تدبیر24 :محمدحیدری - چندي است كه صداي در شهر پيچيده كه به گوشم آشناست.
صوتي بلبل كنان كه مرا
براي بزمي مي خواند.
انگار روح پروانه ام به دنبال شمع گمشده اي است كه مرا
به قلب شهر مي كشاند.
در دلم آشوب و بر چهره ام شرمي،
و نگاهم به خيل
عاشقان به تمناي نم باراني است.
اينجا ميعاد معود ١٧٥ سرو بلند قامت است.
اينجا قطعه اي گمشده از بهشت است كه فقط در آن بوي گل هاي نرگس به مشام مي
رسد.
اينجا محل تشيع ١٧٥ شاه ماهي است كه با بالهاي بسته در قفس به شوق
پرواز منتظر است.
اينجا صداي مادري دلسوخته به گوش مي رسد كه با يك دست قاب
عكس فرزندش را گرفته و با دست ديگر قاب تابوت شهيد گمنام را و زير لب با
تبسمي از رضايت مي گويد: خوش آمدي مادر، خوش آمدي مادر...