این پژوهشگر آمریکایی در سال 2004 میلادی در شورای روابط خارجی به ریاست «زبیگنیو
برژینسکی» مشاور پیشین امنیت ملی کاخ سفید و «رابرت گیتس» وزیر دفاع پیشین ایالات
متحده به ارزیابی و تحلیل مسائل مرتبط با ایران میپرداخت. از سوزان مالونی کتابی
تحت عنوان «مسیر طولانی ایران: ایران به عنوان دولتی محوری در جهان اسلام» در سال
2008 میلادی منتشر شده است. سوزان مالونی مدرک دکترای خود را در رشته حقوق و
دیپلماسی از دانشگاه «تافتس» دریافت کرده است. او در مقالههای متعدد خود از لزوم
«اعتمادسازی» متقابل میان ایران و آمریکا گفته است. مالونی پس از پیروزی حسن
روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 در مقالهای تحت عنوان «ایران بار دیگر
شگفتی آفرید» پیروزی روحانی را با پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری
سال 76 مقایسه و از آن به عنوان تغییر جهتی مهم در تاریخ معاصر ایران یاد کرد.
مالونی در اینباره اظهار داشت که جوانان ایرانی با انتخاب روحانی خواست خود برای
اصلاحات سیاسی و اجتماعی را نشان دادند. مالونی انتخاب روحانی به عنوان رییسجمهوری
جدید ایران را فرصتی مناسب برای آمریکا به منظور مذاکره و تعامل با ایران میداند.
این پژوهشگر اندیشکده بروکینگز همواره اظهار داشته که ایران و آمریکا باید گامهایی
شفاف و مشخص برای مذاکره درباره برنامه هستهای بردارند، با این حال او اشاره میکند
که در این مسیر مخاطراتی وجود دارد که امری اجتنابناپذیر است. مالونی همچنین در
مقالات اخیر خود رویکرد محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در تعامل با جامعه
بینالمللی را مورد تحسین قرار داده و رویکرد متفاوت او نسبت به سیاست خارجی در
مقایسه با نوع خاص نگرش دولت احمدینژاد را گامی مثبت از سوی ایران قلمداد کرده
است. مالونی در توصیف ظریف مینویسد: «هیچکسی تردیدی ندارد که انتخاب ظریف در
زمانی درست برای حل بحران هستهای ایران انجام شد. او مدت زیادی از عمرش را در
آمریکا گذرانده و به پیچیدگیهای برنامه هستهای ایران آگاه است. جو بایدن در سال
2007 میلادی زمانی که سناتور بود گفت که ظریف فردی پراگماتیست و نه دگماتیست است.
او میتواند در حل مساله هستهای نقش مهمی ایفا کند تا از این طریق مشکلات ایران و
آمریکا نیز به صورت مسالمتآمیز رفع شوند. ظریف پیشتر با جیمز دابینز سفیر آمریکا
و نماینده ویژه اوباما در افغانستان و پاکستان همکاری کرده بود. مارتین ایندیک
رییس ما (مالونی) و معاون اندیشکده بروکینگز در امور مطالعات سیاست خارجی گفته بود
که ظریف بهترین فرصت برای مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکاست.
ظریف نخستین وزیر امور خارجه ایران از زمان بحران گروگانگیری آمریکاییها در آن
کشور است که شناخت خوبی از آمریکا و آمریکاییها دارد و این در حالی است که بسیاری
از مقامات آمریکایی شناخت و درک درستی از ایران ندارند.» دکتر مالونی با وجود
مشغله کاری فراوان وقتش را در اختیار روزنامه «بهار» قرار داد و از موانع اصلی
برقراری رابطه ایران و آمریکا و چشمانداز سیاسی کشورمان در زمامداری دولت حسن
روحانی سخن گفت.
آیا نظرات شما درباره نظام سیاسی و اجتماعی ایران که در مقالاتتان بازتاب یافتهاند
ارتباطی واقعی و عینی با شرایط موجود در ایران دارند؟ چگونه شد که به عرصه سیاسی
ایران علاقهمند شدید؟
من درباره سیاست ایران از سالها پیش تا به امروز نکات زیادی را آموختهام. جذابیتهای
ایران ابدی و همیشگی هستند. من به ایران سفر کردهام. ایران جاذبههایی دارد که به
راحتی هر بازدیدکنندهای را به دام میاندازد و مجذوب خود میکند.
آیا گمان میکنید که نگرش ملت ایران در قبال آمریکا متفاوت از رویکرد سایر ملل
خاورمیانه است؟
آنگونه که تجربیات من نشان میدهد، ایرانیان رویکردی به غایت مثبتتر از سایر
کشورهای خاورمیانه نسبت به فرهنگ آمریکایی و مردم آمریکا دارند. با این حال مساله
اساسی در اینجاست که دو ملت آمریکا و ایران شناخت مستقیم چندانی از یکدیگر ندارند
و همین امر باعث دوری طولانیمدت آنان از یکدیگر شده است. درواقع، در مسیر ارتباط
ایران و آمریکا بار سفر تاریخی طولانیمدتی وجود دارد.
مایلم نظر شما را درباره موانع اصلی روابط ایران و آمریکا بدانم؟ به نظر شما موانع
اصلی بهبود روابط ایران و آمریکا چه هستند؟ آیا تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی میتوانند
عامل موثری در این مورد باشند؟
به گمان من، اصلیترین مانع در مسیر روابط دیپلماتیک مستقیم میان ایالات متحده و
ایران بیمیلی دولت ایران از اولویت خارج کردن مواضع ضدآمریکایی بهعنوان اصل
اساسی انقلاب و موجودیت نظام سیاسی این کشور است. همچنین مسئولیتپذیری ازجمله
موارد مهمی است که دو طرف باید آن را لحاظ کنند. باید توجه داشت که دولتهای مختلف
در ایالات متحده در زمانهای گوناگون فرصتهای لازم برای اعتمادسازی با تهران را
از دست دادهاند و در برهههای مختلف تاریخی، واشنگتن سبب شده تا پیشرفت به سوی
رابطهای سازندهتر صورت نگیرد. با این حال، ظرف مدت 34 سال گذشته تمامی روسای
جمهوری ایالات متحده از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه درصدد بودهاند تا به
بهبود روابط با جمهوریاسلامی ایران بپردازند. تاکتیکهای بهکار گرفته شده ازسوی
آنان همواره هماهنگ با مقاصد سیاسی ایرانیان نبوده است. امیدوارم شرایط بهوجودآمده
تغییر کند. امروز برای نخستینبار وضعیتی ایجاد شده که بهنظر میرسد واشنگتن و
تهران به تعامل و بهبود روابط و کنار گذاشتن بعضی اختلافاتشان تمایل پیدا کردهاند
و دستکم مایلند به مذاکره بپردازند. این شرایط میتواند برای هر یک از طرفین مفید
باشد.
بحران سوریه ادامه دارد و ما شاهد وضعیتی بیثبات در منطقه خاورمیانه هستیم. ایران
و آمریکا در این مورد مواضع متفاوتی داشتهاند. با این وجود، آیا به نظر شما ایران
و آمریکا دارای منافع مشترکی در منطقه هستند؟
به نظر من منافع ایران و ایالات متحده ایجاب میکند که از تداوم آسیب و بحران
داخلی در سوریه جلوگیری کنند و رویهای را درپیش گیرند که باعث کاهش تلفات
غیرنظامیان شود. همچنین منافع ایران و ایالات متحده ایجاب میکند که دو طرف برای
حفظ تمامیت ارضی سوریه بکوشند و از رشد و تقویت گروههای جهادی (افراطی) جلوگیری
کنند. از دید واشنگتن، تهران نشان داده که از گذار سیاسی در سوریه حمایت میکند.
با این حال در صورتی که بینظمی و بیثباتی در سوریه ادامه پیدا کند و به بدترین
شکل ممکن برسد شرایط موجود در منطقه در خطرناکترین شکل ممکن قرار خواهد گرفت. در
چنین موقعیتی فشاری دهشتناک بر متحدان آمریکا در منطقه و همچنین بر ایران وارد
خواهد شد. هر دو دولت ایران و ایالات متحده باید درباره حفظ جان شهروندان بیگناه
و غیرنظامی مسئولیتپذیری به خرج دهند زیرا تاکنون دههاهزار سوری جان خود را
ازدست دادهاند و میلیونها نفر مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدهاند و هر روز
زندگیشان مصیبتبارتر از روز قبل میشود. سوریه در وضعیتی تراژیک و خطرناک بهسر
میبرد.
چرا تاکنون ایران و آمریکا موفق به مذاکره مستقیم نشدهاند؟ نظر شما درباره رویکرد
ایالات متحده درقبال ایران چیست؟ دولت آمریکا به ایران به چه دیدی مینگرد؛ به
مثابه یک رقیب، یک شریک یا یک تهدید؟
دلایل بسیاری درباره ایجاد فرصتهای معدود برای مذاکره مستقیم میان ایالات متحده و
ایران وجود دارد. هر زمانی که یکی از طرفین خواستار مذاکره بوده است طرف دیگر در
این مورد ابراز تردید کرده یا عدم تمایل خود را نشان داده است. گمان میکنم بیاعتمادی
شدیدی درباره یکدیگر در هر دو طرف ایرانی و آمریکایی وجود دارد. واشنگتن به ایران
بهعنوان یک تهدید مینگرد اما در کل ایران را یک فرصت نیز میداند. به گمانم
بسیار زود است که درباره مشارکت ایران و آمریکا صحبت کنیم، گرچه امیدوارم که روزی
فرارسد که به چنین شرایطی دست یابیم.
آیا به نظر شما «دیپلماسی عمومی» برای مثال تقویت همکاریها در زمینههای علمی،
فرهنگی و ورزشی میان ایران و آمریکا میتواند تاثیر مثبتی بر روابط تهران –
واشنگتن داشته باشد؟
دیپلماسی عمومی و تبادلات مردمی میان ملت ایران و آمریکا امری بسیار ارزنده و مثبت
است اما باید دانست که برای برقراری روابط تهران – واشنگتن اقدامی کافی نیست.
نظر شما درباره نقش لابی رژیم اسراییل (آیپک) در جلوگیری از گسترش تعامل میان
ایران و آمریکا چیست؟
باید بدانیم که آیپک یک نیروی قدرتمند هوادار اتحاد بیشتر میان واشنگتن – تلآویو
است. لابی آیپک حامی گسترش منافع ایالات متحده و رژیم اسراییل است و درنتیجه
تاکنون مواضع سرسختانه خود درباره هرگونه تعاملی میان تهران – واشنگتن را حفظ کرده
است.
شما در یکی از مقالاتتان پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات سال 1997 میلادی را با
پیروزی حسن روحانی رییسجمهوری کنونی ایران در سال 2013 مقایسه کرده بودید. گفته
بودید که هر دو رویداد برای ناظران بینالمللی مسائل ایران شگفتیآور بودهاند.
آیا ممکن است دلیل اصلیتان برای مقایسه آقایان خاتمی و روحانی با یکدیگر را ذکر
کنید؟
من بر این باورم که شباهتهای بسیاری میان نتیجه انتخابات ریاستجمهوری سال 1997 و
انتخابات اخیر ایران وجود دارد. البته تفاوتهای قابل توجهی نیز میان دو انتخابات
مذکور نسبت به یکدیگر وجود داشتهاند. پیروزی شگفتیآور محمد خاتمی در انتخابات
سال 1997 میلادی حتی تعجب نزدیکترین مشاوران او را نیز در پی داشت کسانی که ورود
خاتمی به عرصه انتخابات ایران را اقدامی نمادین قلمداد میکردند. بسیاری از
ایرانیان نیز از پیروزی او شگفتزده شدند. نتیجه آن انتخابات بهراستی تا لحظات
آخر نامعلوم و پیروزی خاتمی تاییدی بر این موضوع بود. محمد خاتمی به واقع موانع
اصلی پیش روی دولتش را از پیش ارزیابی نکرده بود. در مقابل، باوجود آنکه پیروزی
حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری نیز برای بسیاری شگفتیآور بود با این حال
مراکز مهم قدرت در ساختار سیاسی ایران از این موضوع چندان شگفتزده نشدند و پس از
اعلام نتیجه انتخابات و پیروزی او حمایت تعداد بیشتری از جریانهای سیاسی داخلی
ایران به سوی او جلب شد.
آیا شما شباهتی میان رویکرد دولتهای خاتمی و روحانی در عرصه سیاست خارجی میبینید؟
در صورتی که بخواهیم خاتمی و روحانی را با سیاستمداران غربی مقایسه کنیم به نظر
شما آنان بیشتر به کدامیک از سیاستمداران شباهت دارند؟
به نظر من شباهتهایی میان سیاست خارجی دولت خاتمی با گامهای اولیه برداشته شده
توسط دولت روحانی برای تنشزدایی با غرب وجود دارد. با این وجود در این میان تفاوتهای
زیادی میان رویکرد دو دولت مذکور با یکدیگر وجود دارد. باید توجه داشت که حسن
روحانی حمایت آشکار رهبر [معظم] انقلاب ایران را با خود به همراه دارد و با شرایطی
متفاوت از دوره دولت خاتمی مواجه است. دولت خاتمی مجبور بود تا با چالش اقتصاد
جهانی مواجههای مناسب داشته باشد با این حال در آن زمان ایران قادر به جذب سریعتر
سرمایه خارجی بود زیرا در آن زمان تحریمهای یکجانبه وضع شده از سوی آمریکاییها
در مراحل اولیه خود قرار داشتند و از سوی کشورهای اروپایی مورد حمایت قرار نگرفته
بودند. با این وجود، تحریمهای کنونی وضع شده علیه ایران چندجانبه هستند و اکثر
کشورهای جهان دستکم درباره دامنه و سطح تحریمها به اتفاق نظر دست یافتهاند. در
نتیجه تحریمهای چندجانبه چالشی است که پیش روی دولت روحانی قرار دارد و حتی در
صورتی که دولت او بتواند در عرصه داخلی نیز موقعیت خود را تقویت کند باید رویارویی
با این موضوع را بپذیرد.
درباره شخصیتهای سیاسی، من گمان میکنم که میتوان روحانی و بیلکلینتون رییسجمهوری
پیشین آمریکا را با یکدیگر مقایسه کرد زیرا هر دوی آنان به ایجاد ائتلاف حولمحور
میانهروی علاقه داشتهاند. روحانی نیز همچون کلینتون از سیاستهای میانهروانه
حمایت میکند. به نظر من محمد خاتمی را میتوان با الگور معاون پیشین رییسجمهوری
ایالات متحده مقایسه کرد زیرا هر دوی آنان دارای رویکردی ایدهآلیستی و عقلانی
درباره مسائل سیاسی بودهاند که خود قابلیتی درخشان محسوب میشود اما بیشتر برای
محدوده سیاست غیرانتخابی امری مفید
محسوب میشود.
آیا شما به نظریه «برخورد تمدن»های ساموئل هانتیگتون اعتقاد دارید؟ در صورتی که
پاسخ شما مثبت است آیا فکر میکنید این نظریه را میتوان درباره روابط ایران و
ایالات متحده نیز بسط و تعمیم داد؟
من از نظریه هانتیگتون مبنی بر اینکه تمدنهای مختلف جهانی دارای تضادهای بنیادین
هستند حمایت نمیکنم. من گمان نمیکنم که بتوان با ایده «برخورد تمدن»ها چرایی
واگرایی تهران و واشنگتن از یکدیگر را توضیح داد. مشکل اساسی میان ایران و آمریکا
تفاوتهای سیاسی و استراتژیک میان دولتهای این کشور است و ارتباطی با اختلافات
موجود در فرهنگ ملی دو کشور ندارد.
آیا فکر میکنید که پیشبینیها و تحلیلهایتان درباره ایران با واقعیات رویدادهای
این کشور هماهنگی دارند؟
من بر این نظرم که نمیتوان در واشنگتن نشست و آنچه در آینده ایران روی خواهد داد
را پیشبینی کرد. من سعی میکنم تحولات ایران را بهطور مداوم مورد بررسی و
ارزیابی قرار دهم و امیدوارم که بتوانم بهدرستی رویدادهای ایران را به عنوان
کشوری که در حال تغییر و تحول است درک کنم.
نوژن اعتضادالسلطنه