تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۴۸۹۰۲
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار: ۰۴ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۶

اصلاح‌طلبان سر ستیز ندارند

نتیجه انتخابات سال٩٢حاصل اجماع اصلاح‌طلبان بود . در طول این مدت بین طرفین اعتماد مورد‌انتظار برقرار نشده است. اما معتقدم اصلاح‌طلبان نباید انفعالی عمل کنند.
 تدبیر24: پیش از این و در سال‌های قبل از انتخابات٩٢ گفته بودید که سال٨٨ باعث شده که یک‌سری بی‌اعتمادی بین حاکمیت و اصلاح‌طلبان شکل بگیرد، بعد گفته بودید که باید این اعتمادسازی انجام بشود و دوباره دوطرف بیایند و اصلاح‌طلبان کار را تعطیل نکنند. می‌خواستیم از اینجا شروع کنیم و سوال ما این است که آیا می‌شود از انتخابات٩٢ و نتیجه‌اش، چنین تلقی کرد که اعتمادسازی انجام شده یا شواهدی که در این یک‌سال‌و‌نیم به‌دست آمده، نشانی از دو طرف به‌دست نمی‌دهد که به ما بگوید این اعتمادسازی انجام شده است؟ 
در طول این مدت بین طرفین اعتماد مورد‌انتظار برقرار نشده است. اما معتقدم اصلاح‌طلبان نباید انفعالی عمل کنند. جریان اصلاحات اگر بتواند با حفظ اصول و هویت خویش در مسیر تعامل با جریانات معتدل، خواه اصلاح‌طلب و خواه غیرآن، اقدام کند به نفع کشور است. لکن اصلاح‌طلبان که از پشتیبانی طیف وسیعی از جامعه برخوردارند نباید کاری کنند تا مقبولیت اجتماعی آنها نزد مردم، کاهش یابد. البته مسیر پیچیده‌ای جلوی راهشان هست که از یک طرف بخواهند مورد اعتماد گروه زیادی از مردم باشند و از طرف دیگر برای اصلاح وضع کشور در جهت بهبودخواهی حکومتی گام بردارند، ‌جمع این دو، تا حدی دشوار است، ولی شاید تنها راه باشد که باید پیگیری شود و البته در این راستا باید در جهت تبیین و توضیح موضوع برای حامیان جریان اصلاحات تلاش کرد. 
‌شما قبل از انتخابات سال٩٢ در صحبت‌هایتان گفته بودید که درواقع صحبت‌هایی از طرف اصلاح‌طلبان مطرح‌ شده مبنی‌بر اینکه تمایل دارند با حاکمیت تعامل کنند و این نیازمند این است که حاکمیت روزنه‌ای باز بکند، حالا به عقیده شما آیا این روزنه در انتخابات خرداد٩٢ باز شد؟ 
نتیجه انتخابات سال٩٢ نتیجه مطلوبی بود، ولی اینکه محصول، بازشدن روزنه‌ای بود یا نبود، قابل بحث است. به‌هرحال همه اصلاح‌طلبان از آن فضا استقبال کردند و این تصمیم جمعی بین اصلاح‌طلبان، خودش نقطه مثبتی بود. این نتیجه بیشتر حاصل اجماع اصلاح‌طلبان بود و به‌نظر نمی‌رسد که جناح رقیب رویکرد خود را نسبت به اصلاح‌طلبان چندان تغییر داده باشد. 
‌بالاخره به‌قدرت‌رسیدن آقای روحانی به‌نوعی نفی سیاست‌های هشت‌‌سال آقای احمدی‌نژاد در بسیاری از حوزه‌ها بود. در قضیه‌ هسته‌ای، در حوزه اقتصاد و حتی سیاست داخلی، آیا اصولگرایان هم این را قبول دارند یا ناچار به پذیرش این شرایط شدند؟ 
اینجا دو مطلب باید از هم تفکیک شود؛ به‌طورقطع نمی‌توان گفت ناگزیر شدند. ولی مطلبی که پرسیدید راجع به آقای روحانی نبود، راجع به اصلاح‌طلبان بود. 
‌یعنی تفکیک قایل هستید؟ 
بله. از طرف مقابل این تفکیک وجود دارد که اصلاح‌طلبان را هنوز با چشمی دیگر نگاه می‌کنند. حالا از این طرف تلاش محدودی‌ شده است تا روزنه‌ای باز شود ولی تاکنون من نشانه‌ای از این اتفاق در طرف مقابل نمی‌بینم. اما نسبت به آقای روحانی شاید نگاه دیگری از آن‌طرف وجود داشته باشد.، چیزی که شما می‌فرمایید جریان مقابل به این جمع‌بندی رسیده که مسیر قبل غلط بوده و باید مسیر را اصلاح کرد، قابل بحث است. 
‌در این مورد نگاه آنها چگونه است؟ 
اصولا همواره این ایده مطرح بوده است که طیف‌های مختلف با نظرات خود باید در مسوولیت حکومتی قرار گیرند. اشکالی ندارد مجلس موجود این‌طور باشد و مجلس بعدی طور دیگر. ولی اینکه کدام درست است نیاز به داوری دارد اصلا طیف‌های مختلف در مسوولیت قرار بگیرند و خودشان را نشان دهند، حالا کدام درست است و مطابق با حقیقت است، بحث دومی است. این ایده به‌طور‌کلی در حکومت ما وجود داشته و همچنان هم وجود دارد؛ ولی داوری در مورد صحت عملکرد این جریان‌ها خیلی هم مشخص نیست. گویا قرار این است که فارغ از نتیجه، همه آزمایش بدهند. طبیعی است هر وقت کسی سر کار بیاید، به دلیل اینکه الان در جایگاه مسوولیت قرار دارد، به نوعی هم مورد تایید قرار گیرد. ولی اینکه آیا خط‌مشی جدید، قرین درستی است یا اینکه خط‌مشی ‌قبلی درست بوده، چندان از ناحیه حاکمیت تبیین نمی‌شود. اما راجع به بحث اعتمادسازی برای من روشن نیست آیا اعتماد متقابلی ولو اندک به وجود آمده است یا نه. ولی در مورد اینکه باید در این راستا حرکت کنیم، تردیدی ندارم. برای اینکه این تنها گزینه‌ای است که شاید بتوان در جهت رشد و توسعه کشور انتخاب نمود. 
‌ نکته‌ای که درباره این نگرش شما وجود دارد این است که شنیدن این حرف‌ها از آقای نوری برای ما جالب است. چون یک زمانی ما به‌عنوان یک روزنامه‌نگاری که حالا از بیرون به قضیه نگاه می‌کردیم و شخص شما را هم می‌دیدیم، تلقی ما این بود که شما کلا خودتان به یک سرخوردگی نسبت به ماجرا رسیدید. حتی فکر می‌کردیم خیلی رادیکال‌تر شدید. حتی در سال ٨٧ ما دعوت دفتر تحکیم از شما برای شرکت در انتخابات را نماد مطالبات رادیکال می‌دانستیم. اما حرف‌هایی که بعد از ٨٨ گفتید به‌نظر می‌آمد که نظراتتان کلا متفاوت شده و حالا هم کاملا مواضعتان عملگرایانه است و از تعامل و اعتمادسازی سخن می‌گویید. این دو نوع رفتار چطور در شما شکل گرفت؟ 
دعوت دوستان از من برای انتخابات سال٨٨، ناشی از انتظارات رادیکالی آنها نبود. البته الان به یاد ندارم استدلال آن عزیزان برای پذیرش پیشنهاد کاندیداتوری چه بود. اما من هرگز آن پیشنهاد را نپذیرفتم، لذا نیازی به صحبت در این مورد نیست. 
‌به‌هر‌حال در آن زمان، برداشت ما این‌طور بود کسانی که می‌خواستند شما نامزد انتخابات بشوید با این دیدگاه بود که آقای نوری نامزد ما هستند و ردصلاحیت می‌شوند و ما هم شرکت نمی‌کنیم. یعنی به‌نظرمی‌آید که شما یک‌سری مطالبات فراتر از اصلاح‌طلبان که نماد مطالباتشان آقای خاتمی بود را نمایندگی می‌کردید، آیا این‌طور بود؟ 
ممکن است برخی دوستان ضعف‌هایی را در جبهه اصلاحات می‌دیدند و به زعم خودشان فکر می‌کردند من می‌توانم آن ضعف‌ها را مرتفع کنم، ولی اینکه آیا واقعا آنها در ذهنشان بوده که به اصطلاح مقابل آقای خاتمی جریان دیگری راه بیفتد، بعید می‌دانم چنین چیزی بوده باشد. اما راجع به خودم تلقی شما درست است. من پیش از رفتن به زندان فکر می‌کردم مسیری که ما می‌رویم مسیری است که ما را به جایی نمی‌رساند و بزرگ‌ترین دلیلش هم این بود که بالاخره جناب آقای خاتمی با رای بسیار بالا رییس‌جمهور شده و حالا بعد از گذشت حدود چهار‌سال (البته آن‌وقت هنوز چهار‌سال نگذشته بود) جریانی در جهت تقابل با ایشان است. همان چیزی که بعدا ایشان گفت هر ٩روز یک‌بحران داشتیم. این واقعیت تلخ را من می‌دیدم که هرچه ایشان تلاش می‌کند، کاری از پیش نمی‌رود. این وضعیت برای من گویای این بود که در انتهای این مسیر آقای خاتمی چند صباحی می‌ماند و هشت‌سال هم‌دوره‌اش می‌گذرد و بعدا هم برمی‌گردیم به جای اول و نتیجه‌ای هم عایدمان نمی‌شود. این تفکر طبعا مواضع من را تندتر کرده بود. 
‌انتخابات٨٨ این نگاه شما را تغییر داد یا حوادث بعد از آن انتخابات؟ 
تغییر نگاهی که شما در مورد من اشاره می‌کنید مبتنی بر مواجهه با مسایل و مشکلاتی است که کشور درحال‌حاضر با آن روبه‌رو است و حجم آن نیز بسیار بیش‌ازگذشته است و نگرانی از آسیب‌دیدن مصالح و منافع ملی، این تغییر دیدگاه را ایجاب می‌کند. پس از انتخابات ٨٨ به دوستان می‌گفتم از دید اصلاح‌طلبان راه انتخابی آنها راه درست و در جهت تامین منافع ملی است و مسیر حرکت طرف مقابل به ضرر منافع ملی است ولکن آنچه حاکم است تشخیص دولت است و قدرت هم در اختیار اوست. حالا فرض بگیرید که سالیان متمادی هم ما مقابله کنیم دولت مسیر خودش را دنبال می‌کند که به زعم ما به زیان منافع ملی است. 
‌درواقع تفاوت شما با سایر اصلاح‌طلبان در نوع برداشت از اتفاقی که افتاده بود نیست. در راهی است که برای بعد از اتفاق در پیش گرفتید. 
ما باید مسیرمان را روشن کنیم، یک وقت هست که بحثمان شخصی است، می‌خواهیم قهرمان شویم، یا در بین مردم جایگاه بالایی داشته باشیم و همه احساس مثبتی نسبت به ما داشته باشند. یک وقت می‌خواهیم ببینیم مصلحت کشور چیست. وقتی دولت در اختیار مجموعه‌ای است که به‌زعم ما برخلاف مصالح کشور عمل می‌کند، به هر اندازه که بتوانیم جلوی اشتباه را بگیریم، وظیفه داریم اقدام کنیم. بنابراین موضع ‌من پس از انتخابات این شد که جریان اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلبان باید در چارچوب اصول اصلاح‌طلبی گام بردارند. اگر می‌توانند کاری کنند که مجلس نهم یک قدم بهتر از مجلس هشتم بشود این کار را بکنند؛ لذا در جلسات خود با دوستان اصرار داشتم در مجلس نهم باید شرکت کرد. با آقای خاتمی و دوستان جلسات متعددی در همین زمینه داشتم. چنانچه دوستان شرکت فعال کرده بودند شاید وضعیت مجلس نهم با وضعیت کنونی آن متفاوت می‌شد. کما اینکه در انتخابات ریاست‌جمهوری هم اعتقادم این بود که می‌شود یک اصلاح‌طلب کاندیدا شود. ولی بازجمع‌بندی برخی دوستان این بود که اولا شرکت نکنیم، در مرحله بعد اگر آقای خاتمی یا آقای هاشمی کاندیدا شدند، شرکت می‌کنیم و فرد دیگری را برای کاندیداتوری مناسب نمی‌دانستند که باز این هم به نظر من اشتباه بود. ولی در مجموع اتفاقاتی که افتاد، در جهت تامین منافع ملی و بهبود اوضاع کشور بوده است. 
‌اگر درست نتیجه‌گیری کرده باشیم، سال٨٨ شما به‌نوعی تغییر روش دادید. می‌خواهیم راجع به اینکه چه شد که فکر کردید دارد یک اتفاقات بدی می‌افتد و باید راه دیگری رفت توضیح دهید. 
جمع‌بندی من از دوران ریاست‌جمهوری قبلی این بود که با آمدن یک چنین افرادی، در راس مسوولیت خطیر اجرایی به کشور آسیب جدی وارد می‌شود. من معتقد بودم ادامه کار این آقایان به زیان کشور است و هر مقدار اصلاح‌طلبان بتوانند جلوی خسارت و زیان غیرقابل جبران را بگیرند، وظیفه ملی آنها است و طبیعتا در همین جهت بیشتر حرکت کردیم و اگر هم بحث اعتمادسازی متقابل مطرح شد باز در همین راستا بود. طرف مقابل به هر دلیلی نسبت به جریان اصلاحات بی‌اعتماد شده، شاید اگر اعتمادش در حدی جلب شود، فضایی ایجاد شود که بتوان برای کشور کاری را از پیش ببرند. 
‌این حرف درستی است، ولی ماجرا این است که همین حرفی که شما می‌گویید و اعتقاد داشتید که در مجلس‌نهم باید شرکت کرد، هیچ وقت در آن روزها از شما نشنیدیم. 
بله آن زمان نمی‌گفتم. 
‌چرا نمی‌گفتید؟ یک مورد بحث در جهت اعتمادسازی هم همین است. اگر گفته بودید شاید وقتی آقای خاتمی می‌رفت رای بدهد هزینه زیادی نمی‌داد. 
 اعتقادم این بوده و هست که جمع اصلاح‌طلبان باید تلاش کنند نظر واحدی به جامعه ارایه دهند. ولی در جمع خود باید نظرات گوناگون را بررسی و ارزیابی کنند من در همان مقطع انتخابات مجلس قبل، در جلسات متعدد با دوستان همین صحبت را کردم. من هم تبعیت کردم.
‌یعنی شما باوجود میل شخصی‌تان رای ندادید؟ 
 من با عدم‌شرکت مخالف بودم و می‌گفتم اگر بخواهید در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت بکنید، باید از زمان انتخابات مجلس حضور فعال داشته باشید، تا زمینه‌ساز انتخابات ریاست‌جمهوری باشد. اتفاقا در آن زمان بحث انتخابات مجلس مصادف با خانه‌نشینی رییس‌جمهور وقت و احتمال کناره‌گیری و استعفای او بود و برخی از تحلیلگران سناریوی برگزاری همزمان انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری را پیش‌بینی می‌کردند. من با توجه به این احتمال با دوستان اصلاح‌طلب صحبت کردم که اگر فردا گفتند همزمان با انتخابات مجلس، انتخابات ریاست‌جمهوری هم برگزار می‌شود تصمیم شما چه خواهد بود؟ دوستان در نفی شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری دچار تردید بودند و من هم تمام صحبتم همین بود که بالاخره شما هر دلیلی برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری داشته باشید، مکلف به همان دلیل، برای مجلس بیاید. فرقی نمی‌کند. حتی بعدا هم که گفتند بر عدم شرکت، اجماع شده است، گفتم اجماع را خود دوستان درست کردند و می‌توانستند با توضیحات فراوان و توجیه شرایط کشور، اجماع بر لزوم شرکت در انتخابات را عنوان کنند. البته در شرایط سال ٨٩ و ٩٠، توجیه بدنه اصلاح‌طلبان مشکل بود ولی ما باید ببینیم مصلحت کشور و منافع ملی چه چیزی را ایجاب می‌کند و در آن جهت گام برداریم. اگر فکر می‌کردیم در مجلس نهم می‌توانیم تاثیرگذار باشیم، باید شرکت می‌کردیم. 
‌تفاوت مجلس‌نهم و دهم این است که آن موقع بحث بر سر اصل شرکت یا عدم شرکت در انتخابات بود و الان بحث بر سر چگونگی بستن لیست‌هاست. برای این وضعیت چگونه می‌شود به یک راهکار مطلوب رسید؟ 
اصلاح‌طلبان برای پیشبرد اهداف اصلاح‌طلبانه خود نیاز به دو شاخص دارند یکی اصول راهنما و دیگری محور یا کانون تصمیم گیرنده و مورد قبول در هر انتخاباتی از جمله انتخابات سال آینده‌ مجلس. در این راستا باید اصول راهنما و محور تصمیم‌گیرنده از جامعیت و مقبولیت نسبی برخوردار باشد. به‌طورطبیعی چه‌بسا در برخی شهرستان‌ها چند اصلاح‌طلب کاندیدا شوند که برای کاستن از تعدد کاندیداها و کاهش چنددستگی‌های درون اصلاح‌طلبان نیاز به همان اصول راهنما و محوریت جامع‌نگر هست. 
‌برآورد شما از انتخابات مجلس دهم، فضایی مثل انتخابات٩٢ است یا با فضای متفاوت‌تری مواجه خواهیم شد؟ 
وفاق جمعی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری ٩٢ نقش تاثیر‌گذار داشت و در مجموع نتیجه‌اش مثبت بود. در ارزیابی یک پدیده همیشه نباید تنها دستاوردهای‌های مثبت آن را مورد توجه قرار داد، بلکه نتایج ناگواری که در صورت فقدان آن پدیده محتمل است نیز باید در نظر گرفت. اینکه جریان افراط و افراطی‌گری نفی می‌شود، برای کشور دستاورد مثبتی است. چنانچه در انتخابات ریاست‌جمهوری ٩٢ جریان اصلاحات همانند انتخابات مجلس سال٩٠ بنا را بر عدم شرکت می‌گذاشت و انتخابات پرشور یا سردی برگزار می‌شد و جریانی افراطی در مسند ریاست‌جمهوری قرار می‌گرفت آیا به نفع کشور و در جهت تامین منافع ملی بود؟ به‌نظرمن در انتخابات مجلس دهم هم با حضور فعال جریان اصلاحات و نیروهای معتدل سایر جریان‌های فکری می‌توان نتایج مثبتی در راستای تامین منافع ملی و بهبود اوضاع کشور گرفت که البته گام‌برداشتن در جهت تامین مصالح ملی و بهبود وضع مردم یکی از مهم‌ترین خواسته‌های اصلاح‌طلبان است. 
‌شما در پیام تبریک‌تان به آقای روحانی به این اشاره کردید که بالاخره دولت باید توجه داشته باشد که از کدام بخش جامعه رای گرفته و مطالبات آنها را در نظر داشته باشد. حالا این سوال پیش می‌آید که دولت چقدر در نمایندگی بخشی از مطالبات اصلاح‌طلبان موفق بوده؟ 
اینکه آقای روحانی با تایید آقای هاشمی و آقای خاتمی و اجماع جریانات اصلاح‌طلب، رای قابل‌توجهی پیدا کرد، مساله روشنی است و از این نظر، ایشان باید در جهت تحقق خواسته‌های اصلاح‌طلبان نیز کوشش کند. اصلاح‌طلبان نیز مطالبات چندان زیادی از ایشان ندارند. ولی اینکه آقای روحانی وام‌دار یک جناح قلمداد شود به‌نظر من تعبیر درستی نیست. آقای روحانی با خط‌مشی‌ای که داشته، مجموعه‌ای از جریانات از ایشان حمایت کردند و امروز هم به نظر نمی‌رسد آقای روحانی در رابطه با آنچه می‌اندیشیده کوتاهی کرده باشد. البته ممکن است در مواردی نتوانسته باشد. بالاخره تقسیم‌بندی قدرت در ایران پیچیده است. ممکن است رییس‌جمهور خیلی کارها را نتواند بکند. مجموعا کارنامه آقای روحانی کارنامه قابل‌قبولی است. ممکن است گفته شود انتظارات ما به ویژه در بخش سیاست داخلی خیلی بیشتر است، بله، شاید اگر شخص دیگری رییس‌جمهور بود خط‌‌مشی دیگری می‌داشت ولی در چارچوب آنچه که ایشان در ذهنش بوده و گفته است، تلاش مقبولی کرده است، حالا در برخی زمینه‌ها موفق نبوده و در برخی زمینه‌ها هم توفیقاتی داشته است. 
‌اتفاقی که سال٩٢ افتاد، یک حمایت سیاسی صرف بود یا یک ائتلاف سیاسی؟ ائتلاف به‌هر‌حال یک‌سری انتظارات بعد از قدرت وجود دارد، یعنی وقتی ما ائتلاف می‌کنیم با یک جریان یا با یک شخص، انتظاراتی وجود دارد. اما حمایت این‌طور نیست. اتفاقی که در سال٩٢ افتاد از کدام جنس بود؟ اگر این توضیح داده شود، انتظارات ما از دولت آقای روحانی را می‌شود تعریف کرد که تا چه حد از انتظارات معقول است. شما بعد از انتخابات هم در دیدار با دانشجوها گفتید مجموعه‌ای از استثنائات کنار هم قرار گرفت و سال٩٢ را رقم زد. این استثنائات چه بود؟ 
نتیجه مسیری که اصلاح‌طلبان پیش از انتخابات ٩٢ همراه با فرازونشیب‌هایی پیمودند، این شد که جریان اصلاحات یکپارچه از آقای روحانی حمایت کردند. حالا اینکه در آن مقطع تاریخی انتظاراتی مطرح و محاسبه شده باشد که آیا آقای روحانی این انتظارات را برآورده می‌کند یا نه، فکر نمی‌کنم حتی مطرح شده باشد. چون فرصتی برای این کار نبود. اینکه در آن شرایط کسی بخواهد سهم‌خواهی کند یا به انتظارات خود از رییس‌جمهور آینده بپردازد علی‌الظاهر مورد گفت‌وگو قرار نگرفته است. ولکن آقای روحانی در چارچوب خط‌مشی گذشته خودش، اگر بیشتر و بهتر ظاهر نشده باشد، کمتر هم ظاهر نشده است. آقای روحانی به خوبی می‌داند اگر مطالباتی که در ذهن اصلاح‌طلبان هست را انجام بدهد، قبل از همه نتیجه آن عاید خود او می‌شود. خیلی مهم است که این را همه درک کنیم. گاهی گفته می‌شود آقای روحانی چرا فلان کار را نمی‌کند؟ ما که خبر نداریم، ممکن است تلاشش را کرده؛ ولی موفق نشده است. وقتی نمی‌شود، درست نیست ما خارج از گود بگوییم چرا آن کار را نمی‌کند. خود ایشان هم قطعا این را درک می‌کند که اگر خواسته‌های اصلاح‌طلبانه تحقق یابد چه مقدار در افکار عمومی جایگاه ایشان ارتقا پیدا می‌کند. پس اگر مطالبات انجام نمی‌شود یک‌جای کار‌ مانعی وجود دارد. باید در بحثمان واقع‌گرا باشیم و تحت‌تاثیر القائات جریانات افراطی قرار نگیریم. خط افراط هم حد نهایی ندارد. ممکن است من علیه دولت حرف تندی بزنم، نفر بعد هم می‌گوید اگر این حرف را بزنم تکراری است، پس باید ١٠درصد اضافه کنم و همینطور نفر بعد، تا وقتی سر از برخی رسانه‌ها در می‌آورد، گویی همه‌چیز از دست رفته است. بعد وقتی به واقعیت قضیه و شرایط داخلی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم همه‌چیز هرچند با اشکالات سرجای خودش است. در طرف مقابل هم همین‌طور است. خط افراط طرف مقابل که مع‌الاسف تاثیرگذار هم هست واقعا نگران‌کننده است و آسیب جدی به منافع کشور و مردم می‌زند. خطبه آقای جنتی در ارتباط با درگذشت ملک عبدالله برای من تاسف‌آور بود. چطور در تریبون نمازجمعه چنین حرف‌هایی زده می‌شود؟ رییس‌جمهور و رییس مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام پیام تسلیت می‌دهند و از طرف جمهوری اسلامی ایران وزیر خارجه در مراسم ختم شرکت می‌کند و برخی از علما هم تذکر می‌دهند که نسبت به کسی که فوت شده است، اهانت نکنید آن وقت از تریبون نماز جمعه تهران درگذشت ملک عبدالله به آمریکا و اسراییل تسلیت گفته می‌شود و به مسلمانان و شیعیان تبریک! و روابط تیره ایران و عربستان به بدترین وضع خود کشانده می‌شود، تا حدی که تاثیر در رفت و آمد زائرین هم گذاشته است. آقای روحانی از این نوع موانع و مشکلات بر سر راه خود بسیار دارد، این یک نمونه عینی و ساده بود که بیان کردم. به این نکته توجه کنیم که جریان اصلاحات معتقد بودند کسی باید رییس‌جمهور بشود که با همین ساختار بتواند کار کند و چند گام به سوی اصلاح وضع موجود جلو برود. 
‌اگر قرار باشد برای مملکت کاری انجام شود، موضع و نحوه برخورد آن طرف خیلی تاثیرگذار است. امکان دارد که اصلاح‌طلبان با جریان میانه‌رو و معقول اصولگراها نوعی تعامل داشته باشند یا فقط با تکیه بر نیروهای اصلاح‌طلب می‌شود کاری کرد؟ 
نخستین اصل اصلاح‌طلبان این است که با حاکمیت و هیچ‌یک از جریان‌های سیاسی سرستیز ندارند ولی بر اساس مواضع و موازین خود می‌توانند با دیگر جریان‌های سیاسی همکاری یا رقابت کنند. اصلاح‌طلبان حتی معتقد به حذف جریان‌های افراطی نیستند، بلکه معتقدند آنان نیز به اندازه سهم خود در جامعه می‌توانند تاثیر‌گذار باشند. به‌هر‌حال در مورد اهداف و منافع مشترک همکاری کرده و در موارد اختلافی رقابت می‌کنند. اگر جریان اصلاح‌طلب منسجم باشند و انتخابات آینده مجلس را جدی بگیرند، می‌توانند تاثیرگذار باشند. تاثیرگذار بودن نه به معنای اینکه هرچه اصلاح‌طلب است به مجلس برود. ولی اینکه ترکیب مجلس دهم شبیه ترکیب دولت فعلی باشد، به‌نظر من امکان‌پذیر است. 
‌برای مجلس آینده با توجه به جلساتی که دارید آیا جمع‌بندی خاصی از رویکرد کلی اصلاح‌طلبان نسبت به انتخابات مجلس دهم دارید؟ 
 جمع‌بندی جریان اصلاح‌طلب حضور در انتخابات مجلس دهم است، اصلاح‌طلبان با توجه به تحلیلی که از شرایط کنونی کشور دارند با محور قراردادن «دفاع از حقوق قانونی مردم» در عرصه سیاست حضور می‌یابند و با درک مسوولیت‌های دینی و ملی به ایفای نقش می‌پردازند و انتخابات مجلس شورای اسلامی به عنوان یکی از نقاط عطف سیاسی در ایران نمی‌تواند از جانب اصلاح‌طلبان مورد بی‌توجهی قرار گیرد. 
مشارکت و فعالیت موثر در انتخابات پیش از هرچیز در گرو توافق بر اصولی به عنوان «اصول راهنما» است. این اصول می‌تواند همسویی و هماهنگی اظهارات و اقدامات اصلاح‌طلبان را در برخورد با انتخابات مجلس شورای اسلامی تا حد زیادی تضمین کند. 
‌ ممکن است در ارتباط با اصول راهنما که فرمودید توضیح بیشتری بدهید؟ 
در ارتباط با انتخابات مجلس شورای اسلامی هدف نهایی اصلاح‌طلبان باید رسیدن به «مجلس مطلوب» باشد. مجلس مطلوب مجلسی است که از یکسو بازتاب وزن اجتماعی جریان‌های فکری- سیاسی کشور باشد و از سوی دیگر از حداکثر ظرفیت کارشناسی و اعتبار اجتماعی برای حل مشکلات اساسی کشور از طریق قانون‌گذاری مناسب و نظارت موثر بر امور عمومی کشور برخوردار باشد. همچنین توانایی ایجاد حد اکثر وفاق اجتماعی برای مقابله با بحران‌های محیطی و توطئه‌های منطقه‌ای و جهانی و حفظ ثبات و امنیت کشور را داشته باشد. 
البته هدف قرار دادن مجلس مطلوب نباید به‌معنای غفلت از امکان تلاش در چارچوب مقدورات کنونی باشد. در چارچوب مقدورات کنونی هدف، بالا‌بردن جایگاه اصلاح‌طلبان در نظام تصمیم‌گیری کشور در راستای دستیابی به موقعیتی است که متناسب با وزن اجتماعی آنان باشد. براین‌اساس ایجاد نوعی ائتلاف در حمایت از خط‌مشی‌های بهبودخواهانه دولت آقای روحانی در «تنش‌زدایی با جهان»، «عقلانی‌کردن تصمیم‌گیری‌های اقتصادی»، «بازسازی نظام اداری کشور» و «مقابله با فساد و سوءاستفاده از امکانات عمومی» می‌تواند از اصول راهنمای اصلاح‌طلبان باشد. در این راستا گفت‌وگو و تعامل با نیروهای سیاسی و حکومت، با حفظ هویت و اصول اصلاح‌طلبانه از لوازم سیاست‌ورزی منطقی است و نباید منفی و نابهنجار تلقی شود. 
همچنین در جریان انتخابات مجلس باید از طرح شعارها و بهره‌گیری از روش‌هایی که زمینه را برای تبدیل «رقابت» به «ستیز» آماده می‌کند، خودداری کرد و چنانچه دیگران برای چنین اتفاقی طراحی و اقدام نمودند اصلاح‌طلبان نباید در دام آنها بیفتند. محور رفتار انتخاباتی اصلاح‌طلبان «همکاری میان خود» و «رقابت با سایرین» است. لکن در شرایط خاص اصلاح‌طلبان می‌توانند با جریان‌های سیاسی دیگری که مصالح کشور را بر مصالح فردی و گروهی رجحان می‌دهند برای خروج از مشکلات و مقابله با افراطی‌گری و خطرهایی که کشور را تهدید می‌کند با حفظ اصول و در چارچوب ضرورت‌های ملی همکاری نمایند. 
نکته دیگر اینکه اصلاح‌طلبان نباید تنها به نتیجه انتخابات و ترکیب مجلس آینده فکر کنند؛ بلکه بایستی از فرصت انتخابات برای «بازسازی و نوسازی» خویش بهره‌گیری کند. 
اصلاح‌طلبان باید گفت‌وگوهای انتقادی عمیقی را در میان خود سامان دهند. تحلیل اصلاح‌طلب‌ها از واقعیت‌های جامعه امروز ایران، ساختار و ظرفیت‌های حکومت در ایران، موقعیت منطقه‌ای ایران، برابری اجتماعی و جایگاه آن در برنامه‌های اصلاح‌طلبان و همبستگی جمعی در جامعه و طرح‌های اصلاح‌طلبان برای آن بایستی مورد بررسی دقیق قرار گیرد. فرصت انتخابات باید برای ارتقای سطح سازماندهی اصلاح‌طلبان به‌کار گرفته شود. سازماندهی مجدد فعالان و وابستگان تشکل‌هایی که درحال‌حاضر امکان فعالیت ندارند، ادامه تلاش برای دستیابی به قواعدی فراگیر برای حضور تعداد بیشتر و متنوع‌تری از اصلاح‌طلبان در تصمیم‌گیری‌ها و ارتقای کیفی احزاب و تشکل‌های موجود اصلاح‌طلب، از جمله اقدامات ضروری در این زمینه‌اند. بحث و گفت‌وگوی انتقادی در مورد اینکه اصلاح‌طلبان می‌خواهند و مهم‌تر از آن می‌توانند نماینده چه بخش‌هایی از جامعه باشند برای امروز ما لازم به نظر می‌رسد. پس از مشخص کردن پایگاه اجتماعی باید از همه امکانات موجود برای ارتباط با آن بهره‌گیری کرد.  
نکته آخر اینکه محور اصلی فعالیت سیاسی اصلاح‌طلبان تلاش برای گسترش و ژرفا‌بخشی به مردمسالاری در کشور است. مردمسالاری در زمینه حکومت به معنای هر چه انتخاباتی‌تر‌کردن و پاسخگوتر کردن دولتمردان است. همچنین به معنای پدید آوردن امکان و شرایط لازم برای رقابت آزاد و منصفانه میان نیروها و احزاب سیاسی است. اما تقویت و تثبیت مردمسالاری نیازمند به تحول در جامعه نیز هست. باید انجمن‌ها و نهاد‌های مدنی در جامعه شکل گرفته و از طریق فعالیت آنها و تعاملی که با حکومت می‌کنند از حقوق سیاسی و مدنی مردم و آزادی‌های آنها دفاع کنند. بعد اجتماعی مستلزم «اقدامات سازمان‌یافته جمعی» است. چنانچه فعالیت‌های انتخاباتی اصلاح‌طلبان بخواهد اثر بخش و ماندگار گردد بایستی در هر دو وجه،‌ گذار به مردمسالاری (وجه حکومتی و وجه اجتماعی) مورد توجه قرار گیرد. البته چه بسا در جریان گفت‌وگوهای اصلاح‌طلبان در ارتباط با نکاتی که بیان کردم نیاز به تغییرات و اصلاحاتی احساس شود. 
‌شما در سخنان‌تان تاکید بر حفظ هویت و اصول اصلاح‌طلبانه از سوی اصلاح‌طلبان دارید. ممکن است در این راستا هم توضیحاتی بدهید. 
شاید بتوان هویت و اصول اصلاح‌طلبی را در موارد زیر خلاصه کرد: باور به اسلام رحمانی و سازگار با ارزش‌های جهان‌شمول بشری و دستاوردهای ارزشمند تمدن جدید، باور به آرمان‌های انقلاب اسلامی و التزام به قانون اساسی، احترام به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و تاکید بر مردمسالاری و مخالفت با همه اشکال انحصارگرایانه نظام سیاسی، نفی تبعیض و انحصار و تضمین عدالت و فراهم‌کردن زمینه شایسته‌سالاری، نفی خشونت و پیگیری تصمیم‌ها و خواسته‌ها از راه‌های مسالمت‌آمیز، شناسایی و احترام به حقوق‌بشر و دغدغه مداوم نسبت به «رعایت حقوق مردم»، نقدپذیری و احترام به مخالف، اعتقاد به توسعه همه‌جانبه (اقتصادی- سیاسی- فرهنگی- اجتماعی) و پایدار، تعامل با کشورها و نهادهای بین‌المللی و منطقه‌ای در چارچوب منافع ملی. 
این موارد محورهای کلی است که جریان اصلاح‌طلبی خود را به آن متعهد می‌داند و چه‌بسا در برخی از این موارد با دیگران اشتراک داشته باشد. ضمن اینکه در اینجا بیشتر هدف بیان محورهای اصلی بود و چه‌بسا اصول فوق جامع و مانع نباشد و در هر یک از این موارد قیدهای جانبی لازم باشد که رویکرد اصلاح‌طلبی را مشخص‌تر کند. این موضوعی است که باید در جریان گفت‌وگویی فراگیر میان گروه‌های اصلاح‌طلب در مورد آن به نتیجه رسید. 
‌ وقتی جمع به نتیجه‌ای برسد و بخواهید نتیجه این اجماع را اعلام کنید احتمالا باید انتظار برخی واکنش‌ها را هم از سوی بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان داشته باشید. این یک مقدار شجاعت می‌خواهد. 
همچنان که پیش‌تر نیز یادآور شده‌ام با توجه به جایگاه کانونی دموکراسی در اصلاح‌طلبی، سازوکار تصمیم‌گیری در درون این جریان باید دموکراتیک باشد و ساختار آن در این راستا سامان یابد. پیشنهاد‌های گوناگونی در این رابطه وجود دارد که تشکیل اتاق فکر یکی از آنهاست. در شرایط کنونی که هنوز در جریان اصلاحات بازسازی لازم صورت نگرفته است، این جریان به محوریتی نیاز دارد که در مقاطع حساس بتواند برای جمع «قول فصل» باشد و البته بهتر است که این محوریت فردی نباشد. به‌حمدالله در میان جمع دوستان اصلاح‌طلب شخصیت‌های تاثیر‌گذار و مورد قبول که بتوانند در شرایط خاص تصمیم‌گیری نهایی را انجام بدهند، وجود دارند. در شرایط فعلی مناسب است رییس دولت اصلاحات، که در میان اصلاح‌طلبان از مقبولیت و ظرفیت بالایی برخوردار است و انسانی آراسته به جهات اخلاقی و دینی است و همواره خط‌مشی اعتدالی داشته است، همراه با جمعی محدود و تا حد امکان جامع از معتمدان جریانات اصلاح‌طلب، در جریان انتخابات مجلس دهم و خبرگان رهبری، محوریت اتخاذ تصمیمات جمعی اصلاح‌طلبان را به عهده داشته باشند و به اعتقاد من بسیاری از دوستان اصلاح‌طلب چه در تهران و چه در شهرستان‌ها چنین انتظاری را از بزرگان این جریان، در تهران و نیز از چهره‌های موثر در استان‌ها دارند. 
‌ اصلاح‌طلبان معمولا روی ردصلاحیت‌ها و چگونگی تاییدصلاحیت‌ها و مسایلی از این قبیل بحث داشتند. اتفاقی که حالا افشا شده اینکه آقای رحیمی آمده به ١٧٠ نامزد پول داده، حالا چندنفرشان رفتند مجلس و چندنفرشان نرفتند بحث دیگری است. در تمام دنیا نامزدهای انتخابات ملزم هستند که منابع مالی‌ و مخارجشان در انتخابات را منتشر کنند. شما دو بار وزیر کشور بودید، در یک‌دوره طولانی‌تر بوده و یک‌دوره کوتاه‌تر بوده است. اصلا یک چنین فکری در ایران نیامده در حالی که نمونه خارجی‌اش هم وجود داشته است. وقتی که کسی می‌گوید که شما از کجا در انتخابات خرج کردی، می‌گوید کمک‌های مردمی بوده. ما دست‌کم می‌توانیم نامزدهای پیروز انتخابات را ملزم کنیم که آقا، شما بیایید بیلان مالی‌تان که چقدر در انتخابات هزینه کردید و این پول‌ها از کجا آمده، ارایه کنید. 
شما در ارتباط با مدینه‌فاضله‌ای صحبت می‌کنید که ظاهرا در آن همه قوانین هست ولی فقط یک‌قانون کم دارد! اگر آن مدینه فاضله را پیدا کردید که در آن فساد نباشد، برای جلوگیری از این فساد این را هم تصویب کنید. در وضعیت کنونی مهم این است که نظام انتخاباتی در مجموع سالم و قابل اعتماد باشد. امروزه نظام انتخاباتی در کشورهایی که آن را به‌عنوان یک روش مقبول برگزیده‌اند کمابیش روشن است و لذا زمانی که نتیجه انتخابات اعلام می‌شود به‌طور‌نسبی نتیجه مورد قبول است، امکان تخلف هم در آن روش کمتر وجود دارد. 
‌ این دخالت‌هایی که الان دیگر مشخص شده که دست‌کم در انتخابات مجلس هشتم از جانب برخی افراد صورت گرفته را محصول چه روندی می‌دانید؟ 
اگر مثل اکثر نقاط دنیا، همه مراحل انتخابات شفاف‌سازی شود، هیچ اشکالی ندارد که یکی مجری باشد و دیگری ناظر. چنانچه انتخابات دستی نباشد چه در اجرا و چه در نظارت، این شبهاتی که به وجود می‌آید که نکند وزارت‌کشور دخالت کرده باشد، نکند ناظر دخالت کرده، نکند این فرد وامدار کسی است و پولی از جایی گرفته، اکثر اینها برطرف می‌شود. بالاخره امروز در دنیا زمانی که انتخابات تمام می‌شود، اعتمادی نسبی وجود دارد که این انتخابات سالم برگزار شده و طرف شکست خورده هم به برنده تبریک می‌گوید. چون انتخابات شفاف است. بسیاری از کشورها سعی می‌کنند برای جلب‌اعتماد بیشتر مردم در همه زمینه‌های انتخابات شفاف‌سازی شود. 
‌این شفاف‌سازی را می‌شود در حقیقت توضیح بیشتری دهید؟ چون فکر می‌کنم مجری چند انتخابات مهم بوده‌اید. 
مهم‌ترین بخش در امر انتخابات دو چیز است: یکی تایید و ردکاندیداها و ضابطه و معیار قانونی آن است و دیگری حفاظت از رای مردم است و در بسیاری از نقاط دنیا برای اینکه نسبت به این دو مورد یا موارد دیگر در امر انتخابات شبهه‌ ایجاد نشود، سازوکارهایی طراحی کرده تا اعتماد نسبی مردم فراهم شود. ممکن است باز هم کسی شبهه‌ای از جهتی برایش پیش بیاید. ممکن است شما سیستم رایانه‌ای را ایجاد کنی و بعد بگویند هک شده است. ولی حتی در این صورت نیز نسبت به جایی که انتخابات دستی و ابتدایی انجام شود، اعتماد بیشتری وجود دارد. بالاخره در انتخابات ممکن است یک‌نفر وارد ‌شود که آدم احساس ‌کند پشتوانه‌اش آدم‌های میلیاردری هستند که می‌توانند توانایی این فرد را برای تبلیغ بالا ببرند یا پشتوانه‌اش دولت است و می‌تواند آراء را مطابق میل خود سامان دهد در این زمینه‌ها می‌توان قوانینی تصویب کرد که هرکس مثلا چه مقداری باید هزینه کند، از کجا باید بیاورد، ‌کدامش مشروع است و کدامش نامشروع است، تمام اینها می‌تواند قانونی بشود. البته به‌نظر من باز هم مهم‌ترین چیزی که می‌تواند اعتماد مردم را جلب کند، خود اصل انتخابات است که از این حالت بیرون بیاید و بعدا هم کسی شبهه نکند که بگوید ناظر دخالت کرده و وزارت‌کشور دخالت کرده، یا هیات اجرایی با این رفیق بوده و با آن رفیق نبوده. در رابطه با پشتوانه مالی انتخابات هم همین‌طور است، در دنیا مشخص می‌شود که این هزاردلار از کجا آمده و کجا و چطور صرف شده است؟ درست بوده یا نبوده؟ چه اشکالی دارد که در همه جا اینها روشن باشد؟ اگر هم معلوم شد تخلفی انجام شده با خلافکار برخورد شود. ولی اینکه دربسته و سربسته باشد، نه مراکز پولی‌اش معلوم بشود، نه مصارفش معلوم بشود، مشکلات تکرار خواهد شد. یک‌جا می‌گویند فلانی جلسات هزارنفری برگزار می‌کند و غذا می‌دهد، یکی را می‌گویند که می‌رود با خوانین توافق می‌کند. این پول‌ها از کجا می‌آید؟ و براساس آن چه قول‌وقرارهایی ردوبدل می‌شود؟ 
‌ بخش بعدی سوالات ما درباره مسایل سیاست خارجی است. سال٩١ بود که در شرایط دولت قبل شما یک‌بار درباره وضعیت پرونده هسته‌ای این بحث را مطرح کردید که در قانون‌اساسی رفراندوم دیده شده و می‌شود، رجوع کرد. 
در سال ٩١ در ارتباط با موضوع هسته‌ای به عنوان یک شهروند ایرانی که حق دارد نسبت به سرنوشت کشورش حساس باشد مطالبی را مطرح کردم که خلاصه آن چند نکته بود. یکی اینکه راهبرد ایران در برخورد با این موضوع باید واقع‌بینانه و با توجه به منافع ملی و پرهیز از واکنش‌های احساسی باشد. نقدکردن رفتار تبعیض‌آمیز قدرت‌های بزرگ چه مشکلی از ما حل می‌کند و مگر از آنان جز تعقیب منافع و افزایش قدرتشان انتظاری هست؟ دیگر اینکه داشتن انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای و دراختیارداشتن دانش و فناوری آن طبق قوانین بین‌الملل از حقوق بدیهی و قطعی ماست لکن نباید مشکلات زندگی مردم را دست‌کم بگیریم و نباید اجازه دهیم از طریق توجه به یک مساله، چه‌بسا مهم، تمامی منافع ملی ما در معرض تهدید قرار گیرد. سوم اینکه تصمیم درست اگر دیر اتخاذ شود دیگر چندان تاثیر نخواهد داشت یا اگر هم موثر باشد نمی‌توان خسارت‏های دیرکرد آن را نادیده گرفت. ما بارها در وضعیت‌های بغرنج یا بحرانی قرار گرفته‌ایم و برای جلوگیری از خسارت بیشتر و برون‌رفت از شرایط پیش آمده تغییر مسیر داده‌ایم وگرنه ناگزیر از تحمل آسیب‌های سنگین‌تر می‌شدیم چهارم اینکه در ارتباط با موضوع هسته‌ای از کارشناسان علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، اقتصاددانان، سیاسیون و همه صاحب‌نظران و دلسوزانی که قلبشان برای ایران می‌تپد نظرخواهی شود. در قانون اساسی نیز برگزاری رفراندوم به‌عنوان راهکاری برای موضوعات مهم و سرنوشت‌ساز پیش‌بینی شده است و در پایان متذکر شدم هرکس رقیب یا دشمن را دست‌کم نگیرد و براساس محاسبه درست از توان وی، خود را آماده کند می‌تواند در مقابله با آن پیروز شود. در ارزیابی فرصت‌ها و امکانات خود و همچنین توان و قدرت طرف مقابل باید واقع‌گرا بود و از افراط و تفریط پرهیز کرد. باید نقاط‌قوت و ضعف طرف مقابل حتی اگر حیوان درنده بیابانی باشد را دانست و برای مقابله با آن در جهت حفظ‌حیات خود اقدام کرد، نه اینکه در دام او گرفتار شد‬. 
طنز تلخ ماجرا، اینکه پس از انتشار مشروح این مطلب در سال ٩١ گفته شد که این سخنان از طریق یکی از سازمان‌های جاسوسی غربی به من دیکته شده است! 
حالا آقای روحانی هم راجع به رفراندوم براساس چارچوب قانون‌اساسی سخن گفته. اما بلافاصله گفته شد مگر آقای روحانی نمی‌دانسته که در قانون‌اساسی یک فرمولی برای رفراندوم گذاشته شده! در حالی‌که ایشان فعال‌شدن همان فرمول مدنظرش بود. او که نگفت یک رفراندوم من‌درآوردی برگزار کنیم. همان چیزی که در قانون است، اگر بناست دوسوم مجلس تایید کند، اگر قرار است رهبری تایید کند و لازم است، این کار انجام شود و یک‌بار از مردم بپرسید. این چه اشکالی داشت که حرف خیلی بدی تلقی ‌شد؟ چه زمانی که من گفتم چه زمانی که آقای روحانی مطرح کرد، چرا مباحث خیلی ساده، پیچیده تلقی می‌شود؟ مسایلی را می‌شود از خود مردم پرسید، مثل خیلی از جاهای دنیا که این کار انجام می‌شود. به قول آقای روحانی بعد از ٣٦سال یکی از اصول قانون‌اساسی که معطل مانده یک‌بار اجرا شود، بینیم چه می‌شود. البته اجرایش هم بستگی دارد که چگونه برگزار شود. همه اینها پیچیدگی خاص خودش را دارد. شاید آقای روحانی هم می‌خواست از این اهرم استفاده کند برای اینکه کار، مقداری جلوتر برود. آن زمانی که من گفتم، منظورم این نبود که حالا فردا بیایند و یک رفراندومی برگزار کنند. ولی بالاخره حداقل می‌شود با نظرسنجی‌های علمی نظرات مردم را فهمید. چیز پیچیده‌ای نیست که آدم بتواند نظرات مردم را بفهمد، چه در مسایل هسته‌ای و چه غیرهسته‌ای. حالا یکی‌ از روش‌ها هم همین انتخابات و رایی است که مردم می‌دهند. مواضع آقای روحانی در مورد جریان هسته‌ای از زمان آقای خاتمی تا بعد از آن دوره روشن بوده، کتاب نوشته و حرف زده و در صحبت‌های دوره انتخاباتی نظراتش را گفته است، ‌مردم هم با توجه به نظرات مطرح‌شده از سوی ایشان رای دادند که مسایل‌شان ان‌شاءالله حل شود، چه مساله هسته‌ای و چه سایر مسایل. 
‌حالا تا اینجا مشخص است که مردم چه می‌خواهند و آقای روحانی چه می‌خواهد، اما هر واژه‌ای که از دهان رییس‌جمهور خارج می‌شود، چند نطق میان دستور و یک موج رسانه‌ای به دنبالش ایجاد می‌شود. 
از مخالفان آقای روحانی چه انتظاری دارید؟ انتظار دارید بیایند و بگویند حمایت می‌کنیم! اصلا انتظار دیگری نباید از آنها داشت غیراز اینکه بیایند و این کار‌ها را بکنند. البته خیلی روشن نیست که پشت این داد و فریادها، دلسوزی برای کشور است یا چیز دیگر. ممکن است واقعا تشخیص‌شان این باشد که برای خیر و صلاح کشور باید همین راه را بروند. به‌هر‌حال هر چه باشد مهم نیست و نباید مورد اعتنا قرار گیرد. 
‌شاید تحلیل برخی از جریانات این است که چون دولت تمام تخم‌مرغ‌هایش را در سبد هسته‌ای گذاشته، اگر این را بزنیم و این توافق شکست بخورد، دولت روحانی اولین دولت چهار‌ساله جمهوری‌اسلامی‌ایران خواهد بود. می‌خواهم ببینم این چقدر محتمل است؟ 
شکست یا پیروزی آقای روحانی بر سر امر هسته‌ای، هیچ نسبت مستقیم و پررنگ و تعیین‌کننده‌ای با مخالفت یا موافقت جریان رادیکال راست ندارد. 
‌بالاخره می‌گویند اگر این شکست بخورد ما چهار‌ساله می‌توانیم برگردیم. 
به چه دلیل اگر شکست بخورد می‌توانند برگردند؟ اگر مذاکرات شکست بخورد مردم بخش عظیمی از مشکلات کشور را مرهون عملکرد گذشته این آقایان می‌دانند و چه‌بسا بیش از گذشته به اینها بدبین شوند. 
‌بحث این است که اگر بحث هسته‌ای را نتواند جمع بکند، گشایشی در اقتصاد رخ نمی‌دهد و آن‌وقت می‌شود سر چهار‌سال در واقع سازماندهی کرد و برگشت. 
آقای روحانی و دوستان‌شان هم می‌گویند اینها نگذاشتند. در کل خیلی تاثیری ندارد و چنانچه سخنان آنها در مردم اثربخش بود و دوباره به قدرت رسیدند باز هم مساله‌ای نیست چرا که مردم، خود این آقایان را بر سرنوشت خویش مسلط کرده‌اند. «ان‌الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»
‌ با‌توجه به این یک‌سال‌و‌نیمی که از دولت آقای روحانی گذشته و همه این فراز و نشیبی که داشته، مردم نسبتشان با دولت روحانی و رفتارهای انتخاباتی بعدی چیست؟ می‌خواهم بدانم که اصلاح‌طلبان چه برآیندی دارند از نگرش مردم نسبت به دولت؟ 
در انتخابات٩٢ بسیاری از مردم با عشق و علاقه رای دادند. آنها احساسشان این بود که باید رای دهند. اما الان بعد از گذشت یک‌سال‌واندی باید با نظرسنجی‌های علمی و مکرر نظرات مردم را دریافت. البته متاسفانه رفراندوم که هیچ، ما از نظرسنجی‌های علمی شفاف و در منظر عامه مردم هم محروم هستیم. تنگناهای معیشتی و اقتصادی در زندگی بخشی از مردم نگران‌کننده است و می‌تواند در انتخابات بعدی تاثیر‌گذار باشد اگرچه شاید بسیاری از مردم از تنگناهای دولت هم کم‌وبیش آگاه باشند. شاید بسیاری از مردم به‌ویژه رای‌دهندگان، از دولت و رییس‌جمهور انتظاراتی داشته‌اند و امروز بدون لحاظ کردن موانع موجود مایوس شده باشند و چه‌بسا همین مسایل در انتخابات آینده و رای آنها هم بی‌تاثیر نباشد. البته بدون داشتن اطلاعات دقیق میدانی قضاوت کردن نسبت به نظرات مردم و رفتار آینده آنها صحیح نیست. 
در همین‌جا لازم می‌دانم نکته‌ای را متذکر شوم‌ گرچه ارتباط تنگاتنگ هم با سوال شما ندارد. ما شاهد هستیم که از تریبون‌های گوناگون به نام مردم سخن گفته می‌شود که هیچ‌کدام پشتوانه واقعی‌اش روشن نیست. در برخی تریبون‌ها یا رسانه‌ها می‌‌گویند، مردم این را می‌خواهند، نظر مردم این‌گونه است مردم چنین و چنانند این مردم کدام مردم هستند؟ مردم یعنی ٥٠٠نفر؟ پنج‌میلیون‌نفر؟ ٥٠میلیون‌نفر؟ بر چه اساسی می‌گوییم مردم این را می‌گویند؟ اینکه می‌گوییم مردم، یعنی دقیقا چه کسانی. مردمی که به دنبال اشتغال به هر سو می‌روند و کار پیدا نمی‌کنند؟ مردمی که برای تامین گذران روزمره زندگی از بامدادان تا شامگاهان دنبال لقمه‌نانی هستند و در پایان ماه از پرداخت اجاره‌خانه و سایر هزینه‌ها عاجزند؟ یا آنها که با دست‌های خالی آمده‌اند و پس از چندسال با حساب‌هایی مملو رفته‌اند؟ مردمی که از بس خلاف شنیده‌اند به زمین و زمان بد می‌گویند یا آنها که با هر جمله سخنران برای او کف می‌زنند؟ مردمی که می‌گویند ما نمی‌دانیم اینکه می‌آید می‌خواهد چه‌کار ‌کند، اما رای می‌دهیم تا آن دیگری نیاید؟ البته ممکن است در خیلی جاهای دیگر دنیا هم این‌گونه باشد‌. لذا بهتر است در سخنانمان به نمایندگی از کسانی سخن بگوییم که هم رای ما هستند ولاغیر. 
منبع: روزنو
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۶:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۱/۰۸
2
3
آره اصلاً اهل دعوا و ستزه نیستند
من خودم سال 88 از نزدیک دیدم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۶:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۱/۰۸
5
1
برو عموجان
خودتو سیاه کن
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۱/۱۱
1
1
برای اقایان خاتمی عارف و نوری ک بزرگان اصلاح طلب هستند ارزوی موفقیت دارم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۱/۱۴
1
1
برای سیدمحمد شما و دکترعارف ک از جمله بزرگان اصلاح طلب هستید ارزوی موفقیت دارم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۱/۱۴
1
0
اصلاح طلبان خوارج عصر ما هستند.
نظر شما: