نقشه شوم گروگانگیری خواستگار سابق
این اتفاق چند روز پیش در شرق تهران رخ داد. آن روز، دختر جوانی به نام بهناز وقتی از محل کارش بیرون آمد تا به خانه اش برود، یک دفعه تیزی چاقو را پشت کمرش احساس کرد. وقتی برگشت چشمش به حسین، خواستگار سابقش افتاد. حسین با تهدید از او خواست سوار ماشین شود و بهناز که وحشت کرده بود به ناچار سوار ماشین شد و این شروع یکگروگان گیری3 ساعته برای گرفتن جواب بله بود.
3 ساعت بعد دختر جوان در برابر افسر پلیس نشسته بود و درحالی که اشک می ریخت از اتفاق شومی می گفت که برایش رخ داده بود. او گفت: حسین را از قبل می شناختم. او خواستگارم بود که مدتی قبل به او جواب منفی داده بودم چون شغل مناسبی نداشت و به نظرم زندگی با او غیرممکن بود.
بعدازآنیکی از بستگانم به خواستگاری من آمد که با موافقت خانواده ها با یکدیگر نامزد شدیم. این در حالی بود که حسین همچنان دست ازسرم برنمی داشت و مرتب برایم مزاحمت ایجاد می کرد تا اینکه فهمید من قصد ازدواج دارم. وی ادامه داد: روز حادثه وقتی از محل کارم بیرون آمدم حسین به من حمله کرد و با تهدید چاقو مرا ربود.
او سپس به خانه ای رفت و 3 ساعت مرا گروگان گرفت. او با تبلتشوایبر مرا هک کرد و گفت باید به نامزدم پیام بفرستم که دیگر حاضر نیستم با او ازدواج کنم. حسین می گفت با هک کردن وایبر من می تواند همه پیام هایم را بخواند و اگر پیامی غیرازاین برای نامزدم بفرستم جان هردوی ما درخطر است.
او سپس مرا مورد آزار و اذیت قرارداد و گفت که اگر با او ازدواج نکنم، آبرویم را خواهد برد. من هم برای فرار از دست او به دروغ جواب بله دادم. پس ازآن حسین رهایم کرد و مهلت داد که نامزدی ام را به هم بزنم و من به اداره پلیس آمدم. این شکایت کافی بود تا با دستور قاضی مدیرروستا، بازپرس جنایی تهران تیمی از مأموران پلیس آگاهی تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کنند.
بررسی ها نشان می داد که حسین پس ازاین ماجرا متواری شده و ردی از وی وجود ندارد. آن طور که به نظر می رسید این پسر جوان در جریان شکایت دختر موردعلاقه اش قرارگرفتهوزندگی مخفیانه ای را آغاز کرده است. بعد از گذشت یک ماه سرانجام حسین که فکر می کرد آب ها از آسیاب افتاده به محل سکونت خود بازگشت و آنجا بود که پلیس دستگیرش کرد.
این پسرجوان پس از مواجهه حضوری با شاکی لب به اعتراف گشود و گفت: حدود یک سال قبل به بهناز علاقه مند شدم اما زمانی که می خواستم به خواستگاری او بروم، او جواب رد داد. بهناز زیر همه قول و قرارهایش زد و وقتی شنیدم که با یکی از بستگانش نامزد کرده عصبانی شدم.
پسر جوان منکر اتهام آدم ربایی شد و ادامه داد: روز حادثه من از او خواستم سوار ماشینم شود او هم سوار شد. بعد هم باهم حرف زدیم و او قول داد که نامزدی اش را به هم بزند. من وایبرش را هم هک کردم تا مطمئن شوم حرف هایش راست است و قصد دیگری نداشتم.
به گزارش همشهری، هم اکنون پسر جوانبازداشت شده است و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.