حسن
روحانی، رئیس جمهوری ایران هم به عنوان گرگی در لباس میش و هم به عنوان میشی در
لباس گرگ توصیف شده است و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی محمود
احمدی نژاد، رئیس جمهوری پیشین ایران را گرگی در لباس گرگ توصیف کرده است. اما
نکته مهم در اینجا روحانی یا احمدی نژاد نیست، بلکه مهم آن چیزی است که خواست اصلی
حکومت ایران و هدف آن از دستیابی به انرژی هسته ای است. اکنون این سوال مطرح می
شود که آیا ایران می خواهد به یک کره شمالی بزرگ تبدیل شود، یا آرزوی تبدیل شدن به
یک چین فارسی را در سر می پروراند؟
رهبری
کره شمالی معتقد است که سلاح های هسته ای خطر تغییر رژیم در این کشور را کاهش می
دهد، اما در عین حال، انزوای ناشی از سیاست هسته ای پیونگ یانگ، موجب عقب ماندن
سطح زندگی مردم این کشور شده است.
به
گزارش تسنیم، ایران بارها بر صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای خود تاکید کرده و
گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی انحراف ایران در این زمینه را نشان نداده
است.
این
روزنامه آمریکایی افزود: اما ایران کره شمالی نیست. دولت ایران نمی تواند مردم خود
را در انزوا نگه دارد. تصمیم ورود مجدد به مذاکرات هسته ای با غرب نشان می دهد که
بازیگران اصلی قدرت در ایران معتقدند که حکومت دیگر نمی تواند با وضع فعلی تحریم
ها کنار بیاید. زیرا آنها کره شمالی نیستند. تحریم ها اقتصاد ایران را تهدید می
کند و موجب بروز نارضایتی هایی نیز در داخل کشور شده است. اما ایران تا چه اندازه
حاضر است نسبت به سیاست هسته ای اش نرمش نشان دهد؟ آیا آنها حاضرند یک سلاح قوی را
برای حضور قدرتمند مجدد در جامعه بین المللی فدا کنند و مانند چین به یک نیمه
دوست، نیمه دشمن، نیمه شریک تجاری و نیمه رقیب ژئوپلتیک برای آمریکا تبدیل شوند؟
باید منتظر ماند و دید.
سرهنگ
مارک میکلبی، نظامی بازنشسته و از نویسندگان مقاله «یک روایت استراتژیک ملی» برای
ستاد مشترک ارتش آمریکا گفت: «ما تاکنون مدت ها تلاش کرده ایم تا با استفاده از
ابزارهای کنترلی ایران را مهار کنیم و این واقعیت را فراموش کرده ایم که ما در
حقیقت می خواهیم ایرانی ها و به خصوص نخبگان صاحب قدرت در این کشور رفتار خود را
تغییر دهند.»
یکی
از مشاوران سابق دبیرکل پیشین سازمان ملل در این باره گفت: «اگر ما به اندازه کافی
محتاط و استراتژیک هستیم و به اشتباه خود در ارزیابی توانایی مان برای تطبیق دادن
کشورها با خواست خودمان پی برده ایم، آنگاه باید شروع به دیدن ایران به عنوان یک
چین احتمالی جدید در منطقه خاور میانه کنیم... در عین حالی که از تمامی سختی های
مسیر رسیدن چین به وضعیت فعلی پس از سفر نیکسون (رئیس جمهوری پیشین آمریکا) آگاه هستیم.»
وی
خاطرنشان کرد، این پروسه مطمئنا دارای فراز و نشیب ها و سختی هایی خواهد بود، اما
می تواند منجر به بازگشت تدریجی ایران به اقتصاد جهانی شود و ضمن بهبود وضعیت
آموزش نسل جوان متعلق به طبقه متوسط جامعه، «موجب ظهور یک ایران دارای مراکز مختلف
قدرت شود. البته این نقطه آرمانی نیست. ما مایلیم شاهد تغییرات سریع تر و تبدیل
ایران به یک جامعه آزاد واقعی باشیم. اگر آشتی با غرب بتواند بهانه لازم برای
گرفتاری با دشمنان خارجی را از حکومت این کشور بگیرد، ایران ممکن است شاهد مسیری
به سوی اصلاحات باشد...درست مانند چین.
وی
ادامه داد، البته من نسبت به اینکه حکومت ایران بتواند به چنین اجماعی در داخل
برای رسیدن به یک انتقال مشابه چین برسد شک دارم. اما در آن زمان همین تردید ها در
مورد چین نیز وجود داشت.
نیویورک
تایمز در پایان نوشت:
جان
کری، وزیر امور خارجه آمریکا در این زمینه خط مشی درستی را اتخاذ کرده است: عدم
لغو تحریم ها در ازای چیزی کمتر از تعطیلی هرگونه جنبه نظامی فعالیت های هسته ای
ایران. این تنها توافقی است که ارزش دستیابی را دارد و تنها مسیری است که اگر
ایران می خواهد حقیقتا به یک چین جدید در خاورمیانه تبدیل شود، باید آن را طی کند.