تدبیر24: واشنگتن نميتوانست
بدون يك حزب جمهوريخواه راديكال به سمت تاريكي برود يا شايد اين از اول مقدر بود.
در پيچ و تاب سرنوشت، خوان لينز هرگز نميديد كه پيشبيني پيامبرگونهاش از مرگ
دموكراسي در امريكا عملي ميشود.
لينز، دانشمند علوم سياسي اسپانيايي كه هفته گذشته درگذشت، استدلال ميكرد
كه سيستم رياستجمهوري، با برگزاري انتخابات جداگانه براي قوه مقننه و مدير
اجرايي، ذاتا ناپايدار است. لينز در مقاله مشهور خود در سال 1990، بحث ميكند كه
در همه سيستمهايي كه بر يك مشروعيت دموكراتيك دوگانه بنا شدهاند، هيچ اصل
دموكراتيك براي حل و فصل اختلافات بين قوه مجريه و مقننه وجود ندارد، چون در هر
كدام از اين دو اراده مردم قرار دارد.
در همه اين جاها سيستم رياستجمهوري با نوسان در نهايت به سمت فروپاشي پيش ميرود
چون قانونگذاران و مديران اجرايي براي برتري رقابت ميكنند. تنها يك استثناي قابل
توجه وجود دارد: ايالات متحده امريكا. لينز مجذوب ثبات گيجكننده، خارقالعاده در
شخصيت منحصر به فرد احزاب سياسي امريكا بود. جمهوريخواهان ميانهرو و سفيدپوستان
محافظهكار در جنوب هنوز هم به حزب دموكرات پيوند داشتند. در آن زمان او نوشت كه
دو طرف كه خود را برمبناي ايدئولوژي خاص بنا كردهاند با رويكرد اقتصادي منحصر
حركت مركزي و همگن دارند. اما اكنون ما جايي ايستادهايم كه حوادث در واشنگتن
كابوس لنزي را نشانمان ميدهد. بهطور سنتي، هنگامي كه سياستهاي امريكا با مشكل
مواجه ميشو و دودستگي در دولت ايجاد ميشود، ميگويند؛ نيكسون و آيزنهاور هم با
كنگره دموكرات يا بيل كلينتون هم با كنگره جمهوريخواه چنين مسائلي داشتند. هر دو
طرف با وجود تفاوتها انگيزههاي كافي براي همكاري با يكديگر دارند، يا ما از يك
آلترناتيو براي تشخيص راه تشخيص مثل Gridlock استفاده ميكنيم.
گريد لوك همان چيزي است كه بيشتر انتظار ميرود زماني مثل الان كه پس از انتخابات
اخير، رييسجمهور دموكرات و مجلس نمايندگان جمهوريخواه است، استفاده شود. يعني
واشنگتن به سختي كار ميكند؛ به دست آوردن هر چيزي دشوار خواهد بود. روزها پس از
انتخابات، جان بونر، بدون شك همهچيز را پيش بيني ميكرد كه گفت اوباما كار (Obamacare) قانون زمين است در
عوض، با وحشتي آشكار، دولت اوباما و حتي برخي اعضاي حزب جمهوريخواه، تصميم گرفتهاند
كه آلترناتيوي براي پيدا كردن زمينههاي مشترك با رييسجمهور به جزgridlock پيدا كنند. اين ميتواند
رييسجمهور را مجبور به تصويب دستور كار كند.
در ماه ژانويه، بونر گفت كه همكارانش او را از همه مذاكرات با كاخ سفيد منع كردهاند.
اواخر بهار، رابطه جمهوريخواهان مجلس نمايندگان با مجلس سنا با اكثريت دموكرات يخ
بست، از آن زمان به بعد كه (به عنوان زمان فشار) 18 تقاضاي بيهوده براي مذاكرات
بودجه صادر شد. طرح براي پيشبرد دستور كار خود از آنچه آنها «اهرم» يا «رويدادهاي
اجباري» مينامند، استفاده ميكرد كه دولت را در مقابل امتيازاتي با آسيب اقتصادي
و اجتماعي تهديد ميكرد.
پل رايان اعلام كرد كه حزبش از قدرت غيرانتخاباتي استفاده ميكند: دليل اين هم
تفاوت در مبارزه كاهش بدهي بود. او در پايان ماه سپتامبر گفت. «ما تا سه سال ديگر
درگير اين دولت هستيم.»سهشنبه هفته پيش، جمهوريخواهان مجلس نمايندگان كه از
اوباما ميخواستند اصلاحات بهداشت و درمان را لغو كند، در يك قمار تاكتيكي بيپروا
اقدام به تعطيلي دولت كردند در حالي كه اكثر حزب ميترسيدند اما نتوانستند از آن
جلوگيري كنند.
شايد بيشتر غيرواقعي باشد كه با اين شرايط آنها در اواخر اين ماه اين معامله را
درازاي بالا بردن سقف بدهي مطرح كنند. بالا بردن سقف بدهي، يك آيين سمبليك است كه
در آن كنگره پرداخت بدهي را تصويب ميكند، تا بتوان در برابر ويراني اقتصادي
غيرقابل پيشبيني و احتمالا عظيم در سراسر جهان ايستادگي كرد. (وزارت خزانهداري
اوباما تاثير نقض بدهي را با شكست ليمن برادرز مقايسه كرده است.) در مقابل بيانيه
گروگانگيرانه جمهوريخواهان مجلس نمايندگان منتشر شد كه از اوباما ميخواست او با
به تاخير انداختن اصلاحيه مراقبتهاي بهداشتي به علاوه كاهش نرخ ماليات، تصويب
حفاري دريايي، تصويب خط لوله كيستون، مقرراتزدايي از وال استريت و كاهش بيمه، از
ورشكستگي اقتصادي جلوگيري كند. يعني جمهوريخواهان از اوباما ميخواستند به اين
ليست كه مجموعهيي از برنامههايي بود كه در انتخابات گذشته برنامههاي ميت رامني
بود، عمل كند.
غرور جمهوريخواهان تا اين حد به خودي خود شگفتانگيز است!معلوم شد كه سقف بدهي به
يك ابزار تبديل شده است كه حزب مخالف از آن براي انكار قدرت رييسجمهور استفاده ميكند
يا رييسجمهور از آن براي خنثي كردن كنگره استفاده ميكند. چون اوباما به لحاظ
نظري ميتواند تهديد كند كه افزايش سقف بدهي را با استفاده از حق وتو امضا كند مگر
آنكه كنگره برنامه بيمه بهداشت و درمان را تصويب كند و اگر قبول نكردند ادعا كند
شما ميخواهيد سقف بدهي، سلاحي براي تحميل آسيب به ميليونها نفر از مردم بيگناه
باشد.
اين يك دكمه انتحاري قدرتمند است كه در سيستم دولت ما ساخته شده است اما روشن است
كه يك ابزار مناسب براي حزب جمهوريخواه معاصر است؛ اين حزب كه به اندازه كافي بزرگ
است كه كنترل كنگره را دست بگيريد يا در عين حال آنقدر كوچك كه رياستجمهوري را از
آن خود كند تا دست به اقدامات خطرناك بزند. بونر خود در برابر جمهوريخواهان مجلس
نمايندگان كه عليه دولت اوباما كودتا كردند، ضعيف عمل كرد.
متاسفانه، كنترل بونر در ميان جمهوريخواهان، مانند پادشاه بيمار يك رژيم فاسد
شكننده است. واشنگتن در بن بست گرفتار شده است كه نشاندهنده جزييات به مراتب
بيشتري از حتي چشمانداز فاجعه اقتصادي است. اين يك بحران قانون اساسي اوليه است.
اوباما در سال 2011 بهطور احمقانهيي خواست كه اختيار افزايش سقف بدهي را به
كنگره واگذار كند.
او در حال حاضر مجبور به نقض اين اختياري است كه خود به كنگره داد، تا مبادا اين
بحران به يك آداب تبديل شود. اوباما نه تنها بايد نشان دهد كه حاضر به تجارت براي
افزايش سقف بدهي نيست بلكه بايد روشن كند كه در برابر باجخواهيها تسليم نميشود.
اين يك بحران در حد بحران موشكي كوباست كه يك اشتباه ميتواند عواقب غيرقابل جبران
داشته باشد: اگر اوباما از موضع خود كوتاه بيايد، سقف بدهي در دست گروگانگيران
خواهد ماند. اگر جمهوريخواهان معتقدند كه او بلوف ميزند يا موضع او را قبول يا
لجوجانه رد كنند يا سعي كنند براي افزايش سقف بدهي رايگيري كنند تا از بزرگترين
ركود مطمئن شوند.
هنگامي كه لينز بحرانهاي بومي سيستمهاي رياستجمهوري را بحث ميكرد، او تصور ميكرد
كه رهبران با مشروعيت كاريزماتيك اصرار دارند به تنهايي با نمايندگان خواست و
اراده مردم مقابله كنند اما بحران حاضر يك نوع جديد است.
جمهوريخواهان اصرار دارند كه رايگيري براي برنامه مراقبت بهداشتي يك نوع اثبات
مشروعيت از طريق رفراندوم مستقيم است در حالي كه اين برنامه اساس برنامه تبليغاتي
اوباما در انتخابات رياستجمهوري بود.
چگونه بايد اين اختلاف را حل و فصل كرد؟ كجاي تجزيه و تحليل تكاندهنده لينزبراي
اينجا صدق ميكند؟ اينجا هيچ اصل دموكراتيكي كه بتوان بر پايه آن مساله را حل و
فصل كرد، وجود ندارد و مكانيزم قانون اساسي نيز ممكن است به پيچيدگي بيشتر بينجامد
و شايد بيشتر نگاهها به سوي رايگيري برود. اين يك مبارزه بدون مقررات است.
منازعه قدرت كه مانند يك مسابقه تمام عيار اراده قدرت حل خواهد شد. در دفاع از
بنيانگذاران سيستم ما هم، بايد گفت، طراحي هر سيستم قوي كه بتواند در مقابل يك حزب
راديكال مانند حزب جمهوريخواه كنوني بايستد واقعا دشوار است. به نظر ميرسد حزب تيپارتي
كه در عصر اوباما شورش كرد، يك چالش بنيادين براي قانون اساسي نظام حكومتي
امريكاست. اين نتيجه اشتباه كسي است كه آنها را راه انداخت...
*اعتماد - نيويورك تايمز