سال ٨٨ را سال فتنه آقای احمدینژاد میدانیم فتنهای درست شد که در میان خانواده انقلاب شکاف ایجاد کرد
تدبیر24: حسین مرعشی، عضو حزب کارگزاران سازندگی که این روزها با عضویت در دو نهاد مهم شورای مشورتی و شورای راهبردی اصلاحطلبان در بطن فعالیتهای انتخاباتی اصلاحطلبان قرار دارد میگوید: هر قدر هم که زمین بازی را محدود کنند باز ما در میدان خواهیم بود. گفتگوی روزنامه اعتماد با او را بخوانید:
در فاصله ١٠ ماه مانده به انتخابات مجلس شورای اسلامی فضای سیاسی کشور را چقدر انتخاباتی میدانید؟
به نظر من فضای کشور امروز فضای انتخاباتی نیست و در مجموع نسبت به نقطهای که باید در آن قرار بگیریم عقب هستیم. آرایشهای سیاسی هنوز شکل نگرفته و در مورد نقش سیاسی دولت و نه نقش انتخاباتیاش باید کارهایی انجام شود. دولت در انتخابات قطعا باید بیطرف باشد چون مجری انتخابات است وی هر دولتی در انتخابات نقش سیاسی ایفا میکند تا بتواند پروژهای که در انتخابات ریاستجمهوری شروع کرده به سرانجام برساند. هنوز جز در یکی دو صحبت کلی رییسجمهور و معاون اول که در مورد انتخابات و اهمیت آن داشتهاند در واقع از دولت خبر قابل توجهی بیرون نیامده که ببینیم نگاه دولت به انتخابات آتی چگونه است. از سوی دیگر مسائلی بر فضای سیاسی ایران غلبه داشته که این غلبه هنوز استمرار دارد و ناشی از اختلافات مربوط به انتخابات سال ٨٨ است. پیشبینی ما این بود که بعد از انتخابات سال ٩٢ و مشارکت همه کسانی که حتی منتقد نتایج انتخابات سال ٨٨ بودند این نوع نگاه رفع شود و در واقع کشور از ٨٨ عبور کرده باشد اما ظاهرا یک عدهای علاقهمندند که کشور از ٨٨ عبور نکند و مدام آن سال را سال فتنه میگویند. البته ما هم آن سال را سال فتنه میدانیم اما از زاویه دیگری به آن نگاه میکنیم. ما سال ٨٨ را سال فتنه آقای احمدینژاد میدانیم. فتنهای درست شد که در میان خانواده انقلاب شکاف ایجاد کرد و خودش هم کنار کشید. نهادهای مهمی مثل سپاه و قوه قضاییه را هم درگیر کرد و خودش را از صحنه کنار کشید. حرف ما این است که تا کی میخواهند کشور در آن فضا بماند؟ به هر حال ماندن در یک مساله حکیمانه نیست. کشور باید از مسائل پیچیدهتر از این هم عبور کند. این یک اختلاف نظر بود که تمام شد. ما انتظار داشتیم عبور کرده باشیم اما از نوع رفتار نیروهای افراطی مثل برخوردی که با آقای مطهری در شیراز شد هنوز به نظر میآید عدهای نمیخواهند کشور عبور کند. خود این موضوع بر انتخابات آینده سنگینی میکند. موضوع مهم دیگری هم هست و آن اینکه مردم تصمیم گرفتهاند از الگوی سال ٩٢ دوباره استفاده و تبعیت کنند.
برای این ادعا چه نشانههایی وجود دارد؟
من در تماسهایی که با نیروهای سیاسی و اجتماعی در استانها و شهرستانها داشتهام برایم محسوس است که حتی اگر عدهای نخواهند از ٨٨ عبور کنند مردم به ٩٢ نگاهشان پررنگتر است و الگوی ٩٢ را مناسبتر از ٨٨ میدانند و میخواهند که به هر حال مشارکت کنند و نظارتشان را هر مقدار که ممکن باشد اعمال کنند. با توجه به این اراده عمومی که در ملت ایران برای مشارکت در انتخابات شکل گرفته من مطمئن هستم که نتایج انتخابات خوب خواهد شد یعنی در مجلس آینده چه اصولگرایان میانهرو و چه اصلاحطلبان میانهرو دست بالا را داشته باشند حتما مجلسی با حضور پررنگ از دو جناح خواهیم داشت که خالی از افراطیونی خواهد بود که در مجلس فعلی نقش ویژهای برای خود تعریف کردهاند.
با این تفاسیر عرصه انتخابات را رقابت میان دو جریان اصلی و ریشهدار کشور میدانید؟
بله. به اعتقاد من میانهروهای اصلاحطلب و میانهروهای اصولگرا با هم رقابت خواهند کرد.
یعنی تندروها فضایی برای عرض اندام سیاسی ندارند؟
جامعه ما از نیروهای تندرو فاصله گرفته است.
جریان اصلاحات امروز نسبت به انتخابات کجا ایستاده است؟ آیا بر اساس زمانبندی استاندارد مطابق با برنامه پیش میروند؟
اصلاحطلبان خیلی جلو هستند به دلیل اینکه سازمانهای قدیمی گسترده و نهادهای موثر و احزاب نیرومند دارند. شورای هماهنگی ساز و کار خوبی دارد. حضور رییس دولت اصلاحات به عنوان کسی که مقبولیت عمومی در این جریان دارد و توجه اصلاحطلبان به افکار عمومی مجموعه دلایلی است که باعث میشود بگوییم ما مسیر ورود به انتخابات را به درستی طی میکنیم.
شما میفرمایید احزاب موثری در جریان اصلاحات حضور دارند در حالی که دو حزب اصلی این جریان به محاق رفتهاند، اعتماد ملی فعالیت آنچنانی ندارد و تنها یکی دو حزب هستند که خیلی جدی و تشکیلاتی کار میکنند. بر اساس چه نشانههایی میگویید احزاب در جریان اصلاحات موثر هستند؟
انجمن اسلامی مدرسان، انجمن اسلامی معلمان و تشکلهای قدرتمند دیگری هستند که امروز فعالیت جدی دارند.
اثرگذاری سیاسی هم دارند؟
بله دارند. احزاب دیگری هم داریم که ممکن است کمتر فعال باشند. یک واقعیتی ما در ایران داریم به عنوان جبهه اصلاحات که انکار شدنی نیست. مهم نیست که احزاب نقش کمرنگی دارند یا پررنگ. مجموعه اصلاحطلبان در ایران تعریف دارد. ما یک کل واحد داریم. شخصیتها در آن موثر هستند، احزاب نقش دارند و پایگاه اجتماعی مشخصی که تا عمق روستاها این تقسیمبندی و تعریف گسترش پیدا کرده است. به لحاظ مفاهیم و خواستها هم معلوم است که چه میخواهند. بدنه غیر سیاسی جامعه ایران هم به این کل واحد اعتماد دارند. در این جبهه حسن خمینی حضور اندیشهای دارد و جامعه آن را پذیرفته است. این کل، آقای هاشمی، رییس دولت اصلاحات، کاندیداهای انتخابات ٨٨، محمد رضا عارف، موسوی خوئینیها، عبدالله نوری و… را پوشش میدهد.
درون این جبهه هم پویایی داریم؟
بله. ممکن است در درونش یکی کمتر فعال باشد یکی بیشتر. اینها مربوط به درون این جبهه است اما این کل یک واقعیت است و حداقل نیمی از سیاست ایران را در اختیار دارد. این کل به افکار عمومی احترام میگذارد و خودش را با خواستههای عمومی هماهنگ کرده است. یکی از تفاوتهای جبهه اصلاحات و اصولگرایی همین است. اصولگرایان سراغ این میروند که ارزشهایشان را به جامعه دیکته کنند. اصولگرایان فکر میکنند این جامعه است که باید از آنها تبعیت کند اما اصلاحطلبان آنچه در جامعه به خواست عمومی تبدیل میشود پیگیری میکنند و با معیارهای خودشان به آن خواستهها جهت میدهند اما مقابله نمیکنند. حالا این جبههای که با خواستههای مردم همراهی میکند تحت تاثیر خواسته عمومی مردم که میخواهند در ادامه تغییرات سال ٩٢ تغییر جدیدی در مجلس آینده اعمال کنند دوباره فعال خواهد شد.
متناسب با این خواست عمومی جبهه اصلاحات چقدر فعال شده است؟
نهادهای مرتبط را ساختهایم. رابطانی برای استانها تعیین شده، آنها پیامها را به استانها رساندهاند و کارها در حال انجام است. چند سیاست راهبردی انتخاب شده که محل هیچ اختلافی در درون جبهه اصلاحات نیست. مهمترین سیاست راهبردی این است که نه در تهران و نه در مرکز استان برای حوزههای انتخابیه تصمیمگیری نشود.
این اتفاق برای نخستین بار میافتد؟
همیشه سعی میکردیم همینطور باشد اما اینبار صراحت بیشتری داریم. در هر حوزهای مجموعه فعالان حوزه در رفت و آمد با قشرهای مختلف و در هماهنگی با خواست عمومی مردم کاندیدایشان را تعیین میکنند. در این استراتژی احزاب باید رقابتهایشان را در حوزه انتخابیه پیگیری کنند. هر حزبی که هر کاندیدایی دارد باید فعالان سیاسی حوزه انتخابیه را قانع کند که کاندیدای او در نهایت انتخاب شود. همه احزاب اصلاحطلب هم پذیرفتهاند که این مدل فعالیت را انجام دهند.
پس دیگر کسی در تهران لابی نمیکند که در لیست قرار گیرد؟
نه. تهران فقط سیاستگذاری میکند. استانها داوری و هدایت میکنند و در حوزههای انتخابیه تصمیمگیری میشود.
تضمینی هست که این مکانیزم ختم به موفقیت شود؟
این شیوه خیلی راه خوبی است برای رسیدن به موفقیت.
در شهرستانها به این بلوغ سیاسی رسیدهایم؟
همیشه بچههای شهرستانها گلایه داشتند که احزاب در تهران تصمیماتی خلاف خواست عمومی در حوزه انتخابیه میگیرند. اینبار تصمیم گرفتیم کار را به خودشان واگذار کنیم و احزاب هم پذیرفتهاند.
مساله بعدی آسیبهایی است که در طول این فرآیند با آن مواجه میشویم. یک بخشی از این آسیبها در اختیار اصلاحطلبان نیست. تایید صلاحیتها، تریبونهای عمومی و… از این دست چالشها هستند. چالشها و اختلافاتی هم ممکن است در حوزههای انتخابیه برای اجماع روی افراد وجود داشته باشد. برای این دو تیپ چالش چه راهکارهایی اندیشیده شده است؟
اصلا قرار نیست اینبار بحث رد صلاحیتها دغدغه ما باشد. اینقدر در بدنه اصلاحطلبی و نیروهای اجتماعی حوزههای انتخابیه داوطلبان صاحب صلاحیت داریم که اصلا از رد صلاحیت دغدغهای نداریم. موضوع دوم که اهمیت دارد این است که در استراتژیهای ملیمان ما اصلاحطلبان پذیرفتهایم در همان زمینی دست به بازی بزنیم که شورای نگهبان به صورت محدود برای مانور سیاسی تشخیص میدهند، کافی است. این تجربه را از سال ٩٢ به دست آوردهایم. در آن سال اولویت ما رییس دولت اصلاحات بود. ایشان به دلایلی که معلوم بود نیامد، آقای هاشمی هم که آمد به دلایلی که معلوم بود، رد صلاحیت شد و مردم هم به دلایلی که معلوم بود، دست به بازی در همان زمین محدود زدند. به نظر من امروز آقای جنتی از آن رفتار پشیمان است. البته من ایشان را ندیدهام که از خودشان بپرسم اما به نظرم کسانی که تصمیم گرفتند رییس دولت اصلاحات نیاید و آقای هاشمی هم اگر آمد رد صلاحیت شود آنها امروز خیلی دستاوردی نصیبشان نشده است. آقای روحانی سیاستهای همان دو نفر را پیگیری میکند، تازهنفس هم هست در خیلی از موارد نرمش آن دو بزرگوار را هم نشان نمیدهد. این یک تجربه ملی بود که به ما نشان میدهد به عنوان اصلاحطلبان اولا با چهرههایی به میدان خواهیم رفت که دلیلی ندارد رد صلاحیت شود. دوما اگر شورای نگهبان نه بر اساس ضوابط قانونی بلکه بر اساس سلیقههای سیاسی دست به اقداماتی برای شکل دادن مجلسی از نوع مجلس هشتم و نهم زد ما در آن سبد باقیمانده دست به انتخاب خواهیم زد. ما در هر حال در انتخابات شرکت میکنیم، با مردم همراه هستیم، تلاش میکنیم دولت را تقویت کنیم و به حداقلها هم قناعت خواهیم کرد.
با این استراتژی آیا این پیام منتقل نمیشود که هر قدر خواستند جلو بیایند و ما هم در سنگرهای عقبتر نیروهایمان را آرایش میکنیم؟
نه. این شبهه پدید نمیآید. رفتار ما نشان میدهد ما در هر شرایطی امیدمان را از دست نمیدهیم و در هر شرایطی رقیب قدرتمند را از دستیابی به اهدافش منصرف میکنیم.
در کنار این موضوع تریبونهای عمومی هم هست که عملا در اختیار جریان رقیب قرار گرفته است. فعالیت سیاسی و سلیقهای از طریق آن تریبونها نمیتواند مساله ساز باشد؟
آن تریبونها تا اینجا به نفع ما کار کردهاند. به هر حال دلیلی هست که به ما فحش میدهند.
چالشهایی هم به عنوان چالشهای درون جریانی مطرح میشود. برای آنها چه برنامهای دارید؟
آن چالشها کاملا واقعی است و وجود دارد. طبیعت کار سیاسی هم همین است. تمام سعی شورای هماهنگی، شورای راهبردی و شورای مشورتی و شخصیتهای اصلاحطلب موثر این است که چالشهای درون جبههای را مدیریت کنند. ما برای این چالشها وقت میگذاریم.
مهمترین چالش درون جریانی شما امروز چیست؟
ما دارای شخصیتهای فراوانی هستیم و همه هم علاقهمند به خدمت به مردم هستند اما قطعا هماهنگ میشوند.
استانیشدن انتخابات در مجموع به نفع اصلاحطلبان است؟
حتما همینطور است. استانی شدن انتخابات خیلی به ما کمک میکند. انتخابات استانی ما را در اتحاد درونی کمک میکند، چون دیگر اینگونه نیست که هر کس پتانسیل رای آوری در شهرستان داشته باشد بگوید من میخواهم بیایم. اینبار یک لیست کلی به نام اصلاحطلبان باید شکل بگیرد. البته این میتواند به نفع جبهه اصولگرایی هم باشد اما با جدیتر شدن نقش لیستها در استانها به ما بیشتر کمک میشود.
در عین حال که شورای راهبردی مجامع استانی را تشکیل میدهد به نظر میرسد شورای هماهنگی هم با تشکیل کمیته انتخابات مشغول فعالیت است. این دو فعالیت چگونه با هم هماهنگ میشوند؟
ما آنها را حل کردهایم و مسائل جدی نداریم. هرکسی هم که پیدا شود آنقدر جبهه متشکل و متحد است که او هم نمیتواند نقش اختلاف برانگیزی داشته باشد و بلافاصله در جبهه حل میشود.
شما به عنوان یک فعال سیاسی اصلاحطلب باید ارزیابی دقیق و منصفانهای هم از رقیبتان داشته باشید. وضعیت رقیب را چگونه ارزیابی میکنید؟
جریان مقابل ما دارای پایگاه اجتماعی با انگیزهای است. جبهه اصولگرایی جبهه ریشهدار و تاریخی است اما مشکلش این است که نقش آفرینی بزرگان این جبهه کم شده و یک مقدار جبهه پایداری و نیروهای افراطی گرداننده شدهاند. من همیشه تصورم این بوده که دولت آقای روحانی نه فقط برای اصلاحطلبان که برای اصولگرایان هم فرصتی را ایجاد کرده تا خود را بازسازی کنند. بالاخره آقای روحانی عضو موثر جامعه روحانیت مبارز بوده است. خاستگاهش اصولگرایی معتدل است. اصولگرایان هنوز هم فرصت دارند که از این شعارهای روحانی و فضایی که او در سطح اجتماع ساخته جبهه خودشان را متحد کنند و با شعارهای نو به جامعه بازگردند. در جبهه اصولگرایی یک نکته وجود دارد و آن این است که آنها به دلیل اینکه معمولا دسترسی به نهادهای حاکمیتی و حمایتهای آنان دارند احساس نیاز به مردم نمیکنند. این خطای بزرگی است. در تکامل سیاسی کشور شورای نگهبان در مقام یک داور بیطرف قرار میگیرد و اصولگرایان و اصلاحطلبان با هم رقابت میکنند. حالا اینکه یک دوره اصلاحطلبان رای بیاورند و دوره بعد اصولگرایان اصلا مسالهای نیست. ما باید با این نگاه کشور را اداره کنیم. سیاست کشور چارچوب میخواهد اینکه به بهانه فتنه و ساکت فتنه و سران فتنه رد صلاحیت کنند مساله کشور را حل نمیکند.
فکر میکنید در نهایت با یک رقیب منسجم روبهرو شوید؟
متاسفانه نه. ما خیلی دوست داریم که این اتفاق بیفتد. قدرت ما به قدرت رقیب بستگی دارد به این معنا که هر چه آنها قدرتمندتر وارد صحنه شوند ما هم قدرت بیشتری میگیریم اما امروز آثار روشنی از اتحاد اصولگرایان نمیبینیم.
دلیلش چیست؟
به نظر من باید در مورد اصولگرایان منتظر تصمیمات ماههای آینده آنان باشیم. نباید عجله کنیم.
برای احمدینژاد و جریان حامی او چه نقشی قایلید؟
احمدینژاد شانسی نخواهد داشت. او نه مخاطب دارد و نه پایگاه. سخنرانی اخیرش را ببینید. او مبتلا به همان حرفهایی است که کشور را ١٠ سال پیش به آن مبتلا کرد. هنوز منتظر است امریکا فروبپاشد و خودش دنیا را اداره کند.
هیچ زمینهای برای بروز او نمیبینید؟
او جریان ریشه داری نداشت. در مقطعی از اختلافات سیاسی ایران استفاده کرد و دورهاش هم تمام شد و رفت. او تبی بود که کشور به دلیل اختلاف جناحها دچارش شد. کشور تب کرد و بعد هم دورهاش تمام شد. من امیدوارم همانطور که اصلاحطلبان با انسجام وارد میشوند اصولگرایان هم متحد و یکپارچه و با شعارهای اعتدالی وارد شوند.
دلیل عدم اتحاد امروزشان چیست؟
باید از خودشان پرسید و من نمیخواهم وارد آن شوم.
به هر حال باید تحلیل داشته باشید.
دارم اما قابل گفتن نیست.
جریان پایداری را چطور ارزیابی میکنید؟
خیلی جالب است که احمدینژاد را بر کشور تحمیل کردهاند و مسوولیت آن را نمیپذیرند.