این شاعر تصریح کرد: متاسفانه چند سالی است که بزرگداشت مناسبی برای او برگزار نمیشود و هنوز درباره کتابهایی که به او منسوب است تحقیقاتی صورت نگرفته است. این نشان میدهد که عطار بر خلاف بزرگیاش در معرض دید نبوده نیست.
تدبیر24: بیست و پنجم فروردین در تقویم ملی ما به عنوان روز بزرگداشت فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار کَدکَنی نیشابوری مشهور به عطّار نیشابوری نامگذاری شده است.
او در قریه کدکن از توابع نیشابور دیده به جهان گشود و البته هنوز تاریخ دقیقی از تولد، زندگی و وفات او در دست نیست. عطار پیش از پرداختن به عرفان داروساز بود و در شهر طبابت میکرد.
این شاعر ایرانی که در قرن پنجم هجری میزیسته است در دو زمینه نثر و نظم آثار بدیع عرفانی را خلق کرده است و از جمله آثار او میتوان به اسرارنامه، الهینامه، منطقالطیر، مصیبتنامه، مختارنامه، تذکرةالاولیاء و دیوان اشعار او اشاره کرد.
عطار را در ادب پارسی به عنوان عارف میشناسند. پشت پا زدن عطار به دنیا و تقوا پیشگی او از داستان همان درویشی آغاز شد که بعد از صحبت با عطار کاسه چوبیناش را زیر سر میگذارد و چشم از دنیا فرو میبندد و شاید بتوان گفت همین نخستین جرقهها عطار را به وادی عرفان و معرفت کشاند.
پیش از عطار، سنایی آغازگر عرفان بود و عطار در ادامه آثار سنایی به عرفان پرداخت. بعد از او نیز مولانا ادامه دهنده این سیر بود. به عقیده استاد شفیعیکدکنی اگر دریای عرفان ایران دارای سه موج باشد، سنایی، عطار و مولانا این سه موج هستند.
از آن جایی که عرفان عطار، خاص خود این عارف است صحبت کردن درباره جنبههای عرفانی او کار آسانی نیست چراکه در بطن عرفان او تفاوتهایی با دیگر عرفا وجود دارد، از این رو سخن گفتن از او نیاز به تحقیق و پژوهش فراوان دارد.
مختار ابراهیمی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز، درباره این شاعر و عارف گفت: عطار از شاعران عارف است که عرفان او ادامه سیر عرفان سنایی است و البته این سیر بعدها به شاعران عارف دیگر میرسد که کمال آن را در شعر مولانا میبینیم.
وی ادامه داد: عرفان از سده ششم آغاز میشود و اوج آن در سده هفتم است و بعد از آن از نظر هنری سیر نزولی پیدا میکند.
او تصریح کرد: تفاوتی که عطار نسبت به دیگر شاعران دارد این است که عطار عرفان خراسان که عرفان عاشقانه است را با حکمت اشراق که نوعی فلسفه ایران باستان است ترکیب میکند؛ فلسفهای که در آثار شیخ شهابالدین سهرودی دیده میشود.
ابراهیمی بیان کرد: ویژگی مهم مکتب اشراق یا حکمت اشراق، نمادگرایی است. او از نماد برای رساندن مفهوم مورد نظر استفاده میکند. نمادهای مکتب اشراق حالت انداموارگی دارند و همه در یک رابطه تکمیلی عمل میکنند، یعنی نمیشود نماد را بیرون از منظومه تعبیر و تفسیر کرد بلکه همه نمادها را باید با هم تعبیر و درک کنیم.
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز توضیح داد: عطار از نمادهایی که در حکمت اشراق جنبه فلسفی و حکمی دارند برداشتی شخصی و عارفانه میکند. یعنی نمادهای آثار شیخ اشراق را که بخوانید و حتی در بعضی آثار ابنسینا میبینید که نمادها فلسفی هستند. نمادهایی که در به وجود آمدن عالم از عقل اول تا نفس انسانی دخالت دارند، اما عطار این نمادها را از مکتب اشراق میگیرد و برداشتی شخصی عرفانی از آنها ارایه میدهد.
ابراهیمی گفت: تفاوت عطار با بسیاری از شاعران عارف مثل سنایی، مولانا، فخرالدین عراقیهمدانی و دیگر عارفان در همین ترکیبی است که از نمادهای حکمت اشراق و عرفان خراسان بوجود میآورد، البته این شیوه را در مقامات طیور نیز میبینیم.
وی خاطرنشان کرد: آنجایی که ما با چندین شخصیت مرکزی در «منطق الطیر» مواجه میشویم از آغاز تا پایان هر کدام نقشی را برعهده دارند، مثلا نقشی که سیمرغ در پایان راه دارد نقش کمال یافته همان هدهد است؛ هدهد در آغاز راه و سیمرغ در پایان راه. مرغان دیگر هم هر کدام نماد مرحلهای از عشق هستند همچون عشق زمینی، عشق الهی، عشق انسانی و... . مثلا عشق زمینی عشق به مادیات است که باید کنار گذاشته شود، یا عشق انسانی زمینهای است برای بردن مرغان به سوی عشق عرفانی و در نهایت عشق الهی که صورت کامل عشق است.
این نویسنده توضیح داد: حرکت این مرغانی که انتخاب شدهاند این را میرساند که آنها هم از مرحلهای به مرحله بالاتر میروند و هم این که حرکت مرغان به عنوان شخصیتهای نمادین و عرفانی هر کدام برای خودشان کمالی دارند. مثلا کبک عاشق جواهرات است. یا شاهین عاشق مقامات پادشاهی است و بلبل عاشق گل است. همه این مرغان بعدا در قالب هدهد سیری تکمیلی به سوی سیمرغ دارند و نماد سیمرغ هم به عدد سی مرغ اشاره دارد که نوعی ابتکار عطار است. این از آن جهت است که به لحاظ لفظی سی مرغ و سیمرغ تطابق لفظی پیدا کند و عرفان از مرحله لفظ و شماره تبدیل به عرفان از نظر معنا و باطن میشود.
ابراهیمی گفت: واژه سیمرغ در بسیاری از پژوهشهایی که انجام شده است به معنای مرغ دانا و مرغ زیرک است و آن جایی که حافظ میگوید «مرغ زیرک تامل بایدش» اشاره به همان سیمرغ است یا در شاهنامه نیز زمینه اسطورهای دارد.
همچنین حبیب شوکتینیا، شاعر غزلسرا، درباره عطار نیشابوری گفت: عطار یکی از معروفترین عرفای ایرانی اسلامی است که به لحاظ کمی آثار زیادی در زمینه عرفان نظری دارد، به طوری که در سالهای بعد از مرگ عطار تمام کسانی که خودشان را با عرفان مرتبط میدانستند آثارشان را برای اینکه بهتر به دست مخاطب برسانند منسوب به عطار کردند. مثل اشترنامه، بلبلنامه یا نان و پنیر که تا همین چند سال پیش هم این موضوع وجود داشت.
او ادامه داد: چون قدرت ادبی و نظری آثاری که به عطار منسوب میدانستند پایین بود بسیاری خیال میکردند که این آثار مربوط به دوره جوانی عطار است.
شوکتینیا با بیان اینکه انتساب آثار به عطار از شهرت و اشتهار عطار در عرفان حکایت میکند، خاطرنشان کرد: از لحاظ شهرت عطار همین بس که بزرگ عارفی چون مولوی آن قدر مقام عطار را بالا میداند که شعر معروف «هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچهایم» را میسراید. مولوی به عنوان کسی که عرفانش تمام آسیای صغیر و مرکزی را تحت سیطره خودش قرار داده عطار را سیر کرده در تمام وادیهای عرفان میبیند.
این شاعر تصریح کرد: متاسفانه چند سالی است که بزرگداشت مناسبی برای او برگزار نمیشود و هنوز درباره کتابهایی که به او منسوب است تحقیقاتی صورت نگرفته است. این نشان میدهد که عطار بر خلاف بزرگیاش در معرض دید نبوده نیست.
وی اضافه کرد: شعر عطار، شعر کوششی است و عطار شعر را وسیله گفتمان خودش با مریدان و مردم قرار داده است. شعر او مثل حافظ و مولوی یا ابوسعید لطافت شعری ندارد و از ادبیت بهرمند نیست اما از لحاظ فلسفی و عرفانی بسیار غنی هستند.
شوکتینیا گفت: یکی از ویژگیهای اصلی عرفان عطار برخلاف دیگر عرفای قبل از خود ارتباط دادن عرفان اسلامی با باورهای باستانی ایران است و این موضوع را در «منطق الطیر» به خوبی مشاهده میکنیم.
این نویسنده خاطرنشان کرد: قبل از عطار کسانی همچون ابنسینا بودند که نیم نگاهی به باورهای مذهبی و اسطورهای در ایران داشتند اما این که بخواهند مثل عطار باورهای کهن ایرانی را با باورهای اسلامی ادغام کنند و از آنها نماد بسازند نبوده است. عطار جزو اولینها است و این را ما به استناد آثارش میگوییم. او از نماد سیمرغ به خوبی بهره میبرد و این نماد بعد از گذشت سالیان دراز هنوز بین ما جریان دارد.
او توضیح داد: جریان عرفانی که عطار آن را پیشبینی میکند به جایی میرسد که فلسفه اشراق را توسط شیخ شهابالدینسهروردی ایجاد میکند؛ کسی که باورهای ایرانی را حتی با باورهای زرتشتی در فلسفه اسلامی جمع میکند و مکتب اشراق را به وجود میآورد.
شوکتینیا اظهار کرد: در واقع بسیاری از فلسفههای شرقی به نوعی برخاسته از عرفان عطار هستند. مقام فلسفی و عرفانی عطار آن قدر است که مولوی خودش را جیرهخوار فکری عطار میداند یا فلسفه او قرنها بعد در کسانی همچون سهروردی تاثیر میگذارد.
در ادامه قاسم آهنینجان، شاعر آیینی، گفت: ادبیات ما به دو دوره قبل و بعد از اسلام تقسیم میشود. قبل از اسلام ما ادبیات چندانی نداریم. ادبیات ما در واقع بعد از اسلام است که ادبیات عرفان و تصوف است. اوج تحول کیفی ما ادبیات عرفانی و ادبیات تصوفی است، البته نه به معنای خانقاهنشینی.
وی خاطرنشان کرد: اگر اوج قلههای ادبیات ایران را در نثر درنوردیم شاید بتوان به گلستان سعدی، تاریخ بیهقی، مقامات ابوسعید، اسرار التوحید ابوسعید و تذکرةالاولیای عطار اشاره کرد. داستانهای عرفانی عطار هنوز هم سرمشق داستاننویسان مدرن است.
آهنینجان گفت: مولانا میگوید هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچهایم. یا در جایی دیگر میگوید: عطار روح بود و سنایی دو چشم او. ما از پی سنایی و عطار آمدیم. وقتی میگوید عطار روح بود یعنی یک مرتبه از خداوند پایینتر بود. مولانا اهل تعارف نیست چراکه وقتی از آزردن شمس تبریزی ناراحت میشود رکیکترین حرفها را به زبان میآورد.
این شاعر گفت: اگر همه مکتوباتمان را در زمینه عرفان و فلسفه جمع کنیم گستره وسیعی میشود اما همیشه نماد ما برای عرفان و فلسفه منطقالطیر عطار است چراکه همه وادیهای انسانی و عبادی را به هفت شهر تقسیم میکند.
وی بیان کرد: عطار سیمرغ را از حماسههای ایرانی میگیرد چون ما در عرفان و فرهنگ اسلامی و تصوفی، چیزی به اسم سیمرغ نداریم.
او تصریح کرد: عطار زندگی ایرانی را معلمی کرده است. هر اثر او به زندگی ما شکل میدهد. غزلیات او نیز جای خود را دارد اما در حد مولوی، خاقانی و حافظ نیست، دلیلش این است که عطار کارش غزل نبود بلکه کار او معلمی هستی و کائنات بود. این صحبتها درباره عطار حاصل 30 و اندی سال مأنوس بودن با عطار است. من میتوانم بگویم عطار معلم هستی برای تمام دورانها است. عطار مدخل ادبیات بود. او یک فرد یا یک اندیشه واحد نیست بلکه او یک کلیت و یک جامعیت است. به نظر من عطار یعنی ایران.
او توضیح داد: این حرفها را میشود راجع به مولوی نیز گفت، اما عطار استاد و پیشکسوت مولوی بود. هر قطعه عطار قابلیت اجرایی، نمایشی و بیان دارد. نثرش قابلیت بازگشت به نظم دارد و نظمش قابلیت برگشت به نثر.
آهنینجان اضافه کرد: همه و همه از عطار تأثیر پذیرفتهاند؛ چه انسانهای عادی و چه کسانی مثل مولوی و حافظ. برای همین است که میگویم او هستی را معلمی میکند. ما باید برای شناخت عطار تلاش کنیم. هر وقت توانستیم عطار را به درستی معرفی کنیم آن وقت انقلاب فرهنگی کردهایم. اگر ما بتوانیم عطار را وارد زندگی مردم کنیم آن وقت توانستهایم تحول فرهنگی ایجاد کنیم.
این شاعر با بیان اینکه همه ما نیاز به عطار داریم افزود: عطار باید معرفی شود. اهواز پایتخت کتاب ایران شده پس باید کسانی همچون عطار معرفی شوند. اگر ما عطار را معرفی کردیم یعنی پایتخت فرهنگی هستیم. چرا باید پیتر بروک "منطقالطیر" عطار را در قالب نمایش اجرا کند ولی ما نه؟
او ادامه داد: اوج احترام ما برای عطار برگزاری یک بزرگداشت و آه و ناله است. در حالی که عطار شجاعترین فرد دوران خودش بود. او در حمله مغول شهید میشود. او شهید عرفان، اندیشه و ادبیات است. از هر منظر که به او بنگریم بزرگ است.
آهنینجان گفت: در تقویم ما یک روز به نام عطار است اما هیچ برنامهای برای او وجود ندارد چراکه او را نمیشناسند که بخواهند او را معرفی کنند، البته کسانی همچون شفیعی کدکنی و علی معلم هستند که به خوبی روی آثار او احاطه دارند. امروز نیاز واقعی ما نیاز به عطار است.