه، بعد از برهم زدن برخی انضباطهایی که قرار بود بر کشور حاکم شود، از جمله انضباطهای مالی و بودجهای، تصمیمگیری سیاست خارجی کشور و حاکم شدن بیانضباطی در نظام فنی و اجرایی و... بنابراین رئیسجمهور دو رسالت اساسی بر عهده دارد: یکی کاهش یا تخفیف تحریمها و دومی حاکم کردن انضباط در نظام تصمیمگیریها در تمام شئون اجرایی کشور؛ یعنی توجه به چارچوبهایی که سالها هم به آن عمل میکردیم و هم دنیا به آن عمل میکند. هر بخش و فرابخشی باید یک نقشه راه جلویش باشد، در برنامه چهارم دولت مکلف شده بود که همه بخشها و فرابخشها دارای طرح و نقشه جامع باشند متاسفانه این تکلیف قانونی هشت سال مورد بیمهری واقع شده بود. گامهایی که آقای روحانی ودولتش در همین دوماهه برداشت در جهت تخفیف تحریمها بود.
گام بعدی که باید برداشته شود الزاما باید در جهت حاکم کردن انضباط در تصمیمگیریهای اجرایی کشور باشد. ممکن است دولت روحانی 100درصد موفق نشود اما به عقیده بسیاری از کارشناسان 60 -70 درصد موفقیت کسب خواهد کرد و این موفقیت در کشور ما بیسابقه است؛ با توجه به عملکرد ونتیجهای که دراین هشت سال در کشور شاهدش بودیم. باید جایگاه هر بخشی مشخص و معلوم شود. در سالهای 90 تا 92 هزینه تحریمهای که آمریکا و متحدانش به صورت یکجانبه یا چند جانبه علیه ایران اعمال کردهاند، کم نبود. هزینههای سال 90 با یک محاسبه ساده در یک سال 102میلیارد دلار محاسبه میشود؛ یعنی بیش از در آمد یک سال نفت ایران. هزینه تحریمها در سال 91 بیش از 170میلیارد دلار و سال 92 بین 170 تا 200 میلیارد دلار تخمین زده میشود. تولید نفت خام که در دولت آقای خاتمی 4میلیون و 200هزار بشکه بود، درانتهای برنامه چهارم براساس هدف گذاریهایی که شده بود باید به 5 میلیون بشکه در روز میرسید. همچنین با برنامهریزی که در سال 77 شده بود فازهای پارس جنوبی تا سال 92 باید تمام میشد.
یعنی تا امسال باید پایان فازهای پارس جنوبی را شاهد میبودیم. در این بین بخشی از گاز حاصل از فازهای پارس جنوبی باید به میدانهای نفتی تزریق میشد تا استحصال نفت افزایش پیدا میکرد. البته در پایان برنامه چهارم ما باید افزایش 800 هزار بشکه در روز نسبت به سال 84 میداشتیم که به واقع نسبت به برنامه 2 میلیون 300 هزار بشکه در روز عقب هستیم و وقتی درآمد 2میلیون و 300 هزار بشکه را حساب کنیم در یک سال به 83 میلیارد دلار میرسیم. نمیشود گفت این عدمالنفع است بلکه اجرا نکردن برنامه محسوب میشود. مساله دیگر فازهای پارس جنوبی است؛ هر فاز پارس جنوبی که یک سال تاخیر در راهاندازی داشته باشد رقمی حدود 5/2میلیارد دلار به ضرر ایران و به نفع کشور قطر است. 19فاز پارس جنوبی باقی مانده است یعنی به عبارتی هزینهای که از افتتاح نشدن به موقع این فازها دامن ایران را میگیرد سالانه 47میلیارد و 500میلیون دلار است. در دو آیتم 132میلیارد دلار هزینه تحریم ایران شده است. هشت آیتم دیگر هم باید به این مورد اضافه کرد تا بدانیم که هزینههای پیدای تحریمها علیه ایران چقدر است. ارزش پول ملی که در جریان تحریمهای یکجانبه کاهش پیدا کرد داراییهایی مردم را کاهش داده است. این موضوع خسارتش بسیار سنگینتر است.
باید بدانیم تحریمها باعث به تاخیر افتادن توسعه کشور میشود. هزینه و خسارت این تحریمها ازجنگ بیشتر بوده است. بنابراین باید به سمت رفع این تحریمها و کاهش آنها حرکت کرد. وقتی شما این مسائل را بدانید متوجه خواهید شد که 20دقیقه مکالمه آقای اوباما با روحانی چه فضایی ایجاد خواهد کرد. تصور همه این است که آقای روحانی و تیمش یک گام اساسی در جهت حفظ منافع ملی و توسعه کشور برداشتهاند واز همین جا باید مذاکرات دنبال و به سرعت هر دو طرف به نتیجه برسند. مذاکره یعنی معامله برسر امتیازات؛ باید بدانیم مذاکره فقط نشستن، گفتن و برخاستن نیست. همه امیدوارند که با عقلانیت و حاکمیت اصل هزینه و فایده، دولت روحانی موفق شود.